تنهاییم را تقدیمت کردم
تو هم صادقانه تنهایت را به دیگری تقدیم کردی
نمیدانم
عدالتت بود
که هر بار تا مرا میدیدی میگفتی
دوستت دارم و تو چرا باور نداری
وقتی میدیدم تنهایت مال اوست
چه فایده ای داشت سعی میکردی تا باورت کنم
اما هرگز نفهمیدی
من احساسم را تقدیمت کردم و حال هم احساسم را باختم و هم تنهاییم را از دست دادم
اخر هر لحظه در تنهاییم حضور داری
و تنها میتوانم
ببارم
تو هم صادقانه تنهایت را به دیگری تقدیم کردی
نمیدانم
عدالتت بود
که هر بار تا مرا میدیدی میگفتی
دوستت دارم و تو چرا باور نداری
وقتی میدیدم تنهایت مال اوست
چه فایده ای داشت سعی میکردی تا باورت کنم
اما هرگز نفهمیدی
من احساسم را تقدیمت کردم و حال هم احساسم را باختم و هم تنهاییم را از دست دادم
اخر هر لحظه در تنهاییم حضور داری
و تنها میتوانم
ببارم