گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

TOM-CAT

عضو جدید
کاربر ممتاز
1nesfe ,2 nesfe nes,3 hal nakardam! :|
انشاله که قبول شی با بهترین نمره.............
من امروز متاسفانه با مدیر گروهمون درگیر شدم...........کارمون به حراست کشید ................فرستادنم پیش معاون آموزشی بعد فرستادنم معاونت دانشجویی............خلاصه کار بیخ پیدا کرده............خدا خودش بهم رحم کنه
قراره شنبه تکلیفم مشخص شه:(
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
انشاله که قبول شی با بهترین نمره.............
من امروز متاسفانه با مدیر گروهمون درگیر شدم...........کارمون به حراست کشید ................فرستادنم پیش معاون آموزشی بعد فرستادنم معاونت دانشجویی............خلاصه کار بیخ پیدا کرده............خدا خودش بهم رحم کنه
قراره شنبه تکلیفم مشخص شه:(

واااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییی اخراج شدی رفت از همین الان خودتو از لیست م شیمیا حذف کن خخخخخخخخخخخخخخخ:biggrin:
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خانزند عبور می کرد.چشمش به شاه افتاد با دست اشاره ای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: این اشاره های تو برای چه بود؟؟؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چقد داده؟
کریم خان درحال کشیدن قلیان بود، گفت چه می خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان مرا بس است.
چندروز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزذ کریم خان رفته و
تحفه برای خان ببرد.
پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد...
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت.
ناگه چشمش به قلیان اقتاد و با دست اشاره ای به کریم خان زند
کرد و گفت:
نه من کریمم نه تو.کریم فقط خداست،که جیب مرا پر از پول کردو قلیان تو هم سر جایش هست!!!
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هانی :razz::razz:
مثل همیشه صندوقت پره !!! :razz:
صفحتو هم که بستی ! :razz:
:razz:
 

chem-engm

اخراجی موقت
سلام به همگی


ظهر پنج شنبه شما بخیرو خوشی ....
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خانزند عبور می کرد.چشمش به شاه افتاد با دست اشاره ای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: این اشاره های تو برای چه بود؟؟؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چقد داده؟
کریم خان درحال کشیدن قلیان بود، گفت چه می خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان مرا بس است.
چندروز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزذ کریم خان رفته و
تحفه برای خان ببرد.
پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد...
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت.
ناگه چشمش به قلیان اقتاد و با دست اشاره ای به کریم خان زند
کرد و گفت:
نه من کریمم نه تو.کریم فقط خداست،که جیب مرا پر از پول کردو قلیان تو هم سر جایش هست!!!


از نظر علم اقتصاد این یعنی چرخه سرمایه در جامعه :smile:
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
vije DOA konid vije!pas sham faghat!:D

جسارتا شما که استرلا و مهندس شیمی هستید با خانواده شیمیائی استر ها نسبت فامیلی ندارید؟

فکر میکنم شترها را بعضی از مردم ایران استر نام گذاری میکنند! تلفظ نامتان استر اله یا استر الله که نیست؟ آخه دو تا ال داره تشدید دار هست شبیه نامهای عربی هست :D

امید وارم اشتباه متوجه شده باشم ! :D :surprised:

آخه ما بیسوات هستیم انگلیسی با فارسی ترکیبش بشه پینگلیش سوات ما نمیرسه!

دلخور نشید شوخی کردم :D
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
گناه

چه دلپذیراست
اینکه گناهانمانپیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاکبشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکهدروغهایمان
شکل مان را دگرگوننمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یادنمی آوردیم
خدای رحیم !تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس...

 
بالا