منم یه همچین حالتی داشتم...ولی نه خیلی جدی و تا این حد
درکش میکنم احساسشو
ولی من خودم اون موقع نگه داشتم
اونم بهم اس داد جواب ندادم
بعد زنگ زد
بازم جواب ندادم
میتونستم بدم
به به از اين همه...............................................

منم یه همچین حالتی داشتم...ولی نه خیلی جدی و تا این حد
درکش میکنم احساسشو
ولی من خودم اون موقع نگه داشتم
اونم بهم اس داد جواب ندادم
بعد زنگ زد
بازم جواب ندادم
میتونستم بدم
اگه قبول نکرد وخواست زتدگی اونا رو بهم بزنه تا به اون برسه چی پس بهتر نیست کمکم به زنش بگه
به زنش نگه. به اون خانومه بگه.
خانومشم متوجه نشه.
javidboss
فکر نکنم کسی اینجا بهتون بیاحترامی کنه، و البته انتظار نداشته باشین مثله یه کودک چند ساله با شما برخورد کنناول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.![]()
جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.
4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.
تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.
اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.
تمامی اتفاقات بالا به این دلیله که شما اشتباهاتی رو انجام دادیناز اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!
نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....
سلام عزیزه دله بابا کجا بودی ؟
جاوید جان اولا که خدا صبرت بده
دوم اینکه از نظر من اگه بری به همسرت بگی برای تمام زندگی اعتمادش رو از خودت صلب میکنی . به نظره من هنوز که کارت بیخ پیدا نکرده همه چیرو تموم کن و بزار رنجشو فقط خودت بکشی و کفاره ی کارت بشه و بخاطرش همسرتو که بهت اعتماد داره نرنجون .
تو الان یه عشق واقعی داری اونم همسرته در صورتی که به نظر من عشقت به دومی از سره کنجکاویه و اینکه هنوز درست در وجودش کنکاش نکردی ... فک نکنم ارزش داشته باشه این جستجو .
یه چیزای دیگه ای هم نوشته بودم که الان پاک کردم دیگه شرمندت نمیشد گفت ...
مانی نه,نامی...امسش مانیه![]()
نوشتی جاوید موندم داری با کی بحث می کنی :دی
البته خوب آی دیش جاویده![]()
اوه اوه چه وضعه داغونی داری نامی جان .. من که الان فکم افتاده کف اتاق .. ینی این زنه سومته !!!نمی دونم چی بگم صفحه اول یکی دونفر بهم گفتن پست !! خودمم قبول دارم پست که ماله یه لحظه هستش خیلی کثیفتر از اینام.
من واقا عاشق زنمم نمی خوام بهش خیانت کنم.
اون دوختره هم همیه جریانو می دونه و خیلی سر سختانه داره باهام می جنگه که رابطه باید قطع بشه ولی میدونید چیه؟
اونم عاشق منه منم بدبختانه عاشقشم دقیقا مثله زنم دوسش دارم .مثله زنم نگرانشم مثله زنم غیرتی میشم براش و و و و و ....
بابا به خدا من آدم بدی نیستم و تا حالا به اونی که می پرستید حتی به زن دیگه ای نگاه نکردم بعد از ازدواجم.
زن اولمم ایرانی نبود نمی تونستیم باهم بمونیم بعد از 4 یا 5 سال مجبور شدیم خیلی دوستانه از هم جدا بشیم.
زن دومم می دونه که ما با خوبی و خوشی از هم جدا شدیم نه جنگ و دعوا.
دیگه چی بگم؟؟؟؟
ولی واقا مرسی که دارین کمکم می کنید و خیلی احساسه خوبی دارم که باحاتون حرف می زنم چون داشتم خفه می شدم.
داداش حمید حالم خیلی بده به خدا 3 یا 4 روزه نخوابیدم همش دارم فکر می کنم دارم دیوونه میشم .اوه اوه چه وضعه داغونی داری نامی جان .. من که الان فکم افتاده کف اتاق .. ینی این زنه سومته !!!
میگم یه چیزی تاحالا به استخاره فک کردی ... خوب اگه خودت واقعا نمیدونی چی کار کنی از خدا بپرس !!
البته استخاررو باید مجتهد بگیره اگه اشتباه نکنم ( بر نداری خودت بگیری )
بازم خدا صبرت بده
مرسی شیدا جانم ولی می دونی چقدر سخته؟؟!!!بيچاره خانومتون
شما كه يه بار ازدواج كردين و جدا شدين..باز ازدواج كردين..و باز به يه خانمم ديگه علاقه دارين.....اينكه خيلي بده...به نظرم هيچ چيز مهمتر از خانومتون نيست..سعي كنيد اون ماجرا را تمومش كنين هر چند خيلي سخته تا خداي نكرده اين ازدواجتون هم ناموفق نشه
![]()
واقعا خدا صبر بده من یه روز نصفه میخوابم به حالت موت میرم تو 4 روزه نخوابیدی ؟داداش حمید حالم خیلی بده به خدا 3 یا 4 روزه نخوابیدم همش دارم فکر می کنم دارم دیوونه میشم .![]()
مرسی شیدا جانم ولی می دونی چقدر سخته؟؟!!!
دختره بدی که نیست هیچی خیلی هم مهربون و با شعور هستش و خودشم خیلی از این موضوع ناراحته.به نظر من همون جور که بقیه دوستامون هم گفتن
خط موبایلتو عوض کن و عشقتو نثار همسرت کن
اینجوری که داری میگی اون دختره هم دختره بدی نمیتونه باشه ولی نبایستی وقتی میفهمید ازدواج کردی دوباره بهت پیام بده
تنهام میزاره میره ترسم هم از اینهعاشق 2 نفر شدن خیلی هم عجیب نیست (البته برای مردا)
ولی به هر حال باید یکی رو انتخاب کنی...هر چه زودتر بهتر
فکر میکنی اگه خانومت بفهمه چیکار میکنه؟؟؟!!
نه نگرفتم چون از منفی شدنش میترسم. هنوز جرات اینو ندارم که خودمو به خدا بسپارم مثله بچه کچولوها دارم دست و پا می زنم.واقعا خدا صبر بده من یه روز نصفه میخوابم به حالت موت میرم تو 4 روزه نخوابیدی ؟
نگفتی استخاره ای چیزی نگرفتی ؟! اینجوری اگرم قبول نداشته باشی یه چیزی جلو پات هست
بابا بخاطره شغلم اصلا نمی تونم شمارمو عوض کنم. به خاطر همین پیشنهاد خوبی نیست
![]()
بابا زنگ بزن به اون دختره بگو من دیه میخوام رابطمو قطع کنم باهات
نمیتونم
زنم بفهمه ناراحت میشه
اینو بگو اون از دستت ناراحت میشه تو هم ناراحت میش که دیگه نمیتونی ببینیش
تو که زن گرفتی پس حتما اونو نمیخواستی
پس ناراحتیت هم بعد از یه مدت میره
اونم شوهر کنه دیگه به تو فکر نمیکنه
پس آخرش این دیگه
میگم زنگ بزن به دختر قطع کن رابطه رو
ناراحتیش هم بزار به تلافی لذت بیخودی که باهاش بردی
اول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.
جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.
4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.
تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.
اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.
از اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!
نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....
![]()
/من میگم جواب استخارتون چی میشه. میگه نه اگه نیتتون موندن با اون خانوم بوده باشه.نه نگرفتم چون از منفی شدنش میترسم. هنوز جرات اینو ندارم که خودمو به خدا بسپارم مثله بچه کچولوها دارم دست و پا می زنم.![]()
دوست عزیزم مرسی از راهنمائهات سعی می کنم انجام بدم ولی مبازه باهاش خیلی خیلی سخت شده برام.عزیزم تو پست نیستی شما تو یه بحران احساسی هستی
اگه نمیتونی خطتتو عوض کنی شماره اون دختر طوری تنظیم کن که پیامکاش نرسه اونم کرم داره اگه واقعا دوست داشت تموم کنی خطشو عوض میکرد یا خاموش میکرد ظس دلسوزت نیست
به زنتم نگو شاید بمونه اما دلش واسه همیشه میشکنه
ببین به این دلتو خوش نکن که به زودیا فراموشش کنی سعی کن خودتو با کارت مشغول کنی
به این فکر کن اگه بخای با این دختر خانوم زندگی کنی باید دوباره همه اینا رو از اول شروع کنی شما یه بار اشتباه کردی اشتباه دوم معنی نداره
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
Z | اگر کسی میتونه، یه کمکی برسونه... | گفتگوی آزاد | 40 | |
![]() |
کمکی کوچک برای کلیه مردم انقلابی منطقه | گفتگوی آزاد | 39 | |
![]() |
زن می خوام یا نمی خوام؟ | گفتگوی آزاد | 6 | |
![]() |
دیگه نمی خوام درس بخونم | گفتگوی آزاد | 13 | |
![]() |
اینجا می خوام یک گالری تصاویر از آرزوهاتون درست کنم. تصویر آرزوی شما چه جوریه؟ | گفتگوی آزاد | 4 |