کمکی می خوام جدی؟!!!

maryam-d

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم یه همچین حالتی داشتم...ولی نه خیلی جدی و تا این حد
درکش میکنم احساسشو

ولی من خودم اون موقع نگه داشتم
اونم بهم اس داد جواب ندادم
بعد زنگ زد
بازم جواب ندادم
میتونستم بدم


به به از اين همه...............................................:D
 

Prof.Eng

متخصص نرم افزار کتیا
بهتر هرگونه ارتباط با نفر قبلی را قطع کنید و حداقل برای یک هفته هم که شده با همسرتان به مسافرت بروید تا فکر نفر قبلی از ذهنتان خارج شود. هیچگاه چیزی را که برای همسرتان نمی پسندید برای خودتان مپسندید.
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه قبول نکرد وخواست زتدگی اونا رو بهم بزنه تا به اون برسه چی پس بهتر نیست کمکم به زنش بگه

یعنی یه شخص وقتی ازدواج می‌کنه، زندگیش رو از همسرش پنهون می‌کنه ؟ اینگونه فکر می‌کنین ؟

به نظر من اگه در جلسه خواستگاری و یا آشنایی و دوستی و .... هر آنچه توی زندگیش داشته رو به همسرش نگفته باشه باید گفت یه ازدواج دروغی رو شکل داده و این یعنی الان خیلی سخته این موضوع رو به همسرش بگه

و اون دختره، من حس کردم توی نوشته‌هاش نوشته که اون دختره ازش خواسته بره دنبال زندگیش و با همسرش باشه، شاید من اشتباه کنم

چرا آدما وقتی هم می‌خوان با یه شخص ازدواج کنن، نمی‌تونن بهش اعتماد کنن ؟ اگه می‌ترسه اون شخص قبول نکنه، خوب حق داره قبول نکنه، ولی شخص باید تمامی ناگفته‌ها رو قبل از ازدواج به شخصی که قصد ازدواج باهاش رو داره بگه

:gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.:(
فکر نکنم کسی اینجا بهتون بی‌احترامی کنه، و البته انتظار نداشته باشین مثله یه کودک چند ساله با شما برخورد کنن
خوب یه سری حرفا رو می‌زنن، می‌زنم، می‌زنیم، با احترام و البته همراه با کمی واقعیات، این بستگی به شما داره که با شنیدن این حقایق و حرفا ناراحت بشین یا شاد

جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.

چرا ازدواج اولتون این گونه تموم شد ؟ پیش داوری نمی‌کنم، شاید خدای نکرده عزیزتون رحمت خدا رفته باشه و شما دوباره ازدواج کردین ( البته عده‌ای ازدواج مجدد رو نمی پسندن بعداز از دست دادن عزیزترین )
چیزی نمی‌گم و منتظر می‌مونم بگین چرا ازدواجتون اینگونه شد!

4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.

شما دو سال با فردی بودین بدون اینکه اون شخص رو ببینید ( عیب نداره ) و سپس از هم جدا شدین و خواهرتون فردی رو برای شما انتخاب کرد و شما ازدواج کردین با اون شخص
آیا تمامی ماجراهای زندگیتون رو برای همسرتون تعریف کردین ؟ اگه نه به چه حقی این اجازه رو به خودتون دادین ؟ الان چی ؟ ماجرا رو براش تعریف می‌کنید ؟


تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.

شما راضی، همسرتون راضی ؟ ( امیدوارم ) الان راضی هستین از ازدواجتون ؟ ازدواجی که نتونستین در اون عشق گذشته‌ی خود رو فراموش کنین، این ظلم به شخصیه که کنارتونه، اون حق داره تمامه عشق و احساسات شما برای خودش باشه، تنها ماله خودش، همونطور که شما همین حق رو نسبت به همسرتون دارین

خوب تا اینجا یه اسمس دیدین!

اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.

اینکه جواب دادین کاری انسانی بود و درست، ولی شایسته بود قبل از ازدواج به همسر کنونی تمامی قضایا رو می‌گفتین و شایسته بود که وقتی این مهم صورت گرفت (جواب دادن زنگ)، شایسته بود که تمامی ماجرا رو به همسرتون می‌گفتین و اگه همسرتون خواست، با هم برین و اون شخص رو ببینید، اینگونه هم اون دختر هم همسرتون متوجه عشق شما نسبت به همسرتون می‌شن
و اگه همسرتون گفتن خیر، با هم می‌نشستین و یه فکر می‌کردین

خوب تا الان شما هیچ کدوم از اینکارا رو نکردین

از اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
تمامی اتفاقات بالا به این دلیله که شما اشتباهاتی رو انجام دادین

کاش و کاش، وقتی به کسی علاقه داریم، اون رو بدست بیاریم و اگه به هر دلیلی نتونستیم اون شخص رو بدست بیاریم، یا به عشقمون پایبند بمونیم یا قبل از اینکه به کسی ابراز علاقه کنیم، واقعن عشق پیشین رو فراموش کنیم و با همه‌ی وجود برای شخصی که قصد داریم باهاش ازدواج کنیم، بهترین باشیم

اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!

حالا "اون" کی ؟ همسرتون یا اون دختره ؟
هر یک از این دو باشن این واقعین عالیه،‌شما به همسرتون وفادار بمونید و زندگیتون رو کنید، مسئله رو هم به دختره بگین

نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....

نمی‌دونم این مسئله رو به همسرتون گفتین یا خیر
اگه هیچی نگفتین، نظر من اینه که این موضوع رو سریعن بهش بگین قبل از اینکه اتفاق خاصی بیفته، همسرتون باید متوجه حسن نیت شما بشه به حتم، چون چند وقتی رو با هم زندگی کردین ( اگه هم نشد خوب شما باید سعی خودتون رو کنین، البته قول می‌دم ازتون ناراحت میشه و این کاملن تقصیر شماست و به نظر من مخفی کاری بیش از این کار رو بدتر می‌کنه )
و سپس با هم به فکر چاره‌ای باشین

امیدوارم مشکلتوون زودتر حل بشه و با همسرتون سالیان سال زندگی سرشار از عشقی رو داشته باشین
و حال که همسری دارین، بهش پایبند باشین، با همسرتون باشین چون این یه نعمته و خیانت کردن در این هدیه، عواقب خوبی نداره، عاشق همسرتون باشین :gol:
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام عزیزه دله بابا کجا بودی ؟
جاوید جان اولا که خدا صبرت بده
دوم اینکه از نظر من اگه بری به همسرت بگی برای تمام زندگی اعتمادش رو از خودت صلب میکنی . به نظره من هنوز که کارت بیخ پیدا نکرده همه چیرو تموم کن و بزار رنجشو فقط خودت بکشی و کفاره ی کارت بشه و بخاطرش همسرتو که بهت اعتماد داره نرنجون .
تو الان یه عشق واقعی داری اونم همسرته در صورتی که به نظر من عشقت به دومی از سره کنجکاویه و اینکه هنوز درست در وجودش کنکاش نکردی ... فک نکنم ارزش داشته باشه این جستجو .
یه چیزای دیگه ای هم نوشته بودم که الان پاک کردم دیگه شرمندت نمیشد گفت ...
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام عزیزه دله بابا کجا بودی ؟
جاوید جان اولا که خدا صبرت بده
دوم اینکه از نظر من اگه بری به همسرت بگی برای تمام زندگی اعتمادش رو از خودت صلب میکنی . به نظره من هنوز که کارت بیخ پیدا نکرده همه چیرو تموم کن و بزار رنجشو فقط خودت بکشی و کفاره ی کارت بشه و بخاطرش همسرتو که بهت اعتماد داره نرنجون .
تو الان یه عشق واقعی داری اونم همسرته در صورتی که به نظر من عشقت به دومی از سره کنجکاویه و اینکه هنوز درست در وجودش کنکاش نکردی ... فک نکنم ارزش داشته باشه این جستجو .
یه چیزای دیگه ای هم نوشته بودم که الان پاک کردم دیگه شرمندت نمیشد گفت ...

امسش مانیه :w05:

نوشتی جاوید موندم داری با کی بحث می کنی :دی
البته خوب آی دیش جاویده
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو راهی سختیه..
ولی به نظر من باید به همسرت وفادار بمونی,با توجه به اینکه دوسشم داری و مشکلی هم تو زندگیتون نیست..وجود اون دختر میتونه زندگیتو به هم بریزه پس بهتره فراموشش کنی حتی اگه برات سخته
خودتو بذار جای خانومت..اگه تو بودی چه حسی داشتی؟؟
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم چی بگم صفحه اول یکی دونفر بهم گفتن پست !! خودمم قبول دارم پست که ماله یه لحظه هستش خیلی کثیفتر از اینام.
من واقا عاشق زنمم نمی خوام بهش خیانت کنم.
اون دوختره هم همیه جریانو می دونه و خیلی سر سختانه داره باهام می جنگه که رابطه باید قطع بشه ولی میدونید چیه؟
اونم عاشق منه منم بدبختانه عاشقشم دقیقا مثله زنم دوسش دارم .مثله زنم نگرانشم مثله زنم غیرتی میشم براش و و و و و ....

بابا به خدا من آدم بدی نیستم و تا حالا به اونی که می پرستید حتی به زن دیگه ای نگاه نکردم بعد از ازدواجم.

زن اولمم ایرانی نبود نمی تونستیم باهم بمونیم بعد از 4 یا 5 سال مجبور شدیم خیلی دوستانه از هم جدا بشیم.
زن دومم می دونه که ما با خوبی و خوشی از هم جدا شدیم نه جنگ و دعوا.

دیگه چی بگم؟؟؟؟

ولی واقا مرسی که دارین کمکم می کنید و خیلی احساسه خوبی دارم که باحاتون حرف می زنم چون داشتم خفه می شدم.
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
نمی دونم چی بگم صفحه اول یکی دونفر بهم گفتن پست !! خودمم قبول دارم پست که ماله یه لحظه هستش خیلی کثیفتر از اینام.
من واقا عاشق زنمم نمی خوام بهش خیانت کنم.
اون دوختره هم همیه جریانو می دونه و خیلی سر سختانه داره باهام می جنگه که رابطه باید قطع بشه ولی میدونید چیه؟
اونم عاشق منه منم بدبختانه عاشقشم دقیقا مثله زنم دوسش دارم .مثله زنم نگرانشم مثله زنم غیرتی میشم براش و و و و و ....

بابا به خدا من آدم بدی نیستم و تا حالا به اونی که می پرستید حتی به زن دیگه ای نگاه نکردم بعد از ازدواجم.

زن اولمم ایرانی نبود نمی تونستیم باهم بمونیم بعد از 4 یا 5 سال مجبور شدیم خیلی دوستانه از هم جدا بشیم.
زن دومم می دونه که ما با خوبی و خوشی از هم جدا شدیم نه جنگ و دعوا.

دیگه چی بگم؟؟؟؟

ولی واقا مرسی که دارین کمکم می کنید و خیلی احساسه خوبی دارم که باحاتون حرف می زنم چون داشتم خفه می شدم.
اوه اوه چه وضعه داغونی داری نامی جان .. من که الان فکم افتاده کف اتاق .. ینی این زنه سومته !!!
میگم یه چیزی تاحالا به استخاره فک کردی ... خوب اگه خودت واقعا نمیدونی چی کار کنی از خدا بپرس !!
البته استخاررو باید مجتهد بگیره اگه اشتباه نکنم ( بر نداری خودت بگیری )
بازم خدا صبرت بده
 

sheyda_star

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيچاره خانومتون:cry:

شما كه يه بار ازدواج كردين و جدا شدين..باز ازدواج كردين..و باز به يه خانمم ديگه علاقه دارين.....:(اينكه خيلي بده...به نظرم هيچ چيز مهمتر از خانومتون نيست..سعي كنيد اون ماجرا را تمومش كنين هر چند خيلي سخته تا خداي نكرده اين ازدواجتون هم ناموفق نشه:cry:
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوه اوه چه وضعه داغونی داری نامی جان .. من که الان فکم افتاده کف اتاق .. ینی این زنه سومته !!!
میگم یه چیزی تاحالا به استخاره فک کردی ... خوب اگه خودت واقعا نمیدونی چی کار کنی از خدا بپرس !!
البته استخاررو باید مجتهد بگیره اگه اشتباه نکنم ( بر نداری خودت بگیری )
بازم خدا صبرت بده
داداش حمید حالم خیلی بده به خدا 3 یا 4 روزه نخوابیدم همش دارم فکر می کنم دارم دیوونه میشم .:(
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيچاره خانومتون:cry:

شما كه يه بار ازدواج كردين و جدا شدين..باز ازدواج كردين..و باز به يه خانمم ديگه علاقه دارين.....:(اينكه خيلي بده...به نظرم هيچ چيز مهمتر از خانومتون نيست..سعي كنيد اون ماجرا را تمومش كنين هر چند خيلي سخته تا خداي نكرده اين ازدواجتون هم ناموفق نشه:cry:
مرسی شیدا جانم ولی می دونی چقدر سخته؟؟!!!
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
داداش حمید حالم خیلی بده به خدا 3 یا 4 روزه نخوابیدم همش دارم فکر می کنم دارم دیوونه میشم .:(
واقعا خدا صبر بده من یه روز نصفه میخوابم به حالت موت میرم تو 4 روزه نخوابیدی ؟
نگفتی استخاره ای چیزی نگرفتی ؟! اینجوری اگرم قبول نداشته باشی یه چیزی جلو پات هست
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق 2 نفر شدن خیلی هم عجیب نیست (البته برای مردا)
ولی به هر حال باید یکی رو انتخاب کنی...هر چه زودتر بهتر
فکر میکنی اگه خانومت بفهمه چیکار میکنه؟؟؟!!
 

sepideh65

عضو جدید
دوست عزیز به نظر من یه مدت با همسرت به مسافرت برین 2 تایی.هر گونه تماس حتی اس ام اس هم با اون خانم قطع کن.به همسرت هم راجع به این موضوع چیزی نگو.امید وارم به زودی مشکلتون حل شه.
 

n_roshan

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من همون جور که بقیه دوستامون هم گفتن
خط موبایلتو عوض کن و عشقتو نثار همسرت کن
اینجوری که داری میگی اون دختره هم دختره بدی نمیتونه باشه ولی نبایستی وقتی میفهمید ازدواج کردی دوباره بهت پیام بده
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من همون جور که بقیه دوستامون هم گفتن
خط موبایلتو عوض کن و عشقتو نثار همسرت کن
اینجوری که داری میگی اون دختره هم دختره بدی نمیتونه باشه ولی نبایستی وقتی میفهمید ازدواج کردی دوباره بهت پیام بده
دختره بدی که نیست هیچی خیلی هم مهربون و با شعور هستش و خودشم خیلی از این موضوع ناراحته.
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق 2 نفر شدن خیلی هم عجیب نیست (البته برای مردا)
ولی به هر حال باید یکی رو انتخاب کنی...هر چه زودتر بهتر
فکر میکنی اگه خانومت بفهمه چیکار میکنه؟؟؟!!
تنهام میزاره میره ترسم هم از اینه:(
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا خدا صبر بده من یه روز نصفه میخوابم به حالت موت میرم تو 4 روزه نخوابیدی ؟
نگفتی استخاره ای چیزی نگرفتی ؟! اینجوری اگرم قبول نداشته باشی یه چیزی جلو پات هست
نه نگرفتم چون از منفی شدنش میترسم. هنوز جرات اینو ندارم که خودمو به خدا بسپارم مثله بچه کچولوها دارم دست و پا می زنم.:(
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا بخاطره شغلم اصلا نمی تونم شمارمو عوض کنم. به خاطر همین پیشنهاد خوبی نیست
:(
 

YuMi

اخراجی موقت
بابا بخاطره شغلم اصلا نمی تونم شمارمو عوض کنم. به خاطر همین پیشنهاد خوبی نیست
:(

بابا زنگ بزن به اون دختره بگو من دیه میخوام رابطمو قطع کنم باهات
نمیتونم
زنم بفهمه ناراحت میشه


