گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونی بن بست زندگی کجاست؟جایی کهنه حق خواستن دارینه توانایی فراموش کردن
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای ارزوهایم سنگ قبری خرید ه ام
دیشب تمامشان را دفن کردم دور از چشم آدم ها
و تو ای غریبه اگر خواستی
برای ارزوهایم فاتحه ای بخوان..........
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک دم رخ زیبای تو از دیده گذر کرد
آنی آتش عشق تو در دل فوران کرد
دل گفت غنیمت شمرید این دم و لحظه
چشم ، چشمک زد و عکست قاب دل کرد . . .
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاده ها پر است از یک نگاه
و من در امتداد لحظه ها
بدنبال حضور دیگری هستم
افق خاکستریست
دم دم های غروب است
جاده پر است از سکوت
... بوی رودخانه و صدای گنجشکان
و من منتظر پشت پنجره
مثل هر غروب
پرم از نیامدن هایت. ...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت امشب بدجور در گلو گاه خاطراتم...
جا خوش کرده است...
خنجر می‌کشد بر خراش‌های احساسم...
میخراشد زخم‌هایی‌ را که...
زمان به زور بخیه زده است...
خون می‌چکد از... چشم هایم...
قلبم... لب‌های جویده ام...
و یادم می آید... که چندی پیش...
سر ا پا سیاه پوش...
بر سر قبر رفاقت مان...
فاتحه خوانده ام...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغشته به “تو” میشود
روحم ، نفسم ، بند بند وجودم
وقتی در حصار دستانت بوسه باران میشوم . . .
در انتظار آغازی دیگرم ، انتخاب مجدد جفت ها !
شاید این بار نوحی بیاید ، مرا برگزیند در کنار “تو” !
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قرار شـد اشکـَنـَـک باشد و سر شکستـَنَـک
اما این بازی که تو راه انداختی ...
سراسر دل شکستنـَـک بود و بس ...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=1]خوﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ ﻧﭽﭙﺎﻧﻴﺪ !!![/h]ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﻮﻳﺪ ، ﭼﺮﻭﮎ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ فقط
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غم ، حادثه ، تردید ، من و تنهایی
یک شیشه ی می لبالب و تنهایی
من مانده کنار جاده ی خاطره ها
با یک چمدان سوز و تب و تنهایی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتا اینقد آدم زندگیش غمناک میشه که دوس داره یکی یوهو بگه کاااااات
عالی بود عالی …خسته نباشین بچه ها …واسه امروز بسه !
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرام آرام، دانه دانه،
سنگ‌ریزه می‌اندازی میان ِ برکه‌ی کوچک تنهایی‌هایم. ......
چه ساده پریشان‌م می‌کنی،
چه راحت می‌خندی...
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدایا....
خواستم بگویم تنهام ولی نگاه خندانت....
مرا شرمگین کرد....
چه کسی بهتر از تو؟
ولی.....
عجیب دلتنگم......
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بعضی حرفها رو نمیشه گفت باید خورد..
ولی...
بعضی حرفها را نه میشه گفت نه میشه خورد..!
می مونه سر دل...
میشه دلتنگی...
میشه بغض...
میشه سکوت....!
میشه همون وقتایی که خود تم نمی دونی.....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم های تنها عاشق می شوند
آدم های عاشق ، تنها
مرگ اگر نبود ،
تا ابد دور خودمان می چرخیدیم …
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم مدتی بخوابم!
نمی دانم چند روز؟
شاید روزی بیدار شوم
و دنیا به شکل دیگری باشد
و قلب آدم ها…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم…
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته تر از آنم
که لیوانی چای
آرامم کند...
آغوش گرم تورا می خواهم
در جنگلی ناشناس
وقتی که آسمان
از لا به لای شاخه ها
سرک می کشد..
دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ ﻧﭽﭙﺎﻧﻴﺪ !!!
ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﻮﻳﺪ ، ﭼﺮﻭﮎ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ
 

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
 

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای دل خودم می‌نویسم …
برای دلتنگی‌هایم
برای دغدغه‌های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست …
برای دستی که نوازشگر زخم‌هایم نیست …
برای خودم می‌نویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خــــدایـــــا ؛
هیـــــچ تنهـــــایــــی رو اونقـــــدر تنهـــــا نکــن کــه بــه هــــر بـــی لیــاقتــــی بگــــه :
عشقــــــم …
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسلامتی اونی که دوست داشتنو با تمام وجود یادش دادیم و
اونم رفت و
به یکی دیگه امتحان پس داد...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خستـــه شــدم..

از بس آرزو کـردم...

و دیـگـران به آن رسیـدنـد ...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقت ها دوست دارم وقتی بغضم میگیره....
خدا بیاد و اشکهامو پاک کنه
دستمو بگیره و بگه....:
آدمها اذیتت میکنن...؟؟!!
بیا بریم پیش خودم....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا