کمکی می خوام جدی؟!!!

rommanc

عضو جدید
سلام. دوست عزیز اگه کمی منطقی باشی به این میرسی که اگه اون تو رو دوست داشت هیچ وقت این اجازه رو به خودش نمیداد به یه مرده زن دار پیام بده . پس اینجا اون محکومه...
و اما بعدش شما محکومی که جوابه اونو دادی...
اصلا از کجا معلوم نیومده زندگیتو بریزه بهمو بره
لطفا هر چه سریعتر به خودت بیا که شاید فردا دیر باشه

 

YuMi

اخراجی موقت
طلاق

یا زنتو میخوای یا نمیخوای
اگه میخوای بیخود میکنی به اون یکی فکر میکنی
اگه نمیخوای طلاق بگیر هم با اون دختر چیزه باش هم با 20 تا دختر دیگه
:razz:


 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما هم گیر دادین به این جاوید بیچاره!
تو ایران از هر 10 تا مرد 8 تاشون به زناشون خیانت میکنن! چیزه عجیبی نیست که....:razz:
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. دوست عزیز اگه کمی منطقی باشی به این میرسی که اگه اون تو رو دوست داشت هیچ وقت این اجازه رو به خودش نمیداد به یه مرده زن دار پیام بده . پس اینجا اون محکومه...
و اما بعدش شما محکومی که جوابه اونو دادی...
اصلا از کجا معلوم نیومده زندگیتو بریزه بهمو بره
لطفا هر چه سریعتر به خودت بیا که شاید فردا دیر باشه

مرسی عزیز از راهنمائیت. با امروز 3 روزه باهاش تماس نداشتم.
یکم دل تنگم.


طلاق

یا زنتو میخوای یا نمیخوای
اگه میخوای بیخود میکنی به اون یکی فکر میکنی
اگه نمیخوای طلاق بگیر هم با اون دختر چیزه باش هم با 20 تا دختر دیگه
:razz:



اگه میخواستم از این کارا کنم که زن نمیگرفتم عزیز.

خود کشی کن هم خودتو راحت کن .. هم اون 2 تا خانوم رو ... هم مارو !!!


شاید این راه حل آخر باشه اگه نتونم.


شما هم گیر دادین به این جاوید بیچاره!
تو ایران از هر 10 تا مرد 8 تاشون به زناشون خیانت میکنن! چیزه عجیبی نیست که....:razz:
از هر 10 تا 9.5 دارن ولی کسی مثله من جرات گفتنشو نداره.
منم دوست دوختر ندارم مشکلیه که دارم و اینجا گفتم تا آروم بشم.
آجی جونم اسمم نامی هستش .



بازم مرسی که پیشمید :gol::gol::gol::heart::heart::heart::gol::gol::gol:
 

masoud.avard

عضو جدید
مرسی عزیز از راهنمائیت. با امروز 3 روزه باهاش تماس نداشتم.
یکم دل تنگم.




اگه میخواستم از این کارا کنم که زن نمیگرفتم عزیز.




شاید این راه حل آخر باشه اگه نتونم.



از هر 10 تا 9.5 دارن ولی کسی مثله من جرات گفتنشو نداره.
منم دوست دوختر ندارم مشکلیه که دارم و اینجا گفتم تا آروم بشم.
آجی جونم اسمم نامی هستش .



بازم مرسی که پیشمید :gol::gol::gol::heart::heart::heart::gol::gol::gol:


بابا بیخی
غم مخور

من نمیدونم داستان چیه
اما اینو میدونم که نباید بخاطر دخترا غصه بخوری
من خودم تو 18 سالگی عاشق شدم
2سال با عشقم بودم
ییهو با تمام خوشیا و خنده هامون برگشت و گفت مسعود من دیگه تورو دوست ندارم

مارو میگی؟
الآن یکساله کارم هر شب شده گریه

کلن دختر موجودی پست و خائنه ( بازم میگم که داستان شمارو نمیدونم عزیز،اینو بر اساس تجربیات خودم میگم { لر نه از عقلشه،از سرگذشتشه } اوکی؟ )
 

no-ones

عضو جدید
بابا بیخی
غم مخور

من نمیدونم داستان چیه
اما اینو میدونم که نباید بخاطر دخترا غصه بخوری
من خودم تو 18 سالگی عاشق شدم
2سال با عشقم بودم
ییهو با تمام خوشیا و خنده هامون برگشت و گفت مسعود من دیگه تورو دوست ندارم

مارو میگی؟
الآن یکساله کارم هر شب شده گریه

[B]کلن دختر موجودی پست و خائنه ( بازم میگم که داستان شمارو نمیدونم عزیز،اینو بر اساس تجربیات خودم میگم { لر نه از عقلشه،از سرگذشتشه } اوکی؟ )[/B]
:eek::eek::mad:
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا بیخی
غم مخور

من نمیدونم داستان چیه
اما اینو میدونم که نباید بخاطر دخترا غصه بخوری
من خودم تو 18 سالگی عاشق شدم
2سال با عشقم بودم
ییهو با تمام خوشیا و خنده هامون برگشت و گفت مسعود من دیگه تورو دوست ندارم

مارو میگی؟
الآن یکساله کارم هر شب شده گریه

کلن دختر موجودی پست و خائنه ( بازم میگم که داستان شمارو نمیدونم عزیز،اینو بر اساس تجربیات خودم میگم { لر نه از عقلشه،از سرگذشتشه } اوکی؟ )


داداشی با این که نمی دونی چی شده ولی خوشحالم که باهام دردل کردی .

نمیدونید وقتی اینجا حرف می زنید چقدر آروم میشم:gol::gol:
 

masoud.avard

عضو جدید
داداشی با این که نمی دونی چی شده ولی خوشحالم که باهام دردل کردی .

نمیدونید وقتی اینجا حرف می زنید چقدر آروم میشم:gol::gol:
چاکرتم
اتفاقا اون موقع منم تو تالار ایرانبلاگ عضو بودم و یه همچین تاپیکی زدم
بچه ها هم خیلیاشون بام همدردی کردن
خیلیا هم فحشم دادن که چرا تو 18 سالگی عاشق شدم ( چه کنم کار دله دست خودم نیست )

میدونم این حسی که میگی چه طعمی داره
 

manelee

عضو جدید
پسر خوب آدم فقط يكبار عاشق ميشه و هميشه اينطور نيست كه عشقش همسرش باشه .احساسات بعداز ازدواج خيلي متفاوت و شيرينه ولي هيچ وقت باعث فراموشي عشقت نميشه. كسايي كه با عشقشون ازدواج نميكنن براي حفظ زندگيشون انرژي مضاعف بايد بزارن چون همسرشون گناهي نداره اگه عشق اونها نيست.مرور خاطرات خيلي شيرينه ديدن كسي كه عاشقش بودي هم خيلي شيرينتر تو آدم جسوري هستي كه رفتي و ديديش ولي اين ديدنها اون شور رو زنده ميكنه در صورتيكه الان نه تو اون پسر سابقي و نه اون دختر لطيف سابق اين وسط اگه ارتباطتون عميقتر بشه بازنده اول تويي چون زندگيه ساخته شده در كنار همسرت رو از دست ميدي.تو با عشق به اون خاطرات در كنار همسرت زندگي خوبي خواهي داشت ولي اگه همسرت رو از دست بدي و بخواي با عشقت زندگي كني اونوقت با يه عذاب وجدان و ننگ نامردي بايد عمري رو سر كني اونوقت سه تا زندگي رو خراب كردي به نظر من جوونمردي كن به خاطر خراب نشدن زندگي همون دختر از عشقت بگذر و فداكاري كن به خاطر حفظ زندگي مشترك و همسرت از عشقت بگذر اينطوري فقط يه قلب شكسته باقي ميمونه كه مال خودته. اميدوارم شيرينيه زندگي با همسرت درمانگر احساسات آزردت باشه.(همه اينها منوط به اينكه طبق گفته هاي خودت زندگيه مشترك فعلي و همسرت ارزش اين همه سختي رو داره و تا قبل از اين با هم خوش بودين)
پيروز باشي
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من تعداد کل پسرایی که تو دنیا واقعا" عاشق میشن در حد تعداد انگشتای دسته!:w01: بقیه همه یا هوسه یا دروخ...منظور بدی ندارما...خدا اینجوری آفریده,زیاد احساسی نیستند(یعنی کلا" نمی فهمن عشق یعنی چی!:surprised:)
بر عکس دخترا که شورشو در میارن...:w22:
من فکر میکنم بهترین حالت اینه که متعادل باشه,50% احساس 50% منطق
فقط در این حالت دو طرف احساس آرامش میکنند..
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
چاکرتم
اتفاقا اون موقع منم تو تالار ایرانبلاگ عضو بودم و یه همچین تاپیکی زدم
بچه ها هم خیلیاشون بام همدردی کردن
خیلیا هم فحشم دادن که چرا تو 18 سالگی عاشق شدم ( چه کنم کار دله دست خودم نیست )

میدونم این حسی که میگی چه طعمی داره

ما نوکرتیم عزیز همین که اومدی باهام حرف می زنی خیلی آروم می شمو فکرم به کاره اشتباه نمیره اینمیه راه حله.



پسر خوب آدم فقط يكبار عاشق ميشه و هميشه اينطور نيست كه عشقش همسرش باشه .احساسات بعداز ازدواج خيلي متفاوت و شيرينه ولي هيچ وقت باعث فراموشي عشقت نميشه. كسايي كه با عشقشون ازدواج نميكنن براي حفظ زندگيشون انرژي مضاعف بايد بزارن چون همسرشون گناهي نداره اگه عشق اونها نيست.مرور خاطرات خيلي شيرينه ديدن كسي كه عاشقش بودي هم خيلي شيرينتر تو آدم جسوري هستي كه رفتي و ديديش ولي اين ديدنها اون شور رو زنده ميكنه در صورتيكه الان نه تو اون پسر سابقي و نه اون دختر لطيف سابق اين وسط اگه ارتباطتون عميقتر بشه بازنده اول تويي چون زندگيه ساخته شده در كنار همسرت رو از دست ميدي.تو با عشق به اون خاطرات در كنار همسرت زندگي خوبي خواهي داشت ولي اگه همسرت رو از دست بدي و بخواي با عشقت زندگي كني اونوقت با يه عذاب وجدان و ننگ نامردي بايد عمري رو سر كني اونوقت سه تا زندگي رو خراب كردي به نظر من جوونمردي كن به خاطر خراب نشدن زندگي همون دختر از عشقت بگذر و فداكاري كن به خاطر حفظ زندگي مشترك و همسرت از عشقت بگذر اينطوري فقط يه قلب شكسته باقي ميمونه كه مال خودته. اميدوارم شيرينيه زندگي با همسرت درمانگر احساسات آزردت باشه.(همه اينها منوط به اينكه طبق گفته هاي خودت زندگيه مشترك فعلي و همسرت ارزش اين همه سختي رو داره و تا قبل از اين با هم خوش بودين)
پيروز باشي

عزیز داداش اینقد شیرین گفتی و نوشتی که هیچ حرفی برایه گفتن نمونده از صمیم قلب ازت تشکر می کنم.
خیلی مخلصم حتما به حرفات عمل می کنم. :gol::gol::gol:


به نظر من تعداد کل پسرایی که تو دنیا واقعا" عاشق میشن در حد تعداد انگشتای دسته!:w01: بقیه همه یا هوسه یا دروخ...منظور بدی ندارما...خدا اینجوری آفریده,زیاد احساسی نیستند(یعنی کلا" نمی فهمن عشق یعنی چی!:surprised:)
بر عکس دخترا که شورشو در میارن...:w22:
من فکر میکنم بهترین حالت اینه که متعادل باشه,50% احساس 50% منطق
فقط در این حالت دو طرف احساس آرامش میکنند..


نه عزیز نسله جدید پسرا خیلی زود عاشق میشن.
ای دنیا :gol:




بازم ممنون که وقتتونو برایه داداشتون گذاشتین همتونو دوست دارم و میپرستم.
:gol::gol::heart::heart::gol::gol:
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو این چند وقته که مشکلم و اینجا گفتم چندتا اتفاق افتاد:
1. دوستایه خیلی خوبی پیدا کردم
2. خیلی آرومتر شدم
3. معنی عشق فهمیدم
4. شانسم آوردم که پیش چندتا از بچه ها هم نیستم که کتکم بزنن :surprised:


ولی بازم مرسی که پیشمید کمکمید و راهنمائم می کنید.
 
  • Like
واکنش ها: pme

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
با امروز 2 روزه که باهاش تماس نگرفتم و اونم نمی خواد که رابطه ای بمونه.

خیلی خوبم ولی میدونید چیه تا وقتی که سر کارم یا تو شرکتم هستم و وقت فکر کردن ندارم خیلی خوبم و میگم و میخندم ولی وای وای واییییییییییییی وقتی تو ماشینمو تنها می شم کافیه ضبط و روشن کنم مثله دیووووونها میشم داغ می کنم قلبم تند تند می زنه مثلا 5شنبه ناخوداگاه دیدم دارم سمت شهری که اون هست میرم البته خیلی فاصله هستش ولی داشتم میرفتم . سریع دور زدم و رفتم خونه پیشه زنم که تنها نباشم که دیووونه بازی در بیارم.

بچه ها خیلی سخته لطفا باهام حرف بزنید تنهام نذارین :(

تو این چند وقته که مشکلم و اینجا گفتم چندتا اتفاق افتاد:
1. دوستایه خیلی خوبی پیدا کردم
2. خیلی آرومتر شدم
3. معنی عشق فهمیدم
4. شانسم آوردم که پیش چندتا از بچه ها هم نیستم که کتکم بزنن :surprised:


ولی بازم مرسی که پیشمید کمکمید و راهنمائم می کنید.
شانس آوردي كه دنياي مجازيه:D
مي دونيم كه سخته ولي به خودت ايمان داشته باش به اين فكر كن كه الان وجدانت راحته و انسان پاكي هستي:gol:
راستي اگه به خدا ايمان داري بد نيست يه كم باهاش درد و دل كني ، آرومترت مي كنه:redface:
 

المینا

عضو جدید
اگه تو یکی از اینها رو دیدی من روزی 100تا از اینا میان مطبم من میگم
رهرو ان نیست که گه تند گهی خسته ود رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود درسته اما کمکم باید بگه تا زندگیش برای بار دوم نابود نشه شاید اگه جواب نمیداد زنگ میزد خونش اون میگه خیلی شدید بفهم خواهش میکنم سرزنش کردن وراهکار اشتباه دادن زندگی رونابود میکنه
سلام
شمامهندس عمرانی یا روانپزشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرمن خطتتوعوض کن.
من حق میدم شک کنی.مردد باشی.
اما گاهی انسان بااین تردیدا ازمایش میشه.
سعی کن توی این امتحان ردنشی.
ادما اکثرا قدر چیزایی رو که دارن نمیدونن تا وقتیکه از دستش بدن.
مواظب باش.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط 6 ماه تحمل کن

فقط 6 ماه تحمل کن

عزیز داداش اینقد شیرین گفتی و نوشتی که هیچ حرفی برایه گفتن نمونده از صمیم قلب ازت تشکر می کنم.
خیلی مخلصم حتما به حرفات عمل می کنم. :gol::gol::gol:

سلام داداش جدیدم. من این عنوان رو تازه دیدم. خوشحالم که تصمیم خوب و درستی گرفتید اما بزار منم یه چی بگم که خیالت راحت تر شه .
اول اینکه اگر من جای اون دختره بودم با کسی که به خاطر من از همسر بی نقصش گذشته ازدواج نمی کردم و می گفتم از کجا معلوم پس فردا منم ول نکنه!

اما یه چیز خیلی مهم.
یه سال پیش من عاشق یه پسری شدم. اون قدر دیوونش شدم که در طی روز بی اختیار هر جا که بودم میزدم زیر گریه. نمی دونم چه جوری میشد که به طور معجزه وار هروقت اشکم سرازیر میشد اطرافیانم روشون رو بر می گردوندند و بعد از اتاق می رفتن بیرون و من رو نمی دیدن! باور کن به خدا چندین و چند بار این جوری شد. خدا بد جوری هوام رو داشت.

بعد فهمیدم که اون دروغ می گه و من رو واسه ی دوستی می خواد. ازش خواستم دیگه با هام تماس نگیره و اونم این کار رو کرد. من این کار رو در حالی کردم که تمام وجودم اون شده بود ولی عقل حکم می کرد که این کار رو کنم.
تو تلویزیون شندیم این جور وقتا 6 ماه وقت لازمه تا آدم از تب بیافته و به حال عادی برگرده . همون طور هم شد. 6 ماه طول کشید که به حالت عادی برگشتم و دیگه براش اشک نریختم و به جاش فهمیدم که داشت باهام بازی می کرد .
و اگر چه وقتی یادش میافتم بازم آه میکشم ولی زود عقلم به کار میافته و احساس می کنم اون با من بازی کرد. بارها بهش گفتم نمی خوام دوستی کنم و اون گفت ازدواج؛ اما دروغ گفت. بماند از کجا فهمیدم.
اگر دختر باز نبود جونم رو واسش می دادم . اون همه چیز داشت به جز شرافت.
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
شانس آوردي كه دنياي مجازيه:D
مي دونيم كه سخته ولي به خودت ايمان داشته باش به اين فكر كن كه الان وجدانت راحته و انسان پاكي هستي:gol:
راستي اگه به خدا ايمان داري بد نيست يه كم باهاش درد و دل كني ، آرومترت مي كنه:redface:

خیلی هم بهش اعتقاد دارم . همین کارم میکنم. درسته خیلی آرومم می کنه.:gol:



سلام
شمامهندس عمرانی یا روانپزشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرمن خطتتوعوض کن.
من حق میدم شک کنی.مردد باشی.
اما گاهی انسان بااین تردیدا ازمایش میشه.
سعی کن توی این امتحان ردنشی.
ادما اکثرا قدر چیزایی رو که دارن نمیدونن تا وقتیکه از دستش بدن.
مواظب باش.

چشم حتما سعی می کنم که شکست نخورم شما هم برام دعا کنید.
ولی خطم رو نمی تونم عوض کنم.:gol:


سلام داداش جدیدم. من این عنوان رو تازه دیدم. خوشحالم که تصمیم خوب و درستی گرفتید اما بزار منم یه چی بگم که خیالت راحت تر شه .
اول اینکه اگر من جای اون دختره بودم با کسی که به خاطر من از همسر بی نقصش گذشته ازدواج نمی کردم و می گفتم از کجا معلوم پس فردا منم ول نکنه!

اما یه چیز خیلی مهم.
یه سال پیش من عاشق یه پسری شدم. اون قدر دیوونش شدم که در طی روز بی اختیار هر جا که بودم میزدم زیر گریه. نمی دونم چه جوری میشد که به طور معجزه وار هروقت اشکم سرازیر میشد اطرافیانم روشون رو بر می گردوندند و بعد از اتاق می رفتن بیرون و من رو نمی دیدن! باور کن به خدا چندین و چند بار این جوری شد. خدا بد جوری هوام رو داشت.

بعد فهمیدم که اون دروغ می گه و من رو واسه ی دوستی می خواد. ازش خواستم دیگه با هام تماس نگیره و اونم این کار رو کرد. من این کار رو در حالی کردم که تمام وجودم اون شده بود ولی عقل حکم می کرد که این کار رو کنم.
تو تلویزیون شندیم این جور وقتا 6 ماه وقت لازمه تا آدم از تب بیافته و به حال عادی برگرده . همون طور هم شد. 6 ماه طول کشید که به حالت عادی برگشتم و دیگه براش اشک نریختم و به جاش فهمیدم که داشت باهام بازی می کرد .
و اگر چه وقتی یادش میافتم بازم آه میکشم ولی زود عقلم به کار میافته و احساس می کنم اون با من بازی کرد. بارها بهش گفتم نمی خوام دوستی کنم و اون گفت ازدواج؛ اما دروغ گفت. بماند از کجا فهمیدم.
اگر دختر باز نبود جونم رو واسش می دادم . اون همه چیز داشت به جز شرافت.


اجی گلم که از حرفات خیلی لذت میبرم و احساس می کنم که تنها نیستم و عزیزائی مثله شمارو دارم که مرتب کمکم می کنن و هم فکری می دن بهم.



چاکر همتون داداش نامی
دوستون دارم :gol::gol::heart::heart::gol::gol:
 

elahe84

عضو جدید
اول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.:(

جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.
4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.


تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.
اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.
از اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!

نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....
:cry::(
اين حسي كه شما به اون خانم داري اونم بعد از 4 سال عشق نيست دو دليل ميتونه داشته باشه : يكي اينكه شما رو به ياد گذشته ميندازه و اين باعث ميشه كه ارتباط با اون برات اسرار آميز و جالب باشه چون گذشته ما هميشه برامون عزيزه ودوست داريم تكرار بشه، كه البته اين حس موقتيه وبعد از مدتي با شرايطي كه داري و از دواج كردي باعث ايجاد اغتشاش در زندگيت ميشه .
ودوم اينكه چون هميشه از هم دور بودين و آخرش رابطه تموم شده يك حس تمايل به سمت اون داري ودلت ميخواد كشفش كني ، به اين فكر كن كه اگه پيش هم بودين شايد يك هفته هم نميتونستين همديگرو تحمل كنين.
به نظر من اگه به اين توجه داشته باشي كه دليل اين احساست عشق نيست راحت تر ميتوني تصميم بگيري .
در نهايت بايد روحيه خودتو بالاببري تا بتوني قوي باشي وتصميم درست بگيري .
 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز
آخه چرا رفتین دیدینش؟!

اگه خانومتونو دوست دارید پس دیگه اینقدر استرس مال چیه؟

منم بااینکه خیلی تنهام و با تمام وجود زجر میکشم از بی کسی اما

دوست سابقم که الان متاهل هست هروقت زنگ میزنه جواب نمیدم

اگر هم اس ام اس بده تحویلش نمیگیرم چون به دروغ گفتم منم ازدواج

کردم که بیشتر به فکر زندگیش باشه.

من خواهرانه ازتون میخوام دیگه حتی بهش فکر نکنید.

بگید قسمت من نبوده که مال من بشه.

اگه بود که از همون 4سال پیش کنار شما میموند.

اون خانم اگه آدم درستی باشه نمیاد سمت مردی که متاهله!

مطمئن باشید اون زن زندگی شما نیست و نخواهد شد.

قدر خانمتونو بدونید.به خدا الان زن خوب پیدا نمیشه.میشه اما خیلی

سخت.

مطمئنم اگر به خانمتون بگید و بخواید که خودش شمارو آروم کنه قلبتون

محکمتر و راحتتر میشه تا اینکه توی دنیای مجازی با دیگران به آرامش

برسید...








 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز
آخ من یه چیز بگم مونده تو دلم!!! :mad:

تا من میام به ازدواج جدی فکر کنم و آماده بشم برای فکر کردن بهش

یه خیانت یا یه داستان اینجوری میبینم که بد منو میریزه بهم!

خدا لعنت کنه اون دخترایی که باعث بهم خوردن زندگی مردم میشن.

همش تقصیر این دختراست که مردای بی جنبه و نامردو به راهی

میکشونن که حتی خود آقایون هم ازش پشیمون میشن!


منم یه مشکل دارم اما روم نمیشه بگم! اگه بگم... ! :cry:







 

juno

عضو جدید
اول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.:(

جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.
4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.


تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.
اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.
از اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!

نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....
:cry::(
ببین نامی جون این یه چیزه طبیعیه چرا حالت از خودت بهم بخوره؟
اگه عاشقه زنت نبودی اوضاع فرق میکرد اما عزیزم تو زنتو دوسداری شایدم حتی بیشتره اون دختر اولیه اما چون هیچ وقت نتونستی با اون دختره باشی عشقش بات مونده شاید فقط یه احساسه زود گذره یا هر چیزه دیگه ای اما ارزشه زندگیت واسه باره دوم مهمتر از یه چیزیه که حتی به تداومشم ایمان نداری تو با زنت خوبی و مطمینی رابطه ی خوبی باهاش داری این ارزشش باید تو دنیا واست از همه چیز بالاتر باشه
سعی کن با خودت حرف بزنی
اخلاقه زنتونو نمیدونم که اگه بهش بگین ممکنه تا اخرش نسبت بهتون شکاک شه یا نه
اما ببین واقعا ارزششو داره؟
احساسه خوشحالیه همیشگی تو زنگیه که مهمه
امیدوارم همیشه شاد باشی
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخ من یه چیز بگم مونده تو دلم!!! :mad:

تا من میام به ازدواج جدی فکر کنم و آماده بشم برای فکر کردن بهش

یه خیانت یا یه داستان اینجوری میبینم که بد منو میریزه بهم!

خدا لعنت کنه اون دخترایی که باعث بهم خوردن زندگی مردم میشن.

همش تقصیر این دختراست که مردای بی جنبه و نامردو به راهی

میکشونن که حتی خود آقایون هم ازش پشیمون میشن!


منم یه مشکل دارم اما روم نمیشه بگم! اگه بگم... ! :cry:
بگو عزیزم....اینجا همه مثل خواهر و برادر میمونن...
تنها خوبی دنیای مجازی همینه که کسی بهت نارو نمیزنه!!
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام . شما میتونی با یک روانکاو خبره مشاوره کنی . او میتواند راههای رسیدن به بلوغ فکری را به شما بیاموزد. البته با این اوضاع مملکت و اینهمه ازدواجهای زود هنگام صد ها هزار جوان مثل شما دچار این تزلزل های شخصیتی اند و خودشان و دختر یک خانواده را به بدبختی و فلاکت میکشانند. شما فکر کن که همین رفتار شما را فردا یک نفر بر سر دخترت بیاورد چه فکری براش میکنی و چه راه حلی بهش میدی ؟ خوب همان نسخه را برای خودت بپیچ.
 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز
بگو عزیزم....اینجا همه مثل خواهر و برادر میمونن...
تنها خوبی دنیای مجازی همینه که کسی بهت نارو نمیزنه!!



مشکل آقای نامی اینه که اون خانم ولش نمیکنه مشکل من اینه که داماد

داییم که یه دختر 5ساله هم داره ول نمیکنه!

میگه کاش از اول تورو میدیدم نه خانم خودمو! :eek:

منو تهدید میکنه میگه زنمو طلاق میدم فقط به خاطر تو!

میگه اونارو میکشم بخاطر تو!

تهدید به اذیت و آزار کرده حتی دزدی من!!!

میترسم به خانوادم بگم چون اگه بگم خون و خونریزی راه میفته!

از یه طرف چون دخترداییم پشتوانه محکمی نداره نمیتونم بهش بگم.

خیلی اذیتم میکنه... تازه فهمیدم مزاحم تلفنی خونمون کیه؟!

خدا بگم چکارش کنه دخترداییمو که توی عروسی از من عکس انداخت

حالا تو گوشی اونم هست و دائم میگه دارم نگاهت میکنم!

میگه اگه بگی نه پخش میکنم.

اگه بگی نه هزارتا کار دیگه میکنه که ... :cry:


من دیگه قید ازدواجو زدم! به هرکی میگم میخنده اما بخدا از همه کس و

همه چیز میترسم....
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين حسي كه شما به اون خانم داري اونم بعد از 4 سال عشق نيست دو دليل ميتونه داشته باشه : يكي اينكه شما رو به ياد گذشته ميندازه و اين باعث ميشه كه ارتباط با اون برات اسرار آميز و جالب باشه چون گذشته ما هميشه برامون عزيزه ودوست داريم تكرار بشه، كه البته اين حس موقتيه وبعد از مدتي با شرايطي كه داري و از دواج كردي باعث ايجاد اغتشاش در زندگيت ميشه .
ودوم اينكه چون هميشه از هم دور بودين و آخرش رابطه تموم شده يك حس تمايل به سمت اون داري ودلت ميخواد كشفش كني ، به اين فكر كن كه اگه پيش هم بودين شايد يك هفته هم نميتونستين همديگرو تحمل كنين.
به نظر من اگه به اين توجه داشته باشي كه دليل اين احساست عشق نيست راحت تر ميتوني تصميم بگيري .
در نهايت بايد روحيه خودتو بالاببري تا بتوني قوي باشي وتصميم درست بگيري .

کاملا راست میگی و دارم یواش یواش آروم میشم.
مرسی از حرفات:gol:


آخه چرا رفتین دیدینش؟!

اگه خانومتونو دوست دارید پس دیگه اینقدر استرس مال چیه؟

منم بااینکه خیلی تنهام و با تمام وجود زجر میکشم از بی کسی اما

دوست سابقم که الان متاهل هست هروقت زنگ میزنه جواب نمیدم

اگر هم اس ام اس بده تحویلش نمیگیرم چون به دروغ گفتم منم ازدواج

کردم که بیشتر به فکر زندگیش باشه.

من خواهرانه ازتون میخوام دیگه حتی بهش فکر نکنید.

بگید قسمت من نبوده که مال من بشه.

اگه بود که از همون 4سال پیش کنار شما میموند.

اون خانم اگه آدم درستی باشه نمیاد سمت مردی که متاهله!

مطمئن باشید اون زن زندگی شما نیست و نخواهد شد.

قدر خانمتونو بدونید.به خدا الان زن خوب پیدا نمیشه.میشه اما خیلی

سخت.

مطمئنم اگر به خانمتون بگید و بخواید که خودش شمارو آروم کنه قلبتون

محکمتر و راحتتر میشه تا اینکه توی دنیای مجازی با دیگران به آرامش

برسید...

این موضوع هرچقدر تلخ بود برام ولی یه خاصیت خوب داشت که کلی دوووووست خوب پیدا کردم.
آبجی عزیز مرسی :heart::gol:



با سلام . شما میتونی با یک روانکاو خبره مشاوره کنی . او میتواند راههای رسیدن به بلوغ فکری را به شما بیاموزد. البته با این اوضاع مملکت و اینهمه ازدواجهای زود هنگام صد ها هزار جوان مثل شما دچار این تزلزل های شخصیتی اند و خودشان و دختر یک خانواده را به بدبختی و فلاکت میکشانند. شما فکر کن که همین رفتار شما را فردا یک نفر بر سر دخترت بیاورد چه فکری براش میکنی و چه راه حلی بهش میدی ؟ خوب همان نسخه را برای خودت بپیچ.

حتما به موقعش این کارو می کنم. ولی الان خیلی خوبم.
مرسی از همتون :heart::heart::gol::gol::heart::heart:
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
شدیدا ناراحت شدم؟!!

شدیدا ناراحت شدم؟!!

مشکل آقای نامی اینه که اون خانم ولش نمیکنه مشکل من اینه که داماد

داییم که یه دختر 5ساله هم داره ول نمیکنه!

میگه کاش از اول تورو میدیدم نه خانم خودمو! :eek:

منو تهدید میکنه میگه زنمو طلاق میدم فقط به خاطر تو!

میگه اونارو میکشم بخاطر تو!

تهدید به اذیت و آزار کرده حتی دزدی من!!!

میترسم به خانوادم بگم چون اگه بگم خون و خونریزی راه میفته!

از یه طرف چون دخترداییم پشتوانه محکمی نداره نمیتونم بهش بگم.

خیلی اذیتم میکنه... تازه فهمیدم مزاحم تلفنی خونمون کیه؟!

خدا بگم چکارش کنه دخترداییمو که توی عروسی از من عکس انداخت

حالا تو گوشی اونم هست و دائم میگه دارم نگاهت میکنم!

میگه اگه بگی نه پخش میکنم.

اگه بگی نه هزارتا کار دیگه میکنه که ... :cry:


من دیگه قید ازدواجو زدم! به هرکی میگم میخنده اما بخدا از همه کس و

همه چیز میترسم....

سلام آجی گلم :
اول بگم خیلی ناراحت شدم چون این کار از رویه شهوته ولی خدا می دونه مشکله من شهوانی نیست. و به قوله بچه ها دارم آرومتر می شم.
دوم بگم از این خوشحالم که با نوشتن مشکلم به تو هم این جرائت دادم تا مشکلیو که نمیتونی به کسی بگی و اینجا بگی و به امید خدا یه راه حل خوب پیدا کنی.
سوم بگم این داداشت اینقدر جربزه داره که بتونه یکیو لهو لوردش کنه. اراده کنی زدم نابودش کردم .
چهارم تا حالا اذیتم کرده؟؟؟
پنجم تهدیدم میشه کرد تو این مواقع. و شما هم کمی کوتاهی کردین.

 

المینا

عضو جدید
مشکل آقای نامی اینه که اون خانم ولش نمیکنه مشکل من اینه که داماد

داییم که یه دختر 5ساله هم داره ول نمیکنه!

میگه کاش از اول تورو میدیدم نه خانم خودمو! :eek:

منو تهدید میکنه میگه زنمو طلاق میدم فقط به خاطر تو!

میگه اونارو میکشم بخاطر تو!

تهدید به اذیت و آزار کرده حتی دزدی من!!!

میترسم به خانوادم بگم چون اگه بگم خون و خونریزی راه میفته!

از یه طرف چون دخترداییم پشتوانه محکمی نداره نمیتونم بهش بگم.

خیلی اذیتم میکنه... تازه فهمیدم مزاحم تلفنی خونمون کیه؟!

خدا بگم چکارش کنه دخترداییمو که توی عروسی از من عکس انداخت

حالا تو گوشی اونم هست و دائم میگه دارم نگاهت میکنم!

میگه اگه بگی نه پخش میکنم.

اگه بگی نه هزارتا کار دیگه میکنه که ... :cry:


من دیگه قید ازدواجو زدم! به هرکی میگم میخنده اما بخدا از همه کس و

همه چیز میترسم....
سلام
عجب ادمای پست فطرتی پیدامیشن؟:cry:
چطور یه مرد میتونه اینطوری باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من به خانواده ات بگو.به نظرم این بهترین کاره.
اونا ازهرکسی توی این دنیا بیشتر خیرتو میخوان .ازشون بخواه کاری کنن که مساله بدون اینکه دخترداییت بفهمه فیصله پیدا کنه.
بالاخره اونم گناه داره.
من فکر میکنم اگه پدرت بتونه درست وحسابی تهدیدش کنه دست برداره.
مشابه این موردوندیدیم ولی مردای قلدر رو دیدم که وقتی میفهمن یه پشت محکم داری عقب میکشن.
 

ozra.m

عضو جدید
دوسته عزيز به نظر من بچسب به زندگيت اگه اون دختر خانومه دوست داشت هيچ وقت رهات نمي كرد .الانم هيچ چيزي جز بهم ريختن زندگيت نيست ....
تصميم با خودته ..
 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز
سلام
عجب ادمای پست فطرتی پیدامیشن؟:cry:
چطور یه مرد میتونه اینطوری باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من به خانواده ات بگو.به نظرم این بهترین کاره.
اونا ازهرکسی توی این دنیا بیشتر خیرتو میخوان .ازشون بخواه کاری کنن که مساله بدون اینکه دخترداییت بفهمه فیصله پیدا کنه.
بالاخره اونم گناه داره.
من فکر میکنم اگه پدرت بتونه درست وحسابی تهدیدش کنه دست برداره.
مشابه این موردوندیدیم ولی مردای قلدر رو دیدم که وقتی میفهمن یه پشت محکم داری عقب میکشن.




اون از هیچی نمیترسه بی غیرت!

اگه به خانوادم بگم غوغا میشه من میدونم :cry:

الان 8 ماهه که اذیتم میکنه... از تهدیداش میترسم! :(

بهش گفتم میام دم خونت آبروریزی میگه باشه من از خدامه زنم بره

تو بیای! میگم به داییم میگم پدرتو دراره میگه باشه نامرده هرکی نگه!

آدم نیست! هرکی خائنه جلوی چشم من میاد که همش حرص زندگی

این و اونو بخورم. خدا میدونه من دل رحمم خوشش میاد این آدما رو بهم

نشون بده!

فقط برای هدایتش دعا کن المینا جون...:gol:




 

Similar threads

بالا