سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم
چو شمع شعله کشم آنقدر که آب شوم
هزار چشمه نور از تو در دلم جاريست
به کهکشان روم و رشک آفتاب شوم
تو ای سلاله خورشيد ذره پرور باش
مباد آنکه چو زلفت به پيچ و تاب شوم
مشام من ز گل روی خود معطر کن
که با نسيم سبک سير هم رکاب شوم
به شوق چشمه وصل تو آمدم ، مپسند
که درکويرغمت خسته از سراب شوم
کنون که دامنم زاشک شوق لبريزست
بیا که من ز وصال تو کامياب شوم
هزار شکوه ناگفته در دلم باقیست
ولی چو لب به سخن آوری مجاب شوم
من و غلامی درگاه مهدی موعود
که با شنيدن نامش در انقلاب شوم
در آن حریم که نامحرم است مهر منیر
کیم که ذره ناچيز آن جناب شوم
به گرد شعله چو پروانه سوختم ای دوست
بدین امید که از عاشقان حساب شوم
چو شمع شعله کشم آنقدر که آب شوم
هزار چشمه نور از تو در دلم جاريست
به کهکشان روم و رشک آفتاب شوم
تو ای سلاله خورشيد ذره پرور باش
مباد آنکه چو زلفت به پيچ و تاب شوم
مشام من ز گل روی خود معطر کن
که با نسيم سبک سير هم رکاب شوم
به شوق چشمه وصل تو آمدم ، مپسند
که درکويرغمت خسته از سراب شوم
کنون که دامنم زاشک شوق لبريزست
بیا که من ز وصال تو کامياب شوم
هزار شکوه ناگفته در دلم باقیست
ولی چو لب به سخن آوری مجاب شوم
من و غلامی درگاه مهدی موعود
که با شنيدن نامش در انقلاب شوم
در آن حریم که نامحرم است مهر منیر
کیم که ذره ناچيز آن جناب شوم
به گرد شعله چو پروانه سوختم ای دوست
بدین امید که از عاشقان حساب شوم