اینو بگو اون از دستت ناراحت میشه تو هم ناراحت میش که دیگه نمیتونی ببینیش
تو که زن گرفتی پس حتما اونو نمیخواستی
پس ناراحتیت هم بعد از یه مدت میره

اونم شوهر کنه دیگه به تو فکر نمیکنه

پس آخرش این دیگه
میگم زنگ بزن به دختر قطع کن رابطه رو
ناراحتیش هم بزار به تلافی لذت بیخودی که باهاش بردی
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا زنگ بزن به اون دختره بگو من دیه میخوام رابطمو قطع کنم باهات
نمیتونم
زنم بفهمه ناراحت میشه


اینو بگو اون از دستت ناراحت میشه تو هم ناراحت میش که دیگه نمیتونی ببینیش
تو که زن گرفتی پس حتما اونو نمیخواستی
پس ناراحتیت هم بعد از یه مدت میره

اونم شوهر کنه دیگه به تو فکر نمیکنه

پس آخرش این دیگه
میگم زنگ بزن به دختر قطع کن رابطه رو
ناراحتیش هم بزار به تلافی لذت بیخودی که باهاش بردی

عزیز اون می خواد و می فهمه که این کار غلطه خودمم میفهمم ولی یادش که می افتم عینه دیوونه ها می شم:(
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول هر چیزی سلام سلامی به گرمی 8 ماه غیبت.
دوم دوست ندارم هیچکس بهم بی احترامی کنه چون این موضوع واقا داره اذیتم می کنه و شدیدا احتیاج به کمک دارم. چون در مورد این موضوع نمی تونی تو اجتماع با کسی راحت حرف بزنی پس تصمیم گرفتم اینجا بگم اگرم کمکی نشد حداقل اروم بشم.:(

جوانی هستم 27 ساله که برایه بار دوم ازدواج کردم. ازدواج اولم 19 سالگی و ازدواج دومم 2سال پیش بود.
4 سال قبل هم با دختری آشنا شدم از طریق یکی از زنایه دوستم ولی نه همدیگرو دیدیم و کاری با هم کردیم ولی عجیب اینجا بود که خیلی شدید عاشق هم شدیم و من هیچ وقت نتونستم عشقشو فراموش کنم حتی بعد از ازدواج دومم. البته بگم به علت مشکلات خانوادگی و دوریه شهری که زندگی میکرد نتونستیم همدیگرو ببینیم.
تا اینکه 2 سال پیش به پیشنهاد اون رابطمون تموم شد و من به پیشنهاد خواهر بزرگترم با خواهر یکی از دوستاش که فامیل دورمونم میشه که انصافا هم خیلی خوشگله هم خیلی مهربونه را بهم معرفی کرد و بعد چند باز بیرون رفتن با هم عقدو بعد جشنو ازدواج کردیم.


تا هفته پیش همه چیز عالی بود من راضی راضی تا اینکه یهو یه شب برام یه اس ام اس اومد از همون دختره که 4سال پیش باهاش دوست بودم با این عنوان سلام نامی جان من ... هستم دارم برایه کاری میام تهران.
اول جواب ندادم ولی ول نکرد زنگ زد . وقتی صداشو شنیدم یاد اون موقعها افتادم و نتونستم که جواب نه بهش بدم رفتم و 2 بار باهاش ملاقات کردم اونم فقط تو ماشی و بیرون نرفتیم.
از اون روز زندگیم خراب شده افسرده شدم دلتنگم همش حوصله ندارم. از یه طرف زنم و خیلی دوسش دارم همچیزش کامل خدائی هیچ نقصی هم نداره و نمی خوام از دستش بدم از زندگیم از خونم از همچیزم راضی هستم از طرف دیگه وقتی یاد اون میوفتم تمام دست و پام شل میشه نمیدونم چه کنم.
اونم همش نصیحتم می کنه میگه نکن اینکارارو نامی جان ولی یک دقیقه خوبم بعدش یهو ...
یه چیزیم بگم از وقتی این اتفاق افتاده خیلی هم با زنم مهربونتر شدم؟؟!!!

