[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آسمان کویر این نخلستان خاموش و پر مهتابی، [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که هر گاه مشت خونین و بی تاب قلبم را [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها را میشنوم.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که همچون این شیعه ی گمنام و غریبش، در کنار آن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مدینه ی پلید و در قلب آن کویر بی فریاد،سر در حلقوم چاه میبرد و می گریست...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه فاجعه ایست در آن لحظه که یک مرد می گرید!...چه فاجعه ای!...[/FONT]
از کتاب دکتر شریعتی