عزیزم من یک بار هم زیر بار نرفتمایشاله که بعدمدتها که همه جمع میشن فقط هی وهی تند وتند اصلا با سرعت نور از موفقیتاشون بگن
یادته مریمی اون وختا منوتورو مجبورمیکردن برای بعدقلیون کشیدنشون با اون همه دودی که تالارو گرفته بود براشون چایی ببریم.مگه ما کوزت بودیم؟
این دفعه دیگه نوبت اوناستا حواست باشه ها

ویدا فردا شبم احیاست..چیکار کنیم پس؟