گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتـــــي دلـم به درد ميــــاد و کسـي نيست به حرفهـايم گوش کنــد

وقتــــي تمـــام غمهای عــالـم در دلــم نشستـه است

وقتـــي احسـاس ميکنـم دردمنـدتـــريـن انسـان عــالمم...

وقتــــي تمــــام عـــزيـــزانــم با مــن غريبـــه ميشونــد...

و کســي نيست که حــرمت اشکــهاي نيــمه شبــــم را حفــظ کنــد ...

وقتــــي تمـــام عالــم را قفـس ميبينـــم ...
“بــــــــی اختیـــــار“

از کنــار انهـايــي که دوستشــان دارم بـــي تفــاوت ميـــگذرم ...
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیـا آخرین شـاهکارت را بـیبین
مجسمـه ای با چـشمانی باز
خیره به دور دست
شاید شرق شاید غرب
مبهوت یک شکست،
مغلوب یک اتفاق
مصلوب یک عشق،
مفعول یک تاوان
خرده هایش را باد دارد مـی برد
و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته...
بیا آخرین شاهکارت را بیبین

مجسمه ای ساخته ای به نام (( من ))
 

zahra.1992

عضو جدید

خستگی همیشه به کوه کندن نیست
خستگی گاهی همین حسی ست
که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن
داری
وقتی نشنیده است!
وقتی سوار شده است
...
و سوت آغاز حرکت قطار
همان سوت پایان بازی ست.....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قدیم ها

اومرا میخواست

تو شیرین را

شیرین او را

من تو را





حالا

شیرین تو را

من او را

اوشیرین را

تو مرا!

 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حــالـــم خـــوب نــیــســت !
گــونــه هــایـــم مــیــســـوزد
برای گــریــه کــردن راهـــی تــازه یـــافــتــه ام
اشـــکـــهــایـــم را ایــن بــار روی دلـــم مـــیــریــزم
بــا یــک تــیــر دونـــشـــان مــیـــزنـــم !
هــم کـــســـی گـــریـــه ام را نــمـــی بــیــنـــد ،
هــم دلـــم خـــنـــک مـــی شــــود...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست های اورا کـــــــه گرفتـــــی

دیگـــر به مـــن نگاه نکن ….
نگاه تـــو …
بیشتـــر از دیـــدن دستهایتان آتشـــم میـــــــزنــــــد ….
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزهها شبیه جودی ابوت شده ام. . .


برای بابا لنگ درازی مینویسم . . .

که این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش!!!
 

قنبری پور

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیاه مشق های بی کسی

سیاه مشق های بی کسی

[h=5]دل من
تنگ که می شود
مهم نیست چقدر فاصله
توی روزهایمان نشسته باشد
برایم
تو را تداعی می کند
من
به جایت
خیابان متر می کند
آهنگ گوش می کند
آه می کشد
چانه اش می لرزد
خط می اندازد به ازای هر درد روی تنش
روز شمار نبودنت!

[/h]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام روی جدول کنار پیاده رو قدم میزنم
تا گاهی حس کودکیم به سراغم بیاید
بی قید از نگاهی
روی جدول قدم میزنم گاه گداری دستانم را باز میکنم
تا تعادلم حفظ شود
چه لذتی داشت کودکی
روی
جدولها قدم میزدیم و کسی
حرفی نمیزد
 

zahra.1992

عضو جدید
تودسـ ــ ـت در دست دیگــری . . .
من در حال نـ ـ ـ ـوازش دلــ ـ ـی که سخت گرفته از تو . . .
و مدام بر او تکرار میکنم نترس عـ ـ ـزیز دل
. . . این دست ها به هیــچکس وفــ ــ ـ ـ ـا ندارد . .
 

تارا2581

عضو جدید
کنارم که بودی
زمان هم مثل من دستپاچه میشد
عقربه ها دوتا یکی میپریدند
اما همین که رفتی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو…
 

تارا2581

عضو جدید
دلم چون کودکی دلگیر، پا را بر زمین کوبد
که "عمر خویش می خواهم!
روان و راحت و آرام جان خویش می خواهم!"
نمی فهمد دل سرکش
نمی فهمد خطا رفته است بازی را
برایش قصه گفتم دوش، تا شاید بیاساید
نگاهش همچنان سنگین به لبهایم
هر از چندی به من می گفت:
"یارم کو؟ برایم قصه او گو!"
ز چشمش قطره ای سنگین فرو افتاد
"وای ! پاسخ گو!!!
بهارم را کجا راندی؟
نگارم را، امید روزگارم را کجا راندی؟
به هر ساز تو رقصیدم
شکستم، دل نبستم
باز خندیدم!
تلف کردی جوانی را به تنهایی
نگفتم هیچ!
حالا آشیانت کو؟
یار مهربانت کو؟!"
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگـی، پیچیــده نیســت.
یک دل..
یک آسمان..
یــک بغــض ..
و آرزوهــای تـَـرک خـورده !
به همین ســادگـی ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی مهم نیست
چند نفر کنارت باشند
مهم نیست
چقدر سرت شلوغ باشه
گاهی
یک نفر
میتونه کاری
که همه این شلوغیها
برات ارزشی نداشته باشه
و بخاطرش
حاضر باشی
وفادار بمونی و تا ته خط زندگیت کنارش بخوای
و وقتی دل تنگش هستی
حواس پرت میشه و یادت میره چیکار باید کنی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما را به ابهت زمستان سوگند

در
برف آهسته گام بردارید

شاید...

شاید چشمی پشیمان
، رَد پایم را دنبال کند...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بهتر رد پات پاک کنی
تا بتونی
راحت تر
به ارامش برسی
تا بتونی
قلبت اروم کنی
از روزگار
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی از تنها نوشتن خوشم نمیاد
اما گاهی
ترجیح میدم
تنها باشم
تا با کسی هم کلام بشم
اخر خسته ام
از کسانی که
گفتند میمانند
اما
با یه نسیم رفتند
از کسایی که
من خواستند عوض کنند
تا دوستم داشته باشند
کسایی که تظاهر میکنند
گاهی دلم میخواد
کسی کنارم باشه که
تظاهر نکنه
به چیزی که نیست
یا بخواد من عوض کنه
خودش باشه
کسی جرات داره کنارم بیاد
ولی خودش باشه نقش بازی نکنه
و نخواد تمام باورهام عوض کنه
کسایی اومدند که باورهام عوض کردند
پس تنها کردم خودم تا
دیگه
کسی
باور
اعتقاداتم
و حتی خودم
عوض نکنه
بلکه همینطور من بخواد
نه اونطور که خودش میخواد
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺑﺮﺍ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻣﺮﮒ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻮﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ
ﺯﻥ ﺗﻨﺎﺭﺩﯾﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢﮐﻪ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﺎﭺ ﮔﻢ ﻧﺸﻪ
از ﻧﺠﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭﺭﻭﺟﮏ ﺑﻮﺩﻡ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﺑﻮﺩ
ﺑﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﯽﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓِ ،
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ تنگه........

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نه من
تنها نیستم
خیالت همراه همیشگی من هست
خیالت مهربانانه میگذارد
سر بر بازوانش بگذارم و
با او حرفهایم را بزنم
نه من تنها نیستم
خیالت
با من هست
با اینکه حسرت من
داشت خود توست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگه قـــــــــلم سیاهم از دستم خسته شد

دیگه چنگی به دل سفید دفترم نمیزنه

خـ

سـ

تـ

هـ

ام



میخوام برم جعبه کوچیک مداد رنگیم بیارم

یه رنگ دیگه به زنگیم بزنم

.
.
.
.

دیگر ما را بس است هر چه غم بود خوردیم

غمی نمانده که مزه کنیم
 

maryam**n

عضو جدید
در دنیا فقط یک نفر لبخند مرا خواست...

او هم عکاس بود که پولش را گرفت!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی انجاست
که احساست را نادیده میگیرند
انجاست که
از احساست سواستفاده میکنند
انجاست که
از اعتمادت سواستفاده میکند
دیگر نمیخواهم زندگی را ادامه دهم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ای کاش


ای کاش دوستی ما با یه دیدار شروع میشد و با یه دیدار تموم میشد ای کاش مثل همه تو روز جدایی چشم تو چشم میشدیم
ای کاش میتونستم اخرین حرفم رو بهت بزنم
ای کاش توی دوستی مثل بقیه بودیم
.
.
.
ولی همه اینا با یه حادثه از بین رفت
نه روز جدایی نه حرفی نه خداحافظی و نه دیداری
ای کاش دوستیمون مثل بقیه بود تا الان که نیستی دل تنگت نباشم
ای کاش کاش میتونستم اخرین حرفم رو بهت بگم که مدیونت نباشم
ولی الان باید تا اون دنیا صبر کنم و بعدش بگم : دوست دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


عیب نداره ...
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0][/SIZE][/FONT]عیب نداره که " تنهایی "...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره زیره بارون بدون اون ، باید " تنها " خیس شی ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
[SIZE=+0]
[/SIZE]حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ،

به خودش قسم به درد و دلت گوش میده !!

عیب نداره گلم ، " خــدا بــزرگــه " اونم تنهاست ،بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو میشنوه و دلش برات تنگ میشه !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]کمی دلم آرامتر شده[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]شب های تیره و تار من[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]به یاد می آورم حرفهایت را[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
[/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راهـی نـدارد جـــز

سُــــــــقوط....

بـــرگ پـــاییــزی....

وقـتی می دانـد درختـــــــــــ...

عِشــق بَـــرگ تـــــازه ای را در دِل دارد.....!
 

70arezu

عضو جدید
آنقدر جلوی اینو آن از خوبی هایش گفتم


که وقتی سراغش را می گیرند


شرم دارم بگویم "تنهایم گذاشت"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا