وقتی دخترها از مدرسه تعطیل میشن

iZass32

عضو جدید
کاربر ممتاز

 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معلوم نيست به بيچاره ها چي گذشته تو مدرسه كه دارن از درو ديوار در ميرن شايدم دارن زود تر در ميرن تا برن دم مدرسه پسرونه و.....:biggrin:
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ای بابا دوره ما اصلا اینجوری نبود فقط یه کوچلو پسررااز اینکارا میکردن اما حالا واقعا دیگه دختر و پسر نداره
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
یادش به خیر ... :)
ولی من شخصیت داشتم . از در بالا نمیرفتم ... :razz:
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای بابا دوره ما اصلا اینجوری نبود فقط یه کوچلو پسررااز اینکارا میکردن اما حالا واقعا دیگه دختر و پسر نداره
مادر جاان دوره شما تو کوچه بچه ها بازی می کردن...همونجا جلو پسرا خودنمایی می کردید...این بنده خدا ها دوره تو کوچه بازی کردن رو ندارن...
عجب دورانی بود...جلو دختر همسایه ها فوتبال بازی می کردیم تا دختر همسایمون رد می شد جو گیر می شدیم همه رو لایی بدیم...یادش بخیر
 

*باران*

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر جاان دوره شما تو کوچه بچه ها بازی می کردن...همونجا جلو پسرا خودنمایی می کردید...این بنده خدا ها دوره تو کوچه بازی کردن رو ندارن...
عجب دورانی بود...جلو دختر همسایه ها فوتبال بازی می کردیم تا دختر همسایمون رد می شد جو گیر می شدیم همه رو لایی بدیم...یادش بخیر
نیس حالا اینجوری نیستی!
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مادر جاان دوره شما تو کوچه بچه ها بازی می کردن...همونجا جلو پسرا خودنمایی می کردید...این بنده خدا ها دوره تو کوچه بازی کردن رو ندارن...
عجب دورانی بود...جلو دختر همسایه ها فوتبال بازی می کردیم تا دختر همسایمون رد می شد جو گیر می شدیم همه رو لایی بدیم...یادش بخیر

:biggrin:اره واقعا همين طور بود
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
ببینم مگه شما...شوخی می کنی...نگو که خانمی:cry:
نه بابا ! دختر کجا بود ! یه سر به پروفایلم میزدی معلوم میشد ... :D
عزیزم فرار از مدرسه دختر و پسر نمیشناسه ! :D
همین دیشب داشتم جلو فک و فامیل برنامه های فرارم رو از مدرسه تعریف میکردم . بابام هی چشم غره میرفت بهم ... :biggrin:
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش به خیر ... :)
ولی من شخصیت داشتم . از در بالا نمیرفتم ... :razz:
:biggrin::biggrin:ما هم شخصیت داشتیم دم پنجره دفتر به مدیر میگفتیم داریم ما میریم و عین بچه ادم از در میرفتیم بیچاره تا میومد بگه کجا و چی چی ما رفته بودیم:D
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مادر جاان دوره شما تو کوچه بچه ها بازی می کردن...همونجا جلو پسرا خودنمایی می کردید...این بنده خدا ها دوره تو کوچه بازی کردن رو ندارن...
عجب دورانی بود...جلو دختر همسایه ها فوتبال بازی می کردیم تا دختر همسایمون رد می شد جو گیر می شدیم همه رو لایی بدیم...یادش بخیر
اخیییییییییییییییی یادش بخیر!!!خودمون باهاشون بازی میکردیم!!!حرصشونم که میکردیم پا میکردیم تو پاشون مینداختیمشون:biggrin:
عجب دورانی بود:redface:
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه بابا ! دختر کجا بود ! یه سر به پروفایلم میزدی معلوم میشد ... :D
عزیزم فرار از مدرسه دختر و پسر نمیشناسه ! :D
همین دیشب داشتم جلو فک و فامیل برنامه های فرارم رو از مدرسه تعریف میکردم . بابام هی چشم غره میرفت بهم ... :biggrin:
خیالم راحت شد...بابت شوخی زشتی که کردم معذت می خواهم...صلا قصد جسارت نداشم...می دونم حرف خیلی زشت بود برای یه مرد...:cool:
پس شما هم...بابا ماهی(مایکل تو فرار از زندان)
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يادش به خير من با دوستام اولاي سال چون ليست حظور و غياب هنوز اماده نبود هميشه در ميرفتيم كم كمش 5-6 روز اول سال رو تو خيابونا پلاس بوديم چه حالي ميداد اما يه روز دايي دوستم ما رو ديد دوستم هم سرسع رفت سر كلاس ما هم رفتيم ناظم كه فهميد قضيه چيه يه چك زد به دوستم
اين داستان ادامه دارد ...........
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مادر جاان دوره شما تو کوچه بچه ها بازی می کردن...همونجا جلو پسرا خودنمایی می کردید...این بنده خدا ها دوره تو کوچه بازی کردن رو ندارن...
عجب دورانی بود...جلو دختر همسایه ها فوتبال بازی می کردیم تا دختر همسایمون رد می شد جو گیر می شدیم همه رو لایی بدیم...یادش بخیر
ای بابا پسرجان کجای کاری دوره ما اصلا اینجور حرفا نبود یعنی هیچکس به این منظور سروگوشش نمیجنبید
خدارو شکر تو اون دوران نوجوانیمان سپری شد
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخیییییییییییییییی یادش بخیر!!!خودمون باهاشون بازی میکردیم!!!حرصشونم که میکردیم پا میکردیم تو پاشون مینداختیمشون:biggrin:
عجب دورانی بود:redface:
بله عجب دورانی بود...وقتی جر می زدیم سر لی لی بازی کردن و نوبیت ا یک ا دو میشد چشامونو می بستیم اما زیر چشی همشو می رفتیم...بعد می گفتیم به اورآن چشام بسته بود:biggrin:
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای بابا پسرجان کجای کاری دوره ما اصلا اینجور حرفا نبود یعنی هیچکس به این منظور سروگوشش نمیجنبید
خدارو شکر تو اون دوران نوجوانیمان سپری شد
مادر جان من متولد 63 هستم ولی اینطوری که شما بهم گفتی پسر جان باید دوران دبستانتو تو دوره قجر گذرونده باشی:biggrin:
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يادش به خير من با دوستام اولاي سال چون ليست حظور و غياب هنوز اماده نبود هميشه در ميرفتيم كم كمش 5-6 روز اول سال رو تو خيابونا پلاس بوديم چه حالي ميداد اما يه روز دايي دوستم ما رو ديد دوستم هم سرسع رفت سر كلاس ما هم رفتيم ناظم كه فهميد قضيه چيه يه چك زد به دوستم
اين داستان ادامه دارد ...........
ماشالا ماشالا اگه این تاپیکه اینجوری پیش بره دست همه مون رو میشه:redface:
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بله عجب دورانی بود...وقتی جر می زدیم سر لی لی بازی کردن و نوبیت ا یک ا دو میشد چشامونو می بستیم اما زیر چشی همشو می رفتیم...بعد می گفتیم به اورآن چشام بسته بود:biggrin:
:biggrin::biggrin:وااااای واییی واییی!!!ولی من بازیم خوب بود همیشه چشم بسته میرفتم:)
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناظم گفت در رفتيد من گفتم نه (( تازه زنگ خورده بود )) رفته بوديم فنچ بخريم دير رسيديم زنگ زد خونمون مادرم گوشي رو برداشته بود و اومد مدرسه ناظم گفت پسرتون چند روزه كه مدرسه نمياد خبر داريد(دوستم تا چك رو خورد گفته بود كه چند روزه كه داريم در ميريم )
مادرم خيلي شيك گفت پسرم مريض بود من نذاشتم بياد مدرسه ناظم گفت گواهي هم داريد مادرم گفت تو خونه قرص داشتم دكتر نبردمش ناظمه خفه شد ديگه هيچي نگفت من رفتم سر كلاس دوستم رو 2 هفته اخراج كردن و با التماس دوباره برگشت
نتيجه ميگيريم كه دم همه مامان ها گرم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مادر جان من متولد 63 هستم ولی اینطوری که شما بهم گفتی پسر جان باید دوران دبستانتو تو دوره قجر گذرونده باشی:biggrin:
ببخشید قصد جسارت نداشتم با اون مادر جان که شما به من گفتید فکرکردم لابد خیلی کوشلوهید
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ناظم گفت در رفتيد من گفتم نه (( تازه زنگ خورده بود )) رفته بوديم فنچ بخريم دير رسيديم زنگ زد خونمون مادرم گوشي رو برداشته بود و اومد مدرسه ناظم گفت پسرتون چند روزه كه مدرسه نمياد خبر داريد(دوستم تا چك رو خورد گفته بود كه چند روزه كه داريم در ميريم )
مادرم خيلي شيك گفت پسرم مريض بود من نذاشتم بياد مدرسه ناظم گفت گواهي هم داريد مادرم گفت تو خونه قرص داشتم دكتر نبردمش ناظمه خفه شد ديگه هيچي نگفت من رفتم سر كلاس دوستم رو 2 هفته اخراج كردن و با التماس دوباره برگشت
نتيجه ميگيريم كه دم همه مامان ها گرم

اون که صد البته دستت همه مامانای واقعی از همینجا میبوسم اما اینکارش اونقدرام درست نبودا!!!!
خوب بعدش با شما چیکار کرد لابد گوشتون کشید؟نکشید؟!!!!!!!!!!!!
 

j0o0o0o0o0di

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر پارسال هفت هشت بار از رو دیوار مدرسه اینجوری در رفتم....:D
این بنده خداها که راه فرار ندارن:cry:
 

Similar threads

بالا