کلوپ طرفداران پرسپولیس

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
خط خوردن‌هاي عجيب بازيكنان از ليست تيم ملي!

بانك ورزش - در سالي كه به واسطه صعود تيم ملي ايران به رقابت‌هاي جام جهاني،‌ سال جام جهاني ناميده مي‌شود. فدراسيون فوتبال خواسته يا ناخواسته تعدادي از بازيكنان را قرباني برنامه‌ريزي‌هاي نادرستي مي‌كند.
چنانكه براساس گفته سعيد آذري، مديرعامل باشگاه ذوب‌آهن ميلاد غريبي، محمدرضا خانزاده، اكبرايماني و مرتضي تبريزي در ليست اسامي بازيكنان دعوت شده به تيم ملي زير 22 سال بودند اما فدراسيون فوتبال براي آنكه برنامه فشرده بازي‌هاي ليگ را بامشكل مواجه نسازد، سعي دارد حتي‌المقدور تعداد بازيكنان دعوت شده به تيم زير 22 سال از 2 بازيكن بيشتر نشود تا فدراسيون مجبور نباشد بازي‌ اين تيم‌ها را به تعويق بيندازد. در همين راستا هم تعدادي از فوتباليست‌هاي جوان از ليست بازيكنان تيم‌هاي ملي خط خورده‌اند.
نمونه اين موضوع را مي‌توان در پروسه دعوت جوانان ذوب‌آهن به تيم زير 22 سال مشاهده كرد. وقتي در ابتدا ميلاد غريبي، محمدرضا خانزاده، اكبرايماني و مرتضي تبريزي به تيم ملي دعوت مي‌شوند و سپس براي به تعويق نيفتادن بازي هاي اين تيم، تبريزي و ايماني خط مي‌خورند.
در واقع امثال تبريزي و ايماني هستند كه با وجود برخورداري از استعداد لازم اما قرباني برنامه‌ريزي‌هاي نادرست ليگ مي‌شوند و در پس سال جام جهاني، نسلي سوخته از بازيكنان فوتبال را از خود به جاي مي‌گذارند.
 

junior Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمار مثلث رویایی پرسپولیس: 10 گل ،7 پاس گل


ارتش سرخ دات كام :
حالا در پرسپولیس همه نگاه ها به مثلث تهاجمی کوتاه قد،سریع و تکنیکی این تیم است که در هر بازی کلید پیروزی این تیم هستند و در بازی های نزدیک و سخت سه امتیاز را برای دایی و هواداران پرسپولیس به ارمغان می آورند.بدون شک بعد از باخت به تراکتورسازی مثلث صادقیان – خلعتبری – مسلمان نقش بسیار پررنگی در ثبت چهار برد پپاپی برای پرسپولیس داشته اند تا این تیم را تبدیل به جدی ترین مدعی قهرمانی این فصل تبدیل کنند.

جالب اینجاست که هر سه بازیکن از ذوب آهن به جمع سرخ ها پیوسته اند و خصوصیات فنی و اخلاقی مشابه هم دارند.هر سه نفر تکنیک،هوش،سرعت بالا ،قدرت بازیخوانی و گلزنی و گلسازی را در فوتبال شان دارند و البته کمی پرخاشگر و عصبی هستند به طوری که گاهی اوقات رفتارهای عجیب و غریبی در حین بازی ها از خود نشان می دهند و خیلی زود هم از رفتارشان پشیمان می شوند.

اما آمار این سه بازیکن در نوع خود جالب است.محمدرضا خلعتبری که چند هفته بعد از شروع فصل و از دربی به ترکیب سرخ ها پیوست تاکنون در 868 دقیقه بازی برای پرسپولیس 6 گل زده،یک پاس گل داده و دو اخطار هم گرفته است.خلعتبری که امسال به تنهایی عامل برد پرسپولیس در 4 بازی بوده و با گل هایش 12 امتیاز برای این تیم جمع کرده فصل قبل در سپاهان با ساختن 9 گل بهترین سازنده گل در لیگ بود.

پیام صادقیان ستاره این روزهای پرسپولیس هم در 1346 دقیقه بازی برای این تیم دو گل زده،6 پاس گل داده(البته اگر پاس او به خلعتبری در گل اول به ذوب آهن را هم به حساب بیاوریم) و 4 اخطار گرفته است.نکته اینجاست که 4 پاس او گل های سه امتیازی برای پرسپولیس به هماهر داشته و اینکه می توان گفت او 4 بازی را برای پرسپولیس مقابل تراکتورسازی،فجر،سایپا و ملوان در آورده است.محسن مسلمان هم که در ذوب آهن یک گل برای تیمش به ثمر رسانده بود در 423 دقیقه بازی برای پرسپولیس دو گل به ثمر رسانده است.

بدین ترتیب این سه بازیکن تا کنون 10 گل به ثمر رسانده و 7 پاس گل داده اند اما باید در نظر داشت که آنها تازه 5-4 هفته است که کنار هم قرار گرفته اند و باید منتظر هنرنمایی شان در هفته های آتی و بهبود این رکورد تا اخر فصل بود.رکوردی که می تواند منجر به قهرمانی پرسپولیس بعد از 6 فصل در لیگ برتر شود.
 

mehrdad50

عضو جدید
[h=1]موضع باشگاه پرسپوليس براي دربي[/h]
[h=2]باشگاه پرسپوليس پس از مخالفت سازمان ليگ با تغيير تاريخ دربي 78، موضع خود را بار ديگر اعلام کرد.[/h]
حسين قدوسي مدير روابط عمومي باشگاه پرسپوليس در واکنش به اظهارات جديد مسئولان سازمان ليگ اظهار داشت:‌ ما نظر خودمان را در خصوص دربي اعلام کرديم يا بايد همه بازيکنان ما باشند و يا بايد تاريخ بازي تغيير کند. اين نظر باشگاه پرسپوليس است.

به گزارش فارس ، وي افزود: ما در تمامي اوقات حداقل سه بازيکن را در اردوي تيم زير 22 سال داشته‌ايم و الان هم عاليشاه براي حضور در ميادين مشکلي ندارد و مسئله او برطرف شده به نظرم عاليشاه بازيکني نيست که ساده از کنار او گذشت و منصوريان بهتر از هر کسي مي‌داند او سرمايه فوتبال ما است.

وي افزود: مي‌خواهند ليگ را برگزار کنند و وقفه‌ ايجاد نشود به همين دليل از همه باشگاه‌ها دو بازيکن دعوت کردند و حتي تاج در برنامه ورزش و مردم اعلام کرد که اگر نفت که 3 بازيکن دارد بازي‌هايش را طبق برنامه ادامه ندهد 27 روز عقب مي‌افتيم. پس برايشان يک راه باقي مانده بود که از هر تيم دو بازيکن دعوت کنند و به همين دليل بازيکنان ما مانند عاليشاه و عابدزاده خط خوردند.

قدوسي ادامه داد: دو بازيکني که از پرسپوليس به اردو دعوت شده را نگاه کنيد هر دو بازيکن تأثيرگذار براي تيم‌شان هستند چطور امير عابدزاده در اردوي قبل حضور داشت و الان نيست؟ مگر کي‌روش پولادي مصدوم را به تيم ملي دعوت نکرد؟ پس عاليشاه هم الان براي تيم زير 22 سال بسيار مهم است چطور راحت از کنار نام او گذشته‌اند؟ اينها شائبه‌اي است که دوست ندارند بازي‌هاي ليگ برتر لغو شود و به همين دليل به باشگاه‌ها ضربه مي‌خورد.

مدير روابط عمومي قرمزپوشان تأکيد کرد:‌ گناه دايي و رويانيان چيست که به بازيکنان جوان اطمينان کردند؟ گناه پرسپوليس چيست که روي جوانان سرمايه‌گذاري کرده؟ علاوه بر مسلمان و صادقيان غريبي و خانزاده نيز بازيکن ما هستند که به صورت قرضي به ذوب آهن رفتند همچنين احمدزاده که با ما قرارداد بلندمدت دارد و الان براي خدمت مقدس سربازي به تراکتورسازي رفته و اگر بخواهيم عاليشاه و عابدزاده را حساب کنيم 7 بازيکن جوان و تأثيرگذار داريم که دايي شجاعانه از آنها استفاده کرده ما گناه کرده‌ايم که به بازيکنان جوان طبق درخواست مسئولان سازمان ليگ و فدراسيون اعتماد کرده‌ايم؟ پرسپوليس گناه کرده که روي اين جوانان سرمايه گذاري کرده؟ اما حالا به جاي تشويق از ما همه چيز دردسرساز شده است.

وي افزود: بايد راهکار بينديشيم يا تاريخ دربي را عوض کنند و يا تمام بازيکنان ما در حساس‌ترين بازي‌هاي ليگ بايد با ما باشند تا نهايت استفاده را ببريم. اگر استقلال هم جاي ما بود همين اعتراض را مي‌کرد و ناراحت مي‌شد. ما در کورس قهرماني هستيم و مي‌گويند دو تا از تأثيرگذارترين بازيکنان‌تان را نداشته باشيد. اين روزها صادقيان خودتان قضاوت کنيد که به پرسپوليس چه کمکي مي‌کند و مسلمان نيز هنوز نيامده دو گل حساس براي ما زده ما قصد دخالت در کار کلان فوتبال ايران را نداريم اما همين استراليا که با ما هم‌گروه است با تيم ملي زير 22 سال خود مي‌خواهد در رقابت‌ها شرکت کند چون سال آينده آن تيم مي‌تواند در المپيک به ميدان برود اما ما نمي‌توانيم اين بازيکنان را در المپيک داشته باشيم چون رده سني آنها به بازي کردن نمي‌خورد ما اميدوارم هرچه سريع‌تر تصميمات لازم انديشيده شود چون با توجه به حق باشگاه پرسپوليس و هواداران باز هم تکرار مي‌کنم يا تاريخ دربي عوض شود و يا ما بايد همه بازيکنان‌مان را داشته باشيم.
 

mehrdad50

عضو جدید
[h=1]رويانيان: اين تصميم مشکوک و مبهم است[/h]
[h=2]مديرعامل باشگاه پرسپوليس گفت: ما به تاريخ دربي اعتراض داريم چون بايد همه بازيکنانمان در اين بازي باشند.[/h]
محمد رويانيان در خصوص همزماني دربي 78 با بازي تيم زير 22سال در مسابقات آسيايي اظهار داشت: ما شديدا به تاريخ دربي يعني 27 دي اعتراض داريم و اين نحوه برخورد را صحيح نمي‌دانيم. ما معتقديم يا بايد تاريخ دربي عوض شود و يا همه بازيکنان ما بايد در اين بازي باشند.

به گزارش فارس ؛ وي افزود: در طول 3 سالي که در پرسپوليس بودم در سه دربي در نيم فصل دوم که حضور داشتم که در هر سه سال سر ما را بريده‌اند و اين بار هم به نظرم مي‌خواهند سرمان را ببرند و اين فراتر از يک تراژدي براي پرسپوليس است.

رويانيان ادامه داد: در صورتي که تاريخ دربي تغيير نکند، نمي‌گذاريم اين بازي برگزار شود. بايد همه بازيکنان ما در اين بازي باشند و از اين بازي لذت ببرند اصلا اين تصميم يک جوري براي ما مبهم و مشکوک است. چون در آن کار سياسي مي‌بينم.اميدوارم که اين ابهام براي من برطرف شود تابتوانيم با کليه نفرات و بازيکناني که همه تاثيرگذار هستند مثل همه بازيکنانمان در اين ديدار به ميدان برويم.

رويانيان خاطرنشان کرد: اميدوارم که هر چه سريع‌تر براي دربي 78 تصميمات لازم گرفته شود و شاهد يک بازي خوب و جوانمردانه باشيم البته ما به تيم ملي نيز هميشه احترام مي‌گذاريم و افتخار ما اين است که هميشه بازيکنان تاثيرگذاري در تيم ملي داشتيم. ولي به نظرم آنها هم بايد ما را درک کنند تا همه چيز در سايه تعامل رو به جلو برود. من قصد بي احترامي به سازمان ليگ را ندارم و اين خواسته هواداران ما است.

وي درباره انتخاب مهدي تارتار به عنوان سرمربي گسترش فولاد تبريز گفت: من براي تارتار از صميم قلب آرزوي موفقيت مي‌کنم چون سربلندي او سربلندي ما است. خيلي دوست داشتم با او در پرسپوليس کار کنيم اما اين شرايط مهيا نشد و من اميدوار و مطمئن هستم که او مانند حضورش در تيم‌هاي ديگر سربلند خواهد شد و گسترش فولاد را مثل نيم فصل اول که نتايج بدي نگرفت در نيم فصل دوم به خواسته‌هاي خودش خواهد رساند. سربلندي تارتار سربلندي ما است.
 

mehrdad50

عضو جدید
وقتی شغاليه ميگه همين يه جام هم نميذاريم به پرسپوليس برسه. پس يه خبرهايي هست
دروازه بان ذخيره كيسه تا ديروز دعوت ميشد حالا دعوت نميشه. دو تا از بهترين هاي ليگ كه تو پرسپوليس هستن دعوت ميشن.
اصلا اين چه بازيهاييه كه فدراسيون از تو قوطي درآورد؟ بعد از اون همه جنجالي كه كره ايها تو مقدماتي جام جهاني با ما داشتن حالا بايد ميزبانشون تو كيش باشيم؟
خاك بر سر اين فدراسيون كه هميشه زير يوغ مافياي كله مرغي و شغاليه دست و پا ميزنه.... يعني خاك...
 

junior Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان واقعا این عدالته پیام صادقیان و محسن مسلمان تو دربی نباشند.یعنی اگه نکونام و تیموریان تو بازی نبودند اس دق لال بازی می کرد من بعید می دونم

فقط می تونم بگم


یه دستهایی تو کاره پرسپولیس جام نیاره
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا وقتی این تیم زپرتیشون تو رده پنجم شیشمون بود این فتل و کله مرغی و دار و دسته مافیایش صداشون در نمیومد حالا که یه راه نفسی گرفتن اومدن تعیین تکلیف میکنن که ما به پرسپولیس یه جام میخواستیم بدیم اونم نمیدیم یکی نیست بگه مرتیکه مگه تو تعیین میکنی که کی جام بگیره کی نگیره که سردار جوابش رو داد و بهش گفت نمیدونستیم شما تعیین کننده گیرنده جام هستید که واقعا هم همینطوره فدراسیون و دار و دسته مافیا نقشه میکشن و میدن به نوچه هاشون که عملیش کنن که فعلا ماموریت به گردنه منصوریان کچله که بازیکن های پرسپولیس رو از ترکیب بکشه بیرون و استقلال بتونه حداقل تو داربی مساوی بگیره .... به خدا قسم اینا میدونن تو زمین زورشون به پرسپولیس نمیرسه دارن اینطوری تیم رو میبرن به حاشیه تا از صدر بکشنش پایین ...
 

junior Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مسابقه پیامکی این هفته نود به انتخاب خاطره انگیزترین گل لژیونرهای ایرانی اختصاص داشت که گزینه های آن گل معروف دایی در لباس هرتابرلین برابر میلان، گل خداداد عزیز در بازی بایرن مونیخ و کلن، گل علی کریمی با پیراهن بایرن به دورتمند گل مهدی مهدوی‌کیا در لیگ قهرمانان برابر یوونتوس، گل معروف نکونام به ایکر کاسیاس در بازی اوساسونا و رئال و سرانجام گل وحید هاشمیان با پیراهن بوخوم به دورتموند بود.خوب تا این جا قضیه خوب هیچ مشکلی نیست
اما مشکل اینجاست به جز نکونام بقیه بازیکنان سابقه بازی تو پرسپولیس رو دارند و طبیعیه که رای های پرسپولیسی ها پخش بشه و جواد نکونام اول بشه اما اینجوری نمیشه چون بازیکن تیم دوم پایتخت باید همیشه دوم باشه خخخخخخخ
اینم نتیجه

نتیجه مسابقه پیامکی نود هم به این ترتیب بود که علی دایی با ۴۷ درصد آرا در رتبه نخست قرار گرفت و نکونام با ۲۳ درصد دوم شد.
 
آخرین ویرایش:

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
مسابقه پیامکی این هفته نود به انتخاب خاطره انگیزترین گل لژیونرهای ایرانی اختصاص داشت که گزینه های آن گل معروف دایی در لباس هرتابرلین برابر میلان، گل خداداد عزیز در بازی بایرن مونیخ و کلن، گل علی کریمی با پیراهن بایرن به دورتمند گل مهدی مهدوی‌کیا در لیگ قهرمانان برابر یوونتوس، گل معروف نکونام به ایکر کاسیاس در بازی اوساسونا و رئال و سرانجام گل وحید هاشمیان با پیراهن بوخوم به دورتموند بود.خوب تا این جا قضیه خوب هیچ مشکلی نیست
اما مشکل اینجاست به جز نکونام بقیه بازیکنان سابقه بازی تو پرسپولیس رو دارند و طبیعیه که رای های پرسپولیسی ها پخش بشه و جواد نکونام اول بشه اما اینجوری نمیشه چون بازیکن تیم دوم پایتخت باید همیشه دوم باشه خخخخخخخ
اینم نتیجه

نتیجه مسابقه پیامکی نود هم به این ترتیب بود که علی دایی با ۴۷ درصد آرا در رتبه نخست قرار گرفت و نکونام با ۲۳ درصد دوم شد.
خیلیییییییییی جالب بود. فردوسی پور ناخواسته اس دق لالی هارو نابود کرد. با وجود پخش شدن رای های پرسپولیسی ها بازم نکونام دوم شد.
راستی چرا اس دق لال هیچ وقت لژیونر درست حسابی نداشته؟:biggrin: نکونامم که کل فوتبالش تویه پاس بود:D
بعدشم میتونست یکی از گل های کریم باقری رو هم بزاره.
یه پیشنهاد هم برای فتل دارم. یه 4 یا 5 سال دیگه بره مسعود شجاعی رو بخره تعداد لژیونرای تاریخشون بشه دو تا:biggrin:
 

junior Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلیییییییییی جالب بود. فردوسی پور ناخواسته اس دق لالی هارو نابود کرد. با وجود پخش شدن رای های پرسپولیسی ها بازم نکونام دوم شد. راستی چرا اس دق لال هیچ وقت لژیونر درست حسابی نداشته؟:biggrin: نکونامم که کل فوتبالش تویه پاس بود:Dبعدشم میتونست یکی از گل های کریم باقری رو هم بزاره.یه پیشنهاد هم برای فتل دارم. یه 4 یا 5 سال دیگه بره مسعود شجاعی رو بخره تعداد لژیونرای تاریخشون بشه دو تا:biggrin:
فکر نکنم زیادم باید تعجب کرد از این نتایج چون بازی قبلی اس دق لال 1000 تماشاگر واسشون اومده بود و پرسپولیس 10000 یعنی 10 برابر اس دق لال تازه تماشاگران تراکتورم که همش ادعا دارند 5000 تماشاگر واسه بازی سپاهان و تراکتور رفته بودند.:smile:
 
آخرین ویرایش:

Checkmate

کاربر فعال تالار مهندسی شهرسازی ,
کاربر ممتاز
فکر نکنم زیادم باید تعجب کرد از این نتایج چون بازی قبلی اس دق لال 1000 تماشاگر واسشون اومده بود و پرسپولیس 10000 یعنی 10 برابر اس دق لال تازه تماشاگران تراکتورم که همش ادعا دارند 5000 تماشاگر واسه بازی سپاهان و تراکتور رفته بودند.:smile:

من تا قبل از بازی دیروز اس دق لول خبرگزاری ها رو میدیدم میگفتن تا بیست دقیقه قبل از بازی، 200 نفر تو ورزشگاه بودن فقط که نصفشون هم طرفدارهای ملوان بودن. اینطوری پیش بره فکر کنم 1-2 سال دیگه اس دق لول قبل از بازیش با میخ سازی یزد تو آزادی میگه: ما طبق قانون میزبانی، فقط 10% ورزشگاه رو به طرفداران مهمان میدیم حتی اگر ورزشگاه خالی باشه!! :biggrin:
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
به نظرمن یکی باید به این صادقیان یاد بده کمتر مصاحبه کنه و حرف بزنه. چه لزومی داره برگرده بگه ماهی چند میلیون خرج لباس و کفش میکنه. یا این که برگرده بگه محبوبیت دایی به خاطربازی ملی نیست و به خاطر ثروتش هستش. این طوری بخواد ادامه بده تیم رو به حاشیه میبره.
هواداروقتی میبینه یه بچه دیپلمه ازکنار فوتبال درآمد میلیاردی بدست میاره و میاد تو رسانه ها پزش رو میده، حق داره دیگه استادیوم نره.
دایی باید یه سری مسائل فرهنگی رو یاد این بازیکنای جوان بده. امثال مهدوی کیا و دایی و باقری و بزرگان هیچ وقت پز ثروت و درآمدشون رو ندادند و همیشه افتخارشون محبوبیت بین هوادارا بوده
آدم تازه به دوران رسیده به همین میگن.
 
آخرین ویرایش:

GAME_OVER

کاربر فعال باشگاه ورزشی ,
کاربر ممتاز
بچه ها متاسفانه صادقیان رو محروم کردن ;((((((
اینطور پیش بره فوتبالش خراب میشه نباید اینقد تو حاشیه باشه دایی باید باهاش برخورد کنه
فردوسی پور هم واقعا نامردی کرد اگر قراره خطاهای کسی رو پشت سر هم بیاره باید خطاهای نکونام و صادقی و نصرتی و عقیلی و ... رو هم نشون میداد . دشمن پرسپولیس و داییه این فردوسی پور
خدا کنه امید تا جمعه آماده بشه و اینکه جمعه روز خوب ممد نوری باشه و بتونیم نفت رو ببریم
 

GAME_OVER

کاربر فعال باشگاه ورزشی ,
کاربر ممتاز
[h=2]گفتگویی خواندنی با مجری توانمند ایرانی / بعد از گل ایمون زاید صندلی را پرت کردم سمت ال سی دی![/h]احسان علیخانی مجری توانمند ایرانی در تازه ترین گفتگویش سعی کرده درباره بخشهایی ناگفتنی از زندگیش و به خصوص علاقه اش به فوتبال و تیم پرسپولیس صحبت کند. جالبتر اینجاست که وی زمانی در استادیوم آزادی و در جمع تیفوسیهای هوادار پرسپولیس حاضر بوده! متن کامل این گفتگو را که با ویژه نامه «شش و هفت» روزنامه همشهری انجام شده را در ادامه می خوانید:


اغلب اوقات درگفتگوهایت یک سوال های خاص از تو می شود این بار روبرویت نشستیم که درباره چیزهایی صحبت کنیم که تاحالا به صورت جزیی درباره اش حرف نزدی و مخاطبانت زیاد درباره آن نمی دانند ،مثل علاقه تو به فوتبال.

برای من فوتبال خیلی جدی است. من جزو کسانی هستم که آرزو داشتم فوتبالیست شوم نه فقط در این اندازه که ممکن است خیلی ها در دوران نوجوانی آرزویش را داشته باشند ، من فوتبال را به صورت جدی بازی می کردم. در زمان دانشگاه به خاطر فوتبال بازی کردن چند بار پایم شکست و دکتری که زیرنظرش بودم به من گفت که تو مچ پایت به درد فوتبال روی چمن نمی خورد ، درمقایسه با قد بلندی که داری مچ پایت باریک است. برای همین چندین بار از ناحیه پا آسیب دیدم. حتی در یک مقطعی در نوجوانان پرسپولیس هم بازی کردم.


*چه دوره ای؟

زمان آقای بیداریان . بعد رفتم سایپا ، دوره علی ابوطالب. اما همیشه، همزمان با فوتبال بازی کردن درسم را ادامه دادم. در دوران دانشگاه هم درسم خیلی خوب بود و فوتبال هم بازی می کردم. درس برایم در اولویت بود. حتی می توانم بگویم که اینقدر در زمان تحصیلم در دانشگاه تهران به درس نگاه جدی داشتم که مقداری از فضای فوتبال دور شدم. الان که دارم بیشتر فکر می کنم می بینم که برای من آن زمان مثلث زندگی ام این طوری بود که درس برایم پایه بود و یک ضلع فوتبال و ضلع دیگر وسوسه سینما و تصویر بود ؛ فیلم ساختن و دوربین دست گرفتن.


*پرسپولیسی بودنت هم به خاطر مقطعی است که در نوجوانان این تیم بازی کردی؟

من دوتا پسرخاله دارم که باهم بازی می کردیم ؛ علیرضا و امیرحسام. دومی از من فقط یک ماه کوچکتر است و الان استاد دانشگاه است. من مطمئنم که اگر امیرحسام هم مثل من دچار مصدومیت نمی شد الان یکی از بهترین چپ های فوتبال ایران بود. اصلاً یکی از حسرت های خانواده ما این است که چرا امیرحسام فوتبالیست ملی نشد. ما سه تایی پرسپولیسی دوآتیشه بودیم و چندین سال تمام بازی های پرسپولیس را استادیوم می رفتیم. تصور می کنم خیلی از اتفاقات مهم پرسپولیس را از نزدیک دیده‌ام.


*مثلاً؟

من در آن روزهایی که مهدی مهدوی کیا را فحش می دادند و جای فرشاد پیوس به زمین می‌آمد، در دوره استانکو من ورزشگاه بودم. یادم می آِید که ما و چند نفر از دوستانم 8 تا تماشاگر پرسپولیسی مسابقه فوتسال استقلال و فتح بودیم. همان بازی که استقلالی ها صندلی ها را می کندند و علی (کریمی) همه را دریبل می کرد و می زد تو گل. او بعد از بازی سمت ما آمد و فردای همان روز هم که رسماً پرسپولیسی شد. اگر می خواهید بفهمید که علی تا چه اندازه فوتبالیست است باید فوتسال بازی کردنش را می دیدید. ما به خاطر علی کریمی می رفتیم فوتسال نگاه می کردیم.


*پس پرسپولیسی تیر بودی؟

آره ، در این حد که سر بازی پرسپولیس – استقلال و آن سه دوی معروف، من صندلی را پرت کردم سمت ال سی دی! سر گل سوم ایمون زاید بود که این کار را کردم. شاید کسی نداند اما من یک هفته بعد از این بازی جراحی کردم. اینقدر که اعصابم بهم ریخت یک عارضه کوچکی که داشتم دچارآسیب بیشتر شد و رفتم برای جراحی!


*این بیشترین ری اکشنت بود؟

باور کن بعضی از واکنش هایم را اصلاً یادم نمی آید. من همیشه همین قدر با هیجان فوتبال می بینم. ولی واقعاً سر این بازی به من فشار زیادی وارد شد. ما یک جمع 5-6 نفره بودیم و حامد ، دوست استقلالی ام مرتب کری می خواند و می گفت:«بابا خدا کنه داور یه پنالتی هم برای اینا بگیره ، گناه دارن!» و این کری ها در حالی بود که استقلال دو هیچ بازی را تا آنجا برده بود. من داشتم در آن دقایق دیوانه می شدم و گل سوم ایمون زاید من را منفجر کرد. صندلی به این اندازه ( با اشاره به یکی از صندلی های دفترش) را پرت کردم سمت ال سی دی! (می خندد) و دوستام همه فرار کردند!