نمی دونم چه کنم آخه مگه می شه آدم همزمان عاشقه 2 نفر باشه؟؟
راهنمائم کنید کمکم کنید چکار کنم؟
حالم از خودم بهم می خوره نمی دونم چکار کنم از نامیه شیطون و شاد و سرحال الان هیچی نمونده....
:cry::(

سلام
البت من نمی تونم کمک چندانی بهت بکنم ولی اینو بدون که طبیعیه که آدم نمی تونه خاطرات و چه بسا عشقه یه دوست 4 ساله رو فراموش کنه (من خودم با یکی یه هفته دوست میشم فراموش کردنش سخته :surprised:) ولی خودت بهتر میدونی دوستی با ازدواج خیلی فرق می کنه ....تو با اون دختر فقط دوست بودیو انقدر عاشقشی چه بسا اگه باهاش 2 سال زندگی میکردی شاید عشقت به اندازه عشقی که الان به خانومت داری نبود؟؟
به نظر من بهتره مثه یه مرد پخته و عاقل با خودت رو راست باشی و اصلا به دختره فکر نکنی....(به نظر من دختره بد کاری کرده که بهت گفته داره میاد تهران:cool: درسته بهت میگه بهش فکر نکنیو این حرفا....ولی اینا همش تعارفه به نظر من کرم داشته که بهت گفته دارم میام :razz:)
بهتره فقط به خانومت زیباییهاش و چیزای دیگش فکر کنی و سعی کنی بیشتر با خانومت بری بیرونو وقت بیشتریو باهاش صرف کنی تا تمام فکرت معطوفه زنت بشه!!!!:heart:
موفق باشی عزیز:gol:
 

joliet_arch

عضو جدید
نه نگرفتم چون از منفی شدنش میترسم. هنوز جرات اینو ندارم که خودمو به خدا بسپارم مثله بچه کچولوها دارم دست و پا می زنم.:(
/من میگم جواب استخارتون چی میشه. میگه نه اگه نیتتون موندن با اون خانوم بوده باشه.
من به سرکتاب خیلی اعتقاد دارم. اینطوری از خدا قرآن و آیه هاش کمک میگیری.
کتابهای قرانی هست مخصوص همین کار. گوشه کتاب نوشته خوب بد و متوسط البته جزءحرف رمز به عربی هم نوشته.
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم تو پست نیستی شما تو یه بحران احساسی هستی
اگه نمیتونی خطتتو عوض کنی شماره اون دختر طوری تنظیم کن که پیامکاش نرسه اونم کرم داره اگه واقعا دوست داشت تموم کنی خطشو عوض میکرد یا خاموش میکرد ظس دلسوزت نیست
به زنتم نگو شاید بمونه اما دلش واسه همیشه میشکنه
ببین به این دلتو خوش نکن که به زودیا فراموشش کنی سعی کن خودتو با کارت مشغول کنی
به این فکر کن اگه بخای با این دختر خانوم زندگی کنی باید دوباره همه اینا رو از اول شروع کنی شما یه بار اشتباه کردی اشتباه دوم معنی نداره
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم تو پست نیستی شما تو یه بحران احساسی هستی
اگه نمیتونی خطتتو عوض کنی شماره اون دختر طوری تنظیم کن که پیامکاش نرسه اونم کرم داره اگه واقعا دوست داشت تموم کنی خطشو عوض میکرد یا خاموش میکرد ظس دلسوزت نیست
به زنتم نگو شاید بمونه اما دلش واسه همیشه میشکنه
ببین به این دلتو خوش نکن که به زودیا فراموشش کنی سعی کن خودتو با کارت مشغول کنی
به این فکر کن اگه بخای با این دختر خانوم زندگی کنی باید دوباره همه اینا رو از اول شروع کنی شما یه بار اشتباه کردی اشتباه دوم معنی نداره
دوست عزیزم مرسی از راهنمائهات سعی می کنم انجام بدم ولی مبازه باهاش خیلی خیلی سخت شده برام.
بخاطره همینه که اینجا کمک خواستم.

یک دنیا ممنون بابت کمکاتون:gol:
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا