خیلی وقته دیگه نه موندنی برام خیلی مهمه نه رفتنی
فقط رفیق اگر میخواهی بمانی
لطفا آرام دربزن بگذار به پای سکوتم
شاید ندانی آدمی که سکوتش پر از حرف ناگفته هست
گاهی، تنها شاید دلش بخواهد بشکند سکوتش را
اگر توان شنیدن حرفهایش را نداری
پس بگذار ساکت بماند
وگرنه بگذار تمام حرفهایش را راحت بزند بدون آنکه بخواهی قضاوت کنی یا نصیحت
خیلی روزها میبینی ادمها درگیر فضای مجازی میشن ولی ادمی که دیگه نه فضای مجازی ارومش میکنه و نه واقعی ،فضایی سراغ دارید؟
اصلا فلسفه سیگار میدونی چیه اینه که میسوزی اون با تو میسوزه ولی ادمی که خاکستر شده باشه سیگار هم به کارش نمیاد
هی بیاین بعد از این قبل از اینکه کسی قضاوت کنیم یا بخوایم با توجه به علم محدودمون کسی مجازات کنیم ببینیم اصلا زندگیش خوش هست که بخواین با اذیت کردنش خودتون خوش کنید شاید زندگی یه ادم فقط به یه مو بند باشه لطفا ان مو را ازشان نگیرید که زندگی بی معنا میشود
[FONT="]من عادت کردم به دوست معمولی بودن،[/FONT] [FONT="]به اینکه دیگران به همیشگی بودنم،به همیشه موندنم اطمینان داشته باشن،[/FONT] [FONT="]به خندوندن دیگران،[/FONT] [FONT="]به اینکه هر کس دلش میگیره یاد من میکنه،[/FONT] [FONT="]و ....[/FONT] [FONT="]عادت کردم به عادی بودنم،به ویژه نبودنم،به بولد نشدنم توی زندگی هیچکس...[/FONT] [FONT="] [/FONT]
دوستت دارم های سیزده سالگی را
روی بخار شیشه ی کلاس کشیدیم
با یک قلب
و حرف اول یک اسم
دوستت دارم های بزرگ تر را
در نامه های عاشقانه نوشتیم
پنهانشان کردیم
_هنوز هم یکی از آن نامه ها آنجاست
من از ترس مادرم
جوری پنهانش کردم که حتی خودم هم نتوانستم پیدایش کنم_
دوستت دارم،
و زنان در حوالی سی سالگی
شاید دیگر
قلبی روی بخار شیشه نکشند
اما
هنوز هم پر از دوستت دارمند
چند تا از دوستت دارمهایم را
برایت
مربای آلبالو درست کرده ام
چند تا را
گرد گرفته ام از اشیا
با یکی از آنها
پیرهنت را اتو کرده ام
و با یکی
با یکی دارم
این شعر را برایت می نویسم.
@
روزها مى گذرند … و من هر روز دنيا رو بيشتر ميشناسم ، ديگر كم تر رويا ميبافم و ديرتر آدمها را باور ميكنم بيشتر احساستم را ناديده ميگيرم حتى گاهى يادم مى رود كه من احساسى دارم روزها مى گذرند … و من هر روز بيشتر از دنياى سادگى ام فاصله ميگيرم