*خاطره ای هم از شیطنت هایت درباره فوتبال به جز آن پرتاب کردن صندلی به سمت ال سی دی داری؟!

آره. یک بار یک شیطنتی کردم که هیچ وقت یادم نمی رود. یک دوست استقلالی داشتم که خیلی خوب کری می خواند و کل کل می کرد ، منتها زیاد نمی فهمید دور و برش چه خبر است. یک روز بهش گفتم دوست داری برویم استادیوم گفت آره. ما این را همراه خودمان استادیوم بردیم. رفتیم جایگاه اصلی پرسپولیس زیر ساعت موازی جایگاه استقلال. آنجا یک سری پرسپولیسی هستند که نتیجه برایشان همیشه حکم مرگ و زندگی دارد و طرفدار وحشتناک تیمشان هستند. فکر کنم سر بازی پرسپولیس – ملوان بود. ما این رفیق استقلالی مان را هم با خودمان آن روز بردیم و نشستیم بین پرسپولیسی ها ، بین اسطوره های طرفدار پرسپولیس! (بلند بلند می خندد) پرسپولیس یک گل خورد و این دوستمان شروع کرد به تشویق و جیغ کشیدن. فقط تصور کن چه میزانسنی می شود یک استقلالی میان طرفدارای این شکلی پرسپولیس. یادم می آید که اولش دوستم را گذاشتند روی پله و از 20 تا پله پایین هلش دادند. پایش شکست طفلکی! با لگد می زدند این بنده خدارا! بعد هم 20 دقیقه طول کشید ما او را از وسط مهلکه نجاتش بدهیم. :w15::w15::w15:


*تا به حال شده هنگام عصبانیت عکس العمل خیلی بدی داشته باشی که بعد از آن پشیمان بشوی؟

یک بار یک اتفاقی برایم افتاد و از ماشین پیاده شدم با عصبانیت. در این حد عصبی بودم که قفل فرمان را برداشتم و رفتم که یارو را بزنم! عصبانیت من واقعا به جا بود و اگر تعریف کنم که آن فرد چه کار کرده بود شما هم همینقدر عصبی می شوید.ترافیک شد و ماشین های روبرو داشتند ری اکشن من را می دیدند که با عصا از ماشین پیاده شدم.یک نفر شیشه پنجره را کشید پایین و با تعجب از من پرسید:«آقای علیخانی کجا داری میری؟!» من یک لحظه به خودم آمدم و تازه فهمیدم که دارم چه کار می کنم. شانس آوردم که نرسیدم به ماشین آن فرد ، چون مطمئنم اگر می رسیدم شیشه هایش را خرد میکردم. این حرفی که می خواهم بزنم به ضررم است اما صادقانه می گویم.(می خندد) معمولاً می گویند اگر می خواهی کسی را بشناسی فوتبال دیدنش را ببین. اما خیلی بد میشه اگه کسی فوتبال دیدن منو ببینه! من واقعا یک سری از دوستانم را سر فوتبال دیدن از دست دادم. باور نمی کنی اما یک زمانی کار من این بود که بعد از فوتبال بروم خانه های دوستانم و از دلشان دربیاورم و بگویم:«بچه ها فوتباله دیگه، توروخدا قهر نکنید!»


*به جز فوتبال چه ورزش هایی را به صورت جدی انجام می دهی؟

من تا قبل از مشکلی که برای پایم به وجود آمد تنیس و شنا می رفتم. اما هنوز فوتبال هفتگی برایم خیلی جدی است. هر هفته برنامه فوتسالم سر جایش هست.


*پیست اتوموبیل رانی هم می رفتی؟

سالها قبل در حد تماشاگر.


*دست فرمانت چطور است؟ فکر کنم خیلی با سرعت رانندگی می کنی؟

من سالها قبل از این تصادف آخرم هم یک تصادف داشتم.آن زمان حس می کردم خیلی شوماخرم! اما آن تصادف به من یاد داد که هرچقدر هم شوماخر باشی نمی توانی دیگران را کنترل کنی چون ممکن است آنها شوماخر نباشند! آن تصادف در بیست و پنج سالگی در اتوبان همت رخ داد و خدا را شکر هیچ اتفاقی برای احدی نیفتاد و خونی از دماغ کسی هم نیامد. ماجرا اینطور بود که من داشتم با 120 تا سرعت در اتوبان می آمدم و ماشین جلویی یک آن از لایی کشیدن ماشین کناری اش ترسید و منحرف شد و پایش را گذاشت روی ترمز ، مثلاً در عرض دوثانیه! آن لحظه یکی از بهترین ری اکشن های زندگی ام بود ؛ دوثانیه آخر قبل از برخورد با دوستم بلند می خندیدیم چون هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. من آن زمان رونیز داشتم و ماشین مقابل ماکسیما بود. وقتی پیاده شدم من را شناخت و آمد روبوسی کردیم. بعد عالی تر وقتی بود که صندوق ماشین را جلوی ما بالا داد و دیدیم یک سپر و دوتاچراغ در صندوق عقب است. فهمیدیم که نیم ساعت پیش سپر و چراغ هایش را عوض کرده بود و حالا ما دوباره داغان‌شان کرده بودیم. این اتفاق اینقدر خنده دار و مهیج بود که هنوز یادش می افتم خنده ام می گیرد. در آن صحنه فهمیدم که همه چیز دست من نیست و نمی توانم همه چیز را اداره کنم. هرچقدر سن بالاتر می رود پخته تر می شویم.


*چه چیز تو را خیلی عصبانی می کند و به خاطرش ممکن است کسی را برای همیشه کنار بگذاری؟

دورویی آدمها. در این مدت اخیر دورویی آدمها خیلی آزارم داده. من از بچگی همین طور بودم؛ وقتی قهر می کردم در چشم طرف مقابل نگاه نمی کردم ، هنوز هم همین طور هستم. تکلیفم مشخص است با آدمها و نمی توانم نقش بازی کنم. خیلی ها می گویند که این حرف را در دلمان نگه می داریم و به وقتش آن را رو می کنیم اما من این طور نیستم. من چیزی که در دلم باشد را همان لحظه به طرف مقابل می گویم که بفهمد بابت چه چیزی ناراحت هستم.


هیچ وقت شده که بخواهی به واسطه شهرتت گرایش سیاسی و فکری ات هم درلابه لای حرفهایت بیان کنی. رسالتی را از این بابت روی دوش خودت احساس نمی کنی؟

من آگاهی سیاسی دارم اما کنش سیاسی ندارم. خیلی هم با حرف سهراب موافقم که :« من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت» چون نمی فهمم سیاست را. حرفهای من اجتماعی است و خودم را مکلف می دانم که درباره این موضوعات حرف بزنم. چون دارم بین مردم زندگی می کنم و وظیفه دارم از دردها و بدبختی های آنها حرف بزنم.اما اینکه بخواهم درباره ترکیب کابینه رییس جمهور حرف بزنم ، نه! دلیلی برای این کار نمی بینم.فضای ذهنی من فضای اجتماعی است و شاید درک درستی از حوزه سیاسی برای اجرا در این عرصه ندارم.جایی که احساس کنم فشاری روی مردم از جهت سیاسی هست حتما بیان کردم چون وظیفه ام این است. من اولین کسی بودم که با دکتر روحانی بعد از انتخاب شدنش روی آنتن زنده تلویزیون حرف زدم چون لازم دیدم که درباره مردمم با او حرف بزنم.


اما خب همه جای دنیا مجری ایدئولوژی اش برای مخاطبش آشکار است. اپرا وینفری هم مشخص می کند که دموکرات است یا...
نه حرف من این است که سیاست را دوست ندارم. حتی اگر آنجا هم بودم بازهم حرف سیاسی نمی زدم چون علاقه ای به این کار ندارم.برای اینکه سیاست مختصات خاص خودش را دارد و من نمی خواهم درگیرش شوم ، در سیاست مجبوری یک کارهایی را بکنی که دوست نداری و من اصلاً این را برای خودم قایل نیستم و در دنیای فعلی خودم این آزادی را دارم که به علایق و دغدغه های خودم بپردازم. این را هم یادتان باشد که مردم با توجه به فعالیت ها و«شو»های اجتماعی ام با من درد دل می کنند. از ریزترین مسائل زندگی شان به من می گویند. من را در خیابان می بینند و با من حرف می زنند و درباره جزییات لحظاتشان می گویند مثلا از بی ادبی های بچه شان ، از شهریه دانشگاهشان و.... بنابراین این طور نیست که من در خانه ام نشسته باشم و به یک تحلیلی برسم.


* جدا از همه علایقی که میدانیم در زمینه های موسیقی و ورزش داری ، کارگردانی دغدغه جدی توست. درسته؟

بله ؛ بسیار زیاد. سردبیری و کارگردانی برای من خیلی شباهت دارد.یک روزی دوستی به من پیشنهاد سردبیری داد و من به او گفتم که ببین من Nتا سفرنرفته ، Nتا کتاب نخوانده و Nتا فیلم ندیده دارم ، هرموقع این کارها را کردم می توانم سردبیر خوبی شوم. نمی گویم که مانیفست من حتماً درست است اما اعتقادم این است. در کارگردانی هم همینطور. به نظرم وقتی باید کارگردانی کنم که مطمئن باشم خروجی اش عالی است. از این دسته آدمها نیستم که 5تا فیلم بسازم تا ششمین فیلم خوب دربیاید. پتانسیل کارگردانی را دارم و شک ندارم که اگر خودم بخواهم تهیه کننده ها هم دوست دارند با من کار کنند یا حتی خودم هم می توانم تهیه کنم اما احساسم این است که الان وقتش نیست. همیشه فکر می کردم 30سالگی این اتفاق می افتد اما...


*احتمالاً40 سالگی کارگردان می شوی.

نه قطعاً خیلی زودتر. اتفاقاً چندشب پیش در جمع دوستانم بودم و آنها داشتند از چهل سالگی شان می گفتند و من از 30 سالگی. داشتیم بلند بلند فکر می کردیم که چه کارهای انجام نشده ای هست که دوست داریم و انجام نداده‌ایم. دیدم که دوست دارم با دوتا دوربین و دوتا تصویربردار خوب بروم کل ایران را بگردم ، با زاویه دید ، میزانسن ، دکوپاژ، موسیقی و روایت خودم. خیلی هم عجیب نیست اما سادگی اش را دوست دارم. بعد دوستانم پرسیدند چرا انجامش نمیدهی؟ فکر کردم و گفتم خب یک مقداری زورم می آید ، یک مقداری ممکن است ضرر مالی کنم ، بعد فلان تیزر و برنامه را کی بسازم و... بعد به این نتیجه رسیدم که احسان علیخانی تو محتاط شدی! این فاجعه است برایم. در صنف اجرا یک دفعه تو دچار یک شهرت می شوی و به نقطه حداکثری می رسی ، حواست نباشد سیر وارضا می شوی. اگر این اتفاق بیفتد دیگر همه چیز تمام می شود.


بگذار این سوال را از تو بپرسیم. در سن 40-45 سالگی که قطعاً جذابیت فعلی را برای مخاطبانت نداری می خواهی چه کار کنی؟ در تلویزیون ما مجری ها تاریخ مصرفی دارند و از یک سنی به بعد دچار ریزش عجیب مخاطب می شوند و محبوبیت سابق را ندارند.
این حرف را قبول دارم البته با علم به اینکه نمی دانم در 40سالگی کجا هستم و قرار است چه کار کنم. در 40 سالگی باید خیلی تکلیفت با زندگی مشخص باشد ، باید به یک بعثتی برسی. البته این را هم بگویم که ما در دنیا مجریانی داریم که در سن 70سالگی هم جذاب هستند.


*اما باید قبول کنیم که تلویزیون ما این پتانسیل را ندارد.

آره به خاطر اینکه ما سلیقه نساخته‌ایم. ممکن است در اجرای 40سالگی صدای دستی که برایت می زنند کم بشود اما اهمیتی ندارد ، چون برای من مهم همیشه این است که چه کسی برایم دست می زند ، نه اینکه چندنفر دست می زند. ولی قطعاً در سن 30 تا 40 سالگی به علایقم رسیدگی می کنم. حتماً کارگردانی را تجربه می کنم. حتی پس ذهنم کار مطبوعاتی هم با یک شکل هایی وجود دارد.


*این اعتماد به نفس تو از کجا نشات می گیرد؟ ژنی است یا بعدا به دست آمده. یعنی بچه بودی اینقدر اعتماد به نفس نداشتی؟

من همیشه مبصر بودم ، سخنگوی کلاسمان بودم ، در محلمان همیشه بانی هیات و سفر و نقشه های شیطنت آمیز بودم. من در دستیاری خیلی موفق بودم و شاید برای اولین بار باشد که می گویم من اصلاً علاقه ای به اجرا نداشتم. اولین روز که به صداوسیما رفتم روبروی آقای خسروی نشستم و از من پرسید می خواهی چه کاری کنی؟گفتم هرکاری.گفت چه کاری بلدی؟گفتم من دستیاری کردم ، می توانم برایتان سه تا مستند بسازم.گفت چندسالته؟گفتم 19سال. به من اعتماد کرد و دوربین داد و سه تاکار با فضای جنگ ساختم و مونتاژ کردم. محصول را دید و باور نمی کرد که یک بچه 19ساله این کار را کرده باشد. من قبل از اینکه کسی من را جلوی دوربین ببیند آیتم می ساختم و با سوژه های صنف های مختلف حرف می زدیم. ما تقریباً 200قسمت این شکلی ساختیم و بعد من آمدم جلوی دوربین. آن موقع چیز عجیبی برایم نبود ، فقط دکمه پیرهنم را بستم ولباس مرتب پوشیدم و زاویه ایستادنم تغییر کرد.


*اولین باری که با شهرت مواجه شدی یادت می آید؟

آره.فکر کنم بیست سالم بود.داشتم برنامه آیتمی اجرا می کردم و گزارش های خیلی بانمکی تهیه می کردم. در هربرنامه چهارتا آیتم داشتم. یکی از آنها «تیرچراغ برق» بود که بچه های محل را زیر تیرچراغ جمع می کردم و حرف میزدیم. یکی از آن برنامه ها قرار بود در لاهیجان باشد. قبل از آن مجری در برنامه اعلام کرده بود که فردا احسان علیخانی برای گزارش تیرچراغ برق به لاهیجان می آید. سوار پاترول زرد سازمان شدیم و رفتیم به سمت لاهیجان. میدان شهر که رسیدیم یک جمعیتی را دیدم که ایستاده‌اند. ما چهارتایی برگشتیم ببینیم پشت سر ما چه خبر است؟ چه کسی قرار است بیاید که مردم آمده‌اند میدان شهرشان. دیدیم که این جمعیت دارد به سمت ماشین ما می آید. 60-70 تا دختر و پسر تین ایج بودند که سمت ما آمدند و شنیدم که یکی اسم کوچک من را صدا می کند ، یکی فامیلی ام را. اصلاً نمی توانستم این میزانسن را درک و باور کنم! با دوستانم داشتم می خندیدم که اینها آمدند و از من امضا خواستند. تصور کن که من تا آن لحظه حتی امضای ثابتی هم برای خودم نداشتم و هرکدام از کاغذها را داشتم یک شکلی امضا می کردم. تا قبل از آن ثانیه دوست نداشتم اجرا کنم و دنبال پولم بودم و سریع همان اول کار می پرسیدم که چقدر به من می دهید.


* قبل از مصاحبه گفتی که این روزها کمی بی انگیزه شدی ، چه اتفاقی می تواند تو را دوباره به مسیر انگیزه بیاورد.

نمی دانم خیلی از اتفاقات می تواند انگیزه ساز باشد. یکی از آفت های شهرت همین است. یک جاهایی شهرت آدم را دچار خمودگی می کند ، انرژی ات را می گیرد. با خودت می گویی خب این آدمها دارند می دوند دنبال این موضوع ، من که این را دارم ، پس پی چه بدوم؟! این از هیجان زندگی ات کم می کند. من اگر در بیست سالگی دچار شهرت نمی شدم ، قسم می خورم که خیلی اتفاقات مهم تری برایم می افتاد. چون شهرت انگار یک جایی پس کله من را گرفت و انرژی را کم کرد. این را هم بگویم آدمهای صنف اجرا اصلاً آدم های بلاتکلیفی نیستند و از یک سطحی به بعد همه درها به رویشان باز می شود. حتی به نظرم آدم های بانفوذتری از کارگردانان و آکتورها و فوتبالیست ها هم هستند. به نظرم هنوز در بافت فرهنگی ما هم مجری ها آدم های جدی تری هستند و همین جدیت آنها را زودتر به اهدافشان میرساند.


*چیزی که این روزها خیلی ذهنت را به خودش مشغول کرده چیست؟

الان بزرگ ترین سوال زندگی من این است که اگر اجرا مسیر زندگی من را عوض نمی کرد الان کجا بودم؟اسمش را می توانم بگذارم حسرت ، حتی افسوس ، حتی توهم قاطع ، یا حتی ناشکری. هیچ جوابی هم برای این سوالم ندارم.


*شهرت قوی ترت کرده یا ضعیف تر؟

به نظرم ضعیفم کرده. آدمهایی که شهرت دارند ، آدمهای تنهاتری هستند. برخلاف آن چیزی که همگان تصور دارند ، چون همیشه فیلتر دارند :برای معاشرتشان ، برای خریدشان،برای حرف زدنشان و.... برای تصمیم گیری همه مسائلشان خودشان تنها هستند و با خودشان مشورت می کنند. مطمئنم که من جزو آن دسته از آدمها هستم که شهرت ضعیفم کرده. من درسن 19 سالگی پدیده ای بودم ؛ با یک مقدار از انرژی که تمام نمیشد.


*دلت می خواهد در این مقطع چه کار کنی؟

هوس ریسک به سرم زده ، ولی ریسک نمی کنم.من الان شرایطم مشخص است. به شکل طبیعی مسیر دو و پنج سال آینده‌ام معلوم است. اما این را دوست ندارم. خوشم نمی آید که بدانم قرار است چه کاری بکنم و اینقدر برنامه ام کلاسه شده و مشخص باشد.اما فارغ از اینها مهم ترین بحران زندگی من در حال حاضر این است که نمی دانم بزرگ ترین رنجم را پشت سر گذاشته‌ام یا قرار است بعدا بیاید؟!


*بزرگ ترین رنجی که تا به الان متحمل شدی چه بوده؟

زحمت هایی که دنیا تو را مبتلا می کند که همه کشیدیم: فراق و جدایی و بیماری عزیزی و... اما من بزرگ ترین رنج زندگی ام را وقتی کشیدم که می‌دیدم دیگران توانایی های من را باور نمی‌کنند. رنج می کشیدم وقتی می دانستم می توانم اما به من نیشخند می زدند و از کنارم عبور می کردند. من خواهش میکردم که تو رو خدا به اندازه یک دوربین به من اعتماد کنید. درست است که درد آدم را بزرگ می کند اما خب تحمل این زحمت دنیا برای من دردآور بود. البته همه آن آدمها هم الان وقتی من را می بینند می گویند ما همان زمان هم می دانستیم که تو بالاخره یک روز یک چیزی می شوی. مثلا یکی از اعضای ارشد خانواده ام وقتی فهمید من این فضا را دوست دارم و می خواهم بروم کار کنم به شدت مخالفت کرد. خودش من را به یکی از دوستان صمیمی اش معرفی کرد که بروم دستیاری کنم. او دوست صمیمی تهیه کننده بود اما من را اینقدر در آن پروژه اذیت کردند که بالاخره کم بیاورم ، اما کم نیاوردم. مدام برایم مانع می گذاشتند ، به من سرویس نمی دادند ، پشت وانت می نشستم و ساعت چهار صبح مجبور می شدم بیایم بیرون. بعد از چند روز دیدند که من خیلی مشتاقم به کارم ، گفتند باید موهایت را از ته بتراشی. گفتم چرا ، گفتند اگر این کار را نکنی باید بروی.آن موقع موهایم بلند بود و با خودم گفتم شاید موقع عمل منصرف شوند، قبول کردم و وقتی روی صندلی نشستند دیدم از وسط سرم شروع کرد به تراشیدن موهایم و من همین طور گریه می کردم. یعنی خانواده‌ام اصلا نمی‌خواستند من وارد این کارها شوم.
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
معلوم نیست تو این فوتبال چی میگذره. یه دفعه بیان فردوسی پور رو جای کفاشیان بزارند تموم بشه بره
البته ازطرفی صادقیان هم یه جورایی حقش بود. باید از این اتفاق درس بگیره. پرسپولیس هم باید نشون بده که بدون صادقیان هم میتونه برنده باشه.
 

GAME_OVER

کاربر فعال باشگاه ورزشی ,
کاربر ممتاز
وجدان، قاضي خاموش محكمه ماست / فردوسي پور، مبصر فوتبال ايراني!

1- برنامه اين هفته نود به دليل تقارن با ايام مناسبتي پايان صفر، استثنائا شنبه شب پخش شد؛ درست مثل سال هاي ابتدايي روي آنتن رفتن اين برنامه، مثل همان روزها كه عادل سعي مي كرد كتابي و شمرده شمرده حرف بزند، همان روزها كه موهاي پشت سر آقاي مجري هنوز ترميم نشده بود و او اعتماد به نفس اش را هم نداشت كه مو كاشتن مهمانان سرشناس برنامه را به رخ شان بكشد! فردوسي پور اين هفته به ياد گذشته دوباره سر از روز اول هفته درآورد، اما اين عادل كجا و آن عادل كجا؟ نود فعلي قابل مقايسه با روزهاي ابتدايي كارش نيست. اين برنامه حالا تبديل به مقر فرماندهي فوتبال ايران شده است؛ شعبه اي از فدراسيون كه هفته اي يك بار مقدرات ريز و درشت اين حوزه را تقدير مي كند. ضريب نفوذ شوي تلويزيوني فردوسي پور روي مديران فوتبال ايران، باور نكردني است؛ آنقدر زياد كه اين برنامه ساعت يازده و نيم شب يك آيتم در مورد جلال چراغپور و بيماري اش پخش مي كند و 43 دقيقه بعد، يك خبرگزاري معتبر خبري با اين تيتر روي خروجي خودش مي گذارد: «ستاد ويژه رسيدگي به وضعيت چراغپور در فدراسيون فوتبال تشكيل مي شود!»


2- مدت هاست كه خبر بيماري چراغپور در محافل فوتبالي منتشر شده است. حتي همين هفته گذشته اين كارشناس فوتبال كشورمان در گفت وگويي مدعي شده بود فردوسي پور قصد استفاده ابزاري از او را دارد و وي اجازه اين كار را به مجري نود نخواهد داد. با اين همه اما، فدراسيون فوتبال در تمام طول اين مدت نسبت به بيماري چراغپور بي اعتنا بود تا اينكه عادل آيتم مربوط به او را روي آنتن برد و آب در لانه مورچه ريخت. چيز عجيبي هم نيست البته؛ فدراسيون فوتبال بارها نشان داده «فرمان بر» تمام عيار برنامه نود است. برگزاري جام حذفي باشگاه هاي كشور بعد از نظرسنجي عادل قطعي مي شود، حكم علي دايي بعد از مناظره نود برمي گردد، رسيدگي به افشاگري دو ساله امير عابديني بعد از طرح در اين برنامه در دستور كار آقايان قرار مي گيرد، ابقاي مجيد جلالي بعد از حمايت هاي بحث برانگيز فردوسي پور مورد توجه تراكتورسازان واقع مي شود و تيم بانوان استقلال بعد از طرح مشكل در نود به سروسامان نسبي مي رسد. اينكه يك برنامه تلويزيوني خوب و موفق توانسته باشد روي حوزه اي كه آن را پوشش مي دهد به اثرگذاري مستقيم برسد، به هيچ وجه اتفاق بدي نيست. حادثه ناگوار، وابسته شدن همه امورات فوتبال ايران به همين يك برنامه است؛ آنجا كه درهاي توالت اتاق عكاسان ورزشگاه غدير اهواز هم بايد با مساعدت برنامه نود رو به ملت باز شود!

3- اين يك عادت غلط و نشان دهنده ضعف تشكيلات مديريتي فوتبال ايران است كه دوستان تعيين تكليف در مورد همه چيز را به برنامه نود سپرده اند. انگار تا آقاي مبصر دستور ندهد، برگ از درخت اين فوتبال نمي ريزد. اگر بناست لباس و توپ فوتبال به بچه هاي سراوان برسد، اگر قرار است پيام صادقيان راهي كميته انضباطي فدراسيون شود، اگر قرار است آب هاي زيرپاي خبرنگاران در استاديوم انقلاب كرج خشك شود و به عكاس ها در خوزستان كيك و آبميوه بدهند و اگر قرار است ميزباني از تراكتور به مردم محروم مسجد سليمان تعلق بگيرد، ترتيب همه اين كارها را بايد نود بدهد. اين هراس وحشتناك از دوربين و تلاش براي حفظ ظاهر، دقيقا برخاسته از خلق و خوي بسياري از ما ايراني هاست؛ آنجا كه همه مان نگرانيم مبادا جلوي دوربين صداوسيما آشغال روي زمين بريزيم، عبور از پل عابر پياده را فراموش كنيم و حرف نامربوط از دهان مان بيرون بيايد. وجدان، قاضي خاموش محكمه ماست؛ جايي كه اگر خودمان باشيم و ناظري در كار نباشد، بدمان نمي آيد سر و ته كار را بزنيم و از زير بار تكاليف مان شانه خالي كنيم. آنكه مدير مي شود و مسووليت مي پذيرد هم يكي از خود ماست، با اخلاقي شبيه ما، بيگانه نيست، از فضا هم نيامده. همان قدر كه ما مقيد به حفظ اصول صرفا در مقابل دوربين ها هستيم، او هم چنين است.

4- نكته آخر براي خود آقاي مبصر؛ عادل فردوسي پور عزيز كه چراغپور را بعد از بيماري اش تا سرحد هيدينگ بالا مي برد و به فدراسيون خرده مي گيرد كه چرا حواسش به آقا جلال نيست، اما خودش يادش نمي آيد آخرين بار كي اين كارشناس توانا خوانده شده را به استوديوي برنامه اش فراخوانده است! اگر چراغپور اين همه «خوب» بود، چرا بايد بخش معرفي او با تصاوير، جنبه نوستالژيك پيدا مي كرد و تهيه كننده برنامه ناچار مي شد تا دوران ماقبل وايت برد عقب برود؟ گاهي بايد پروسه نقد را از خودمان شروع كنيم، اين طور نيست عادل خان؟

رسول بهروش
 

Similar threads

بالا