گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو هم همرنگ و همدرد منی، ای باغ پاییزی
تو هم بی برگ و من هم چون تو، بی برگم

چو می پیچد میان شاخ هایت هوی هوی باد
بگوشم از درختان های های گریه می آید

مرا هم گریه می باید
مرا هم گریه می شاید

کلاغی چون میان شاخه های خشک تو فریاد بردارد
به خود گویم کلاغک در عزای باغ، عریان تعزیت خوان است
و در سوگِ بزرگِ باغ، گریان است...[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این شعر چقدر زیباست
وای خ وقت بود شعری که به دل بشینه نخونده بودم


نه آن شادابي و شور است ، نه در دلها دگر نور است

نه آن صبح و سحر خيزي ، امان از باد پاييزي! ...

نه دلبر در بر است اينجا ، نه شوري در سر است اينجا
نه شوقي تا ز جا خيزي، امان از باد پاييزي! . .

گذشت از سر بهار من، بريخت آن برگ و بار من
خزان و خون و خونريزي، امان از باد پاييزي!...

شدم تنها و سرگردان ، ز مكر و حيله دوران
ريا هست و زبان ريزي ، امان از باد پاييزي!.

در اين هجر و در اين سرما ، بياد اشك مولانا
كجايي شمس تبريزي؟ امان از باد پاييزي! . .

پريشان شد جمال گل، از او پرسيد چون بلبل:
_ "چرا از غصه لبريزي ؟" . . _" امان از باد پاييزي!" . .
محمد قديمي
 

elnaz0020

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی تو چشاته که تورو انقدر عزیز میکنه

این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه.............

هرچی سرم شلوغ شد ..رو قلب من اثر نذاشت...بدون تو دنیای من ...انگار تماشاگر نداشت
 

پترو

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخ جون داره رعد و برق میاد

خ وقت بود صدای دلنشین و رعب برانگیزش رو نشنیده بودم

خدایا شکرت


با اجازتون دوستان:smile:
نم نم بارون واقعا" که تو پاییز خیلی زیباست.
امروز بارون نم نم می اومد . وایییییییییییی که خیلی باحال بود .
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجام هوا خیلی خوب شده.
امروز کلی بارون زد...هورااااااااا
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم آهنگ amazing از Inna رو گوش میدم...یاد باشگاه بدنساز میفتم...
وقتشه یه تغییری ایجاد کنم از یکنواختی دربیارم....
 

elnaz0020

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسمون ابریه اما دیگه بارون نمیاد ...صدای چیک چیک بارون توی ناودون نمیاد ..نمیاد نمیاد ....
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اسمون ابریه اما دیگه بارون نمیاد ...صدای چیک چیک بارون توی ناودون نمیاد ..نمیاد نمیاد ....

اینجاست که اهنگ باران میبارد امید خدایی میکنه.
باران میبارد امشب/دلم غم دارد امشب....
آرام جان خسته / ره میسپارد امشب...
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
....سلان..چطوری وحید جون؟؟:smile:

سلام سیا جون.
برو دل شکستمو دیگه به دست تو نمیدم/ دیگه کلام عاشقوونه ای برای تو نمیگم.
دیگه مثل تو خوشگل و قشنگ و بیوفا نمیخوام/اگه یه روز برات بمیرمم دیگه پیشت نمیام.
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




چرا از مرگ میترسید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
...
مپندارید بوم ناامیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریزاست
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
...
مگر می ، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد ؟
مگر افیون افسون کار
نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد ؟
مگر این می پرستی ها و مستی ها
برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر دنبال آرامش نمی گردید ؟
چرا از مرگ می ترسید؟
...
کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید؟
می و افیون فریبی تیزبال و تند پروازند
اگر درمان اندوهندخماری جانگزا دارند
نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هشیاری نمی بیند
...
چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
بهشت جاودان آنجاست
گران خواب ابد ، در بستر گلبوی مرگ مهربان ، آنجاست !
سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
...
همه ذرات هستی ، محو در رویای بی رنگ فراموشی ست
نه فریادی ، نه آهنگی ، نه آوایی
نه دیروزی ، نه امروزی ، نه فردایی
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که که بیداری نمی بیند
...
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
دراین دوران که از آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هرکه را زر در ترازو ،زور دربازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرومانند و غوغاها برانگیزند
...
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
همه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آرید
چر آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
چرا از خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا از مرگ می ترسید ؟




(فریدون مشیری)


 
بالا