گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو از چیِ این مرد خوشت اومده؟!
خیلی انتخابای بهتری داری!
وقتی میشینی توی اتوبوس یا قطار،
می تونی هرجایی رو واسه نشستن انتخاب کنی...
توی راهرو، به دستشویی و مهماندار نزدیکتری!
صندلی های جلو تو پیاده و سوار شدن کمتر اذیتت میکنن، و صندلی های آخر برای خوابیدن مناسبن...
راستش من کنار پنجره و ردیف وسط رو انتخاب میکنم...
امنه، سر و صدا کمتره، و مهم تر اینکه می تونم سرمو به پنجره تکیه بدم و از سفر لذت ببرم...
میدونی،
وقتی سرم روی شونه هاش بود
من واقعا داشتم از زندگی
لذت می بردم...
#حميد_جديدی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
+ هیچوقت نتونستی ببینیش؟
- فقط یکبار
+ چه شکلی بود؟
- گمون کنم داشتن علاقه زیاد به یه نفر، قاعدتا این احساس رو در تو بوجود میاره که اون زیباست!

🎬 The best offer
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
#برشی_از_یک_کتاب 📚

یک روز پرسید: میخوای از سر شروع کنی؟ دیدم نه، واقعا نه. از سر شروع کنم که چی بشه؟...که چیکار کنم؟ مگر این که بدانم راه دیگری هم هست، که میدونم نیست. اقلا برای من نیست. اگر هزار بار دیگر شروع کنم باز به همین جا می رسم. آدمیزاد فراموشکاره. وقتی درد داره، قیل و قال می کنه، داد می کشه و بعد یادش میره. درد که همیشه درد نمی‌مونه. یا درمون می شه یا آدم بهش انس می گیره.

#گلی_ترقی
از کتاب: خواب زمستانی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که روحش سمتم پرواز می کنه و این جسمشه که با سرعت ازم فراریه...هرچقدر اون دورتر می شد من قدمام رو تند تر می کردم ، هرچقدر اون بیشتر قایم می شد من چشمام رو تیزتر می کردم ، می خواستم بهش ثابت کنم دوست داشتنش آبه نه آتیش... اما مثل همه ی آدما که یجایی خسته میشن از رفتن و نرسیدن یه شب که کلافه ی این همه دوویدن بودم ، یه شب که جریمه ها سنگین شده بود ، یه شب که تو قلبم یه جنگل رو آتیش زده بودن منم خسته شدم...بریدم... گفتم تو راست می گفتی دوست داشتن تو آتیشه ، زندگی آدم رو می سوزونه چون تو یه ترسویی ، همین ترست هم نمی ذاره آدما رو به زندگیت راه بدی...من جنگیدم تا تو از دوست داشته شدن نترسی ، من تنهایی این راهو ادامه دادم تا بالاخره توام شجاعت دوست داشتن رو پیدا کنی
گفت تو اشتباه می کنی من ترسو نیستم...ازت فرار می کردم چون می دونستم یه لحظه کنارت بودن کار دلم رو تموم می کنه و من این رو نمی خواستم... چون یه روزی وقتی تو آتیش دوست داشتن همه چیزم سوخت به خودم قول دادم دیگه هرگز نذارم دلم برام تصمیمای خطرناک بگیره ، به خودم قول دادم دیگه هرگز سمت خطر نرم...نگاش کردم و گفتم اما عشق که خطرناک نیست ، گفت : عشق خطرناک نیست ، تموم شدنشه که خطرناکه...من از دوست داشتن نمی ترسم من از روزی می ترسم که دیگه دوست داشتنی نباشه!!

#محدثه_رمضانی
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از تــــــــــــــو


چیز های زیــــــــادی برایم باقی نمانده


یـــــــــک دنیا خاطره....


یک بغـــــــض سنگین...


یــــــک نـــــــــگاه خسته....


چـــــــــشمی همیشه به راه


سکــــــــوتی مرگبار


و یک جعبه ی سیگار ....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت جاریست،​
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی ست،
میگویند خدا تنهاست
ما که خدا نیستیم
چرا این همه تنهاییم؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یکی قهوه می نوشد

یکی سیگار می کشد ،

یک نفر قدم می زند

یک نفر گریه می کند…

هر کسی

دردش را، طوری فریاد می زند

لعنت به جای خالی …!!

#فرشته_رضایی
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چـند وقتـیست همـه دلگـیرند از مـن ...
دلـیل می خـواهند ...
مـدرک می خواهـند برای غـمگین بـودنم ...
برای نـاامید بـودنم ....برای تلـخ شدنم ....
نگـران نبـاشید .... من نـه غـمگین شده ام ..
نـه نـاامید .... نـه تلـخ ......
فقط مدتیـست به دنـبالشان می گردم ....
مدتـیست گـم شده اند ....
صـبرم .... تحـملم ......امـیدهایم .....انـگیزه ام ......
نـمیدانم کدام صـفحه ی قـصه ی سـرگذشتـم جـا گذاشتمشان ....
 

raini woman

عضو جدید
خسته،

خودخواه،

بی شکیب،

از این جهان،فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند!

با من مـــدارا کن،

بعدها …

دلت برایم تنگ خواهد شد.

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]✅✔من می‌روم...

و کلید این خانه ی دلگیر را،

زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت!

دلتنگ که شدی،

آمدی نبودم،

نگرد!

باران،

هرگز شبیه آنچه بود،

به آسمان بر نمی‌گردد...



#معصومه_صابر

☘☘
[/h]
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق؛ اتفاق نیست
که با آمدن و رفتن ها
از چشم بیفتد
وجودت که عشق باشد
می بخشی تمامِ مهربانیت را
حالا اینکه بی حرمتی می کنند
با نامِ عشق بماند...
حالا اینکه تفاوت عشق واقعی را با بوسه و آغوشهای کذایی را نمی فهمند
و ندیدند بماند..
اما عشق
باز هم همان عشق است
مثلِ عشق خدا...
که ما بی مهر می شویم
ما فراموشش می کنیم
ما نمی بینیم دستانِ نوازشگرش را
اما او باز هم خدایی می کند
باز هم دلش برایِ خنده هایِ ما
تنگ می شود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]تو را به باران قول داده ام

و به شب پرسه های خیس...

زیر نور ماه !

تو را به تنهایی ام

تو را به دلم قول داده ام

و می دانم

تو آن قدر خوبی که

روی عشق را زمین نمی اندازی !
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]✔وقتی انسان ها از تنهایی می نالند،

منظورشان این نیست که اطرافشان خلوت است،

بلکه منظورشان این است که هیچ کس نمی فهمد چه می گویند...
[/h]
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق هم میشوید
عاشق کسی بشوید
که چشمهایش
عشق را فریاد بزنند
به زبان باشد
همه عاشق هستند
اما چشمها
هیچ وقت دروغ نمی گویند.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا