وسواس آقایون در انتخاب همسر

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=1][/h]

اول مي‌خواست با دختر همسايه ازدواج كند. دختر همسايه ظاهرش بد نبود. خوش قد و بالا بود و تنها هنرش اين بود كه به خواستگار نه بگويد.به همين دليل وقتي نادر براي خواستگاري قدم پيش گذاشت به هنرمندانه‌ترين شكل ممكن به او يك نه بزرگ گفت.

آخر آقا نادر تو پيش خودت چي فكر كردي كه اومدي خواستگاري من. مايه آبرو ريزيه به خدا. مهندس فلاني و دكتر بهماني آمدند خواستگاري من چون خوش‌تيپ نبودند و هنوز خانه نخريده بودند جوابشان كردم. تو كه نه خوش‌تيپي نه دكتري نه مهندسي نه خانه داري و نه حتي يك ماشين دهه50 كه بگيم مي‌توني خرج خودت را در بياري. خدايي‌اش چي فكر كردي كه پاشدي اومدي خواستگاري؟
نادر اول بهت زده شد. بعد تعجب كرد. بعد دوباره بهت زده شد، اما بهتش از يك نوع ديگري بود. بهت اولي براي اين بود كه چقدر اين دختر پررو است. بهت دومي براي اين بود كه فكر كرد چقدر من خودم را دست بالا گرفته بودم و پاي حساب و كتاب كه آمد وسط انگار هيچي نداشتم.
اين بود كه آقا نادر گزارش ما عزمش را جزم كرد و حسابي درس خواند تا مهندس مملكت بشود. وقتي شد سنش به 26 رسيده بود، اما تمام اين مدت فقط درس خوانده بود. بعد خواست با يكي از دخترهاي مقبول دانشگاه ازدواج كند اما ترسيد. پيش خودش گفت مي‌گويد درست است كه مهندس مملكت هستي اما مگر من چي هستم؟ برگ چغندر؟ مهندسي كه باش. كارت كو؟ خانه‌ات كو؟ اصلا پرستيژ و طبقه اجتماعي داري؟
به خاطر همين پا روي دلش گذاشت و6 ـ 5 سال ديگر هم كار كرد و پول جمع كرد. پول روي پول گذاشت و يك خانه خريد.
بعد دوباره كار كرد و كار كرد 4 ـ 3 سال ديگر هم گذشت و او يك ماشين خريد.
طي اين 9 سال سابقه‌كاري مدير هم شد و ارتقا پيدا كرد و چند سال بعد هم خانه قبلي‌اش را فروخت و بالاي شهر خانه خريد.
حالا او شده بود يك مهندس همه چي دار و آماده ازدواج فقط ديگر موي زيادي نداشت كه موقع خواستگاري هي دستش را داخل آن فرو كند و پز بدهد. او داشت 40 ساله مي‌شد و ديگر به زن گرفتن فكر هم نمي‌كرد. گاهي باخودش فكر مي‌كرد: من بروم زن بگيرم حاصل اين همه زحمتم را يك دفعه دو دستي تقديم كنم كه چه؟ يا زن نمي‌گيرم يا بايد دختري را پيدا كنم كه لياقتش را داشته باشد.
شروع كرد به تهيه يك فهرست طولاني آن را هم به اصرار مادرش درست كرده بود.
دختر فلاني باربي است، ولي آشپزي بلد نيست.
دختر آن يكي مانكن است، اما همه چيزش مصنوعي است.
دختر اين يكي دوست پسر داشته و به درد زندگي نمي‌خورد.
دختر همسايه دست راست نامزد داشته و من يك عشق دست اول مي‌خواهم.
دختر همسايه دست چپ زيادي سفت و سخت راه مي‌رود.
دختر همسايه پشتي هميشه به آدم اخم مي‌كند.
دختر همكارم باباش رئيس است و مي‌خواهد براي من هم رئيس بازي در بيارود.
دختر‌هاي اين دوره و زمانه لوس و پر توقع شده‌اند.
دختر‌هاي آن دوره و زمانه از زمانه عقب افتاده‌اند. اگر من 20 سال پيش ازدواج كرده بودم يك زن 20 ساله انتخاب مي‌كردم. از لج دخترهاي 20 ساله آن موقع كه برايم ناز كردند و حالا مانده‌اند روي دست بابايشان هيچ كدامشان را نمي‌خواهم.
اين منطق آقا نادر بود كه داشت مادرش را دق مي‌داد.
واقعيت اين بودكه ملغمه‌اي از شكست‌هاي عاطفي و ترديدها و دودلي‌ها و كمال‌گرايي تحميل شده و نشده او را كسي ساخته بود كه امروز با وسواس فكر مي‌كرد و با وسواس انتخاب مي‌كرد.
نادر مي‌گفت حالا كه اين همه صبر كرده‌ام بايد دختري بگيرم كه خودم را راضي كند و نشان دهم اين همه صبر و بردباري ارزشش را داشته است. مهم‌تر از همه به آن دختر همسايه اولي كه مرا جواب كرد نشان دهم تنها زن مناسب دنيا او نيست و براي من از او مناسب‌تر هم پيدا مي‌شود. نمي‌دانست چه شده است، اما يك جورهايي هم از ازدواج مي‌ترسيد حالا زندگي آرامي داشت كه همه‌اش را خودش به‌تنهايي درست كرده بود و سهيم شدن آن با ديگري كه اين همه ناز دارد برايش سخت بود.
پيدا كردن مردها و زنان (البته منظورم دختران و پسران است) سن بالايي كه نمي‌توانند براي ازدواج تصميم بگيرند اين روزها كار آساني است. هر كدام از ما ممكن است چند نفر از آنان را بشناسيم.
اگر براي مردان مجرد سن بالا ازدواج سختگيرانه مي‌شود و نسبت به انتخاب زوج خود وسواس به‌خرج مي‌دهند دختران مجرد مسن علاوه بر اين مشكل با انتخاب نشدن نيز مواجه هستند. كارشناسان معتقدند ريزبيني بي‌نقص‌گرايي خسيس بودن انعطاف‌ناپذيري كنترل‌گر بودن ترديد ترسو بودن تلقين‌پذيري عدم اعتماد به نفس احساس حقارت و كمال‌گرايي انسان را به سمت وسواس در ازