گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زودتر بیا

من زیر باران ایستاده‌ام

و انتظار تو را می‌کشم.

چتری روی سرم نیست

می‌خواهم قدم‌هایت را، با تعداد قطره‌های باران

شماره کنم

تو قبل از پایان باران می‌رسی



یا باران قبل از آمدن تو به پایان می‌رسد؟


مرا که ملالی نیست

حتی اگر صدسال هم زیر باران بدون چتر بمانم


نه از بوی یاس باران‌خورده خسته می‌شوم

نه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است.


هروقت چلچله برایت نغمه‌ی دلتنگی خواند

و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا


من تا آخرین فصل باران منتظرت می‌مانم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به مـرد بودن و مـرد ماندن و مـردانگی ات افـتخار میکنم
تویی که پشت آن چهره ی جدی مهربـانی ات حس میشود
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که غـرورت را که همچون کوه قد برافراشته برای من میشکنی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که در میان جمع به هیچکس نـگاه نمیکنی جـز من
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که در اوج نـاراحتی به رویم لـبخند میزنی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که با تـمام خسـتگی ات مـرا هـمراهی میکنی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که در روزهای بی حوصلگی به پـای درددل هایم می نشینی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که بهانه گرفتن ها و بی قـراری هایم را با یـک ” بـوسه “ خاتمه میدهی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] !
تویی که در برابر مشکلات سینه سپر میکنی و تـنهایم نمیگذاری
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که با تـمام قـدرتت در برابر احـساسم زانـو میزنی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
تویی که اول روحـم را به پـرواز در میاوری و بـعد جـسمم را در آغوش میکشی
. . .
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تویی که نـوازشت بـوی خوب ” آرامـش” میدهد نه “هـوس[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]” . . .
تویی که شوخی میکنی تا گـل لـبخند را بر لـبانم بکاری
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] . . .
آآآآری

تـو
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای تو می نویســـــــمبرای تویی که قلبت پــــــــــاک استبرای تویی که تنـــــــهایی هایم پر از یاد توستبرای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــــــــق توستبرای تویی که احســـــاسم از آن وجود نازنین توستبرای تویی که تمام هســـــــتی ام در عشــــــق تو غرق شدبرای تویی که چشــــــمانم همیشه به راه تو دوخته استبرای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احســــــــاس پاک خود کردیبرای تویی که وجودم را محو وجود نازنیـــــن خود کردیبرای تویی که هر لحـــــظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
برای تویی که سـکوتــــــــــــــــــــت سخت ترین شکنجه من استبرای تویی که قلبـــــــــت پـاک استبرای تویی که در عشـــــــــــق ، قـلبت چه بی باک استبرای تویی که عـشــــــقت معنای بودنم استبرای تویی که غمــــــــهایت معنای سوختنم استبرای تویی که آرزوهایـــــــــت آرزویم است
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ،[/SIZE]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی[/SIZE][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]که میتوانند آدم را خفه کنند.[/SIZE][/FONT]


[/FONT]




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نا ممکن است که احساس خود را نسبت به تو ، بتوانم با واژه ها بیان کنم..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اینها سرشارترین احساساتی هستند که تاکنون داشته ام..[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]با این همه هنگامی که می خواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]واژه ها حتی نمی توانند ذره ای از ژرفای احساساتم را بیان کنند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گرچه نمی توانم جوهر این احساسات شگفت انگیز را بیان کنم..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می توانم بگویم آنگاه که با توأم چه احساسی دارم..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که با توأم احساس پرنده ای را دارم که آزاد و رها در آسمان آبی پرواز می کند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که با توأم چون گلی هستم که گلبرگهای زندگی را شکوفا می کند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که با توأم چون امواج دریا هستم که توفنده و سرکش بر ساحل می کوبند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که با توأم رنگین کمانی پس از توفانم که پر غرور،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رنگهایش را نشان طبیعت می دهد..[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من دوست مي دارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دوست داشتن دليل و برهان نمي خواهد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر صد بار و با صد بهانه [SIZE=+0]عشقم [/SIZE]را رد كني[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من سر افراز تر از قبل به سوي تو مي آيم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دلِ ديوانه ام [SIZE=+0]عشقت[/SIZE] را ارزان نمي خواهد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من افتاده تر از پيش، جلوي تو زانو مي زنم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گريه مي كنم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تعظيم در برابر تو از شأن من نمي كاهد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من دوست مي دارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اين را هر كس مي داند همرهم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هر قسمت از وجودم را به خاطر [SIZE=+0]عشق[/SIZE] تو مي دهم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من مي خواهم با تمام جانم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مي خواهم برايت بميرم، چرايش را نمي دانم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من دوست مي دارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اندازه سالهاي عمرم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قد آرزوهايي كه براي تو دادم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قد تمام اشكهايم كه براي تو، به ياد تو مي ريزم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من مي خواهم ديوانه وار[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را مي خواهم مثل سايه در كنارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر تو باشي چراغ خانه ام، ديگر آرزويي ندارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به تو محتاجم اي تنها نيازم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر كمكم نيايي تمام زندگي ام را مي بازم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را من دوست مي دارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]صميمانه ترين احساساتم را تقديم تو مي كنم يارم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را دوست دارد كسي كه نمي خواهد تنهايت بگذارد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]برايش دنيا با تمام زيباييها بي تو ديدن ندارد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو را مي خواهم زيباي [SIZE=+0]عشق[/SIZE] آفرينم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هر غروب در ساحل منتظرت مي نشينم[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اگر عاشقم..... عشقم تو هستی.....

اگر دیوانه ام .....دردم تو هستی .....

اگر من یک کتاب کهنه هستم .....بدان زیباترین برگش تو هستی.....

دوستت دارم .....


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=courier new,courier,monospace]نه نمیدانی! هیچکس نمیداند! [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]پشت این چهره ی ارام در دلم چه میگذرد![/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]نمیدانی کسی نمیداند!...[/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]این ارامش ظاهر و این دل ناارام چقدر خسته ام میکند....![/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=courier new,courier,monospace]یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست [/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من اینک در رواق کهکشانها

در آوای حزین کاروانها [FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]در آن رنگین کمان پیر و خسته [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]در آن اشکی که بر مژگان نشسته [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]در آن جامی که خالی مانده از می [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]در آوایی که برمیخیزد از نی [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]نشانی از تو می بینم ، [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]سراغی از تو می گیرم [/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه ...

و اما امروز...

باز باران بی ترانه... باز باران با تمام بی کسی های شبانه... می خورد بر

مرد تنها...می چکد بر فرش خانه...باز


می آید صدای چک چک غم...باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده...

نمی دانم...نمی فهمم کجای قطره


های بی کسی زیباست؟...نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند که آن

کودک...که زیر ضربه شلاق باران سخت می


لرزد...کجای ذلتش زیباست؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم!؟ مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا!!! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته، تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی!؟کارگري خسته سکه اي از جيب جليقه کهنه اش در آورد تا صدقه دهد،جمله اي روي صندوق ديد و منصرف شد .... صدقه عمر را زياد ميکند !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

[FONT=Mj_Tehran]ديريست از خداحافظي ها غمگين نميشوم؛ [/FONT]
[FONT=Mj_Tehran]به کسي تکيه نميکنم [/FONT].
[FONT=Mj_Tehran]از کسي انتظار محبت ندارم؛ [/FONT]
[FONT=Mj_Tehran]خودم بوسه ميزنم بر دستانم ؛[/FONT]
[FONT=Mj_Tehran]سر به زانو هايم ميگذارم و سنگ صبور خودم ميشوم[/FONT][FONT=Mj_Tehran]چقدر بزرگ شدم يک شبه

[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]. . . مــــردان هـــم قــــلب دارنــــد

! فقط صدايش يواش تر از صداي قلب يک زن است

! مرد ها هم در خلوتشان براي عشقشان گريه ميکنند

! شايد نـــــديـــــده باشـــــي، اما هميشه اشک هايشان را در آلبوم دلتنگيشان قاب ميکنند

هر وقت زن بودنت را ميبينم، سينه ام را به جلو ميدهم

!!! صدايم را کلفت تر ميکنم تا مبادا لرزش دســــت هايم را ببيني

مرد که باشي، دوست داري از نگاه يک زن مــــرد باشي

... نه بخاطر زورِ بازوها بلکه به خاطـــــر

... تکيه گاه بودنت

... به خاطـــــر مرهم بودنت

... به خاطـــــر امنيت آغوشت
[/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در چشمانم تنها یی ام را پنهان می کنم
در دلم ، دلتنگی ام را
در سکوتم ، حرفهای نگفته ام را
در لبخندم ، غصه هایم را
دل من چه خردسال است ، ساده می نگرد
ساده می خندد ، ساده می پوشد
دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست
ساده می افتد، ساده می شکند ، ساده می میرد

 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم
آرامـش می خـواهـد ...
بـه انـدازه ی خوردن ِ یـک فنـجان چـای
کـوتـاه بـاشد ...!!
یـا
به اندازه ی
قـدم زدن روی ِ سنـگفـرش ِ خیـس ِ پـیاده رو
طـولـانـی ..............!
فـرقی نـمی کنـد
فـقط آن لـحظـه را می خـواهـم
آن لـحظـه
کـه تـمام سلـول های بدنم
آرام مـی گـیرنــــد..
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه به درد دل این آن گوش می دهم
ولی هیچ كس به دردهای دل من توجهی ندارد
همیشه سنگ صبور دیگران بودم
اما هیچ كس سنگ صبور من نشد
همشیه دیگران را می خندانم
ولی هیچ كس از گریه های پنهانی من خبر ندارد
هرگز نخواستم بگذارم كسی گریه كند
ولی هیچ كس حتی از من نپرسید چرا گریه می كنم
همیشه دیگران را به زندگی امیدوار كرده ام
همیشه گل امید را به این و آن هدیه كرده ام
اما كسی نفهمید كه من خود به زندگی امیدی ندارم
هرگز نگذاشتم كه دوستانم در كنار من احساس تنهایی كنند
اما هیچ كس ندانست كه من چقدر تنهایم
خدا را همیشه در ذهن این و آن زنده می كردم
ولی دست خدا از زندگی خودم همیشه دور بود
كسی از من نپرسید كه چرا در اوج جوانی
موهای سرم سفید شده
یا چرا پیچ و خم زندگی در این سن كم
در پیشانی من نمایان شده
برای صدای دل عزیزانم احترام خاصی قایل بودم
اما كسی صدای بلند شكستن دل مرا نشنید
هرگز نخواستم از غصه هایم برایشان بگویم
اما همیشه گوش شنوای غمهای دیگران بودم
دل پر درد من دیگر به این چیزها عادت كرده
به فریادهای خاموش
به آرام آرام شكستن
به گریه های شب هنگام
در زیر نور ماه
به تنها رفتن در راه
می گویند خرافات است اینكه هر كس طالعی دارد
ولی چه خرافات قشنگی است
من خرافات را دوست دارم چون زندگی ام با آن گره خورده
طالع من همین است
كه تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم
من این طالع را دوست دارم
چون منحصرد به فرد است
این طالع در انحصار من است
از آن من است
اگر سرنوشت هر انسانی در دستان خودش است
این من هستم كه اسیر دستان سرنوشت شوم خودم هستم
من این سرنوشت را دوست دارم
كاش دیگران بدانند كه من
این گونه هستم
این گونه می مانم
و این گونه می میرم....

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ستاره ای را از اسمان میگیرم
تا سنجاقش کنم
به لحظات دلتنگی و تنهاییم
اما نه
بگذار برشگردانم به اسمان
بگذار تنهایی و دل تنگی من در
تاریکی محض باشد
نمیخواهم
کسی مرا ببیند
 

delbaar

کاربر فعال
عشق ؛ به زخم که برسد ، سکوت می شود
زخم که عمیق شود ، بیداریِ دل ، درد دارد !
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود...!

اینجا صدای پا زیاد میشنوم
اما
هیچکدام تو نیستی
دلم
خوش کرده بود خودش را
به این فکر که
شاید
پا برهنه بیایی

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غصـــــه ها جسمم را پآتـوق کردهـ اند،

بی رهـ ـن و بی اجاره

مفت مفت نشستــه اند؛ میگویند

برای رفعِ غصه ..

مآیـــــــــه اش چند خنده است

بآور کنید دهانم جرخورد ...

اما آنها تکـــ ـان نخوردند

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ﯾﮏ ﻃـــــﺮﻓــﻪ ﺑــﻮﺩﻥ ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿـــــﺰ ﺭﺍ ﺧــــﺮﺍﺏ ﻣﯿــﮑﻨـﺪ

ﺍﺯ ﺧﯿـــــــــﺎﺑﺎنــش ﺑﮕـــــــــــﯿـــﺮ ..

ﺗﺎ ﺍﺣﺴــــــــﺎﺳــﺶ ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اینجا صدای پا زیاد میشنوم
اما
هیچکدام تو نیستی
دلم
خوش کرده بود خودش را
به این فکر که
شاید
پا برهنه بیایی

اسپندهای زیادی دود کردم اما......

چشم زخم این روزگار شورتر از این ها بود.....

که برایمان جدایی نوشت وحکم کرد...!!
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلی هایش خالی است

قطاری می رود از تبریز
یکی از کوپه هایش خالی است

سینماهای شیراز پر از تماشاچی است
که حتما ردیفی ار آن خالی است

انگار یک نفر هست
که اصلا نیست...

انگار عده ای هستند که نمی آیند

شاید
کسی در چشم من است که رفته از چشم نمی دانم...

بیژن نجدی
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار زمین گردی صورتت باشد
تا باران مخملین این شب ها
نوازشش کند
و باد
این باد
تنهایی ات را
ببرد جایی
که دست من به آن نرسد
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻣﻐﺰﻡ،
ﻣﻐﺰﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺫﻫﻨـــــــــﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ!
 

maryam**n

عضو جدید
چه تفاوتی می کند آن سوی دنیا باشیم یا چند کوچه آنطرف تر...

پای دوست داشتن که در میان باشد
دلتنگی دمار از روزگار آدم در می آورد...
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بغض اناری فاش شد، تا سقف اتاق من، ستاره باران شود.
pomegranate.jpg
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطراتم را تنها مرور می کنم.
شلوغ است ذهنم:
پر از حرف،
پر از شعر،
پر از آدم،
پر از بچه آدم.
شلوغ است ولی تنها.
تنهاست که دست هایش نمی لرزد
وقتی تمام این کاغذها را برگ می زند
و فقط..
می گرید ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی من
بی معناست
وقتی
میدانم
تو هستی
و مرا در اغوش میگیری
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنـها کہ می شـوم
گویی آسمـان
هوار می شود سَرم
دِلمـ می گیرد از سکوﭞ
عمر بُغض ـهایم کوتاه می شوند
و مثل روزـهای کودکی
زیر پنجره ، پُشت پرده سفید حریر
زانوان خویش را به آغوش می کشم
بُغض می کنم ، اَشک می شوم
و مَن همیشـہ...
شرح این دِل گرفتہ را
بَر تن سفید دفترم
طرح سیب می کشم
مَن چقدر
غریبــانہ...؟!
.
.
.
.
.
مَن میدانم
او
× فقط سیب می کشد ×






 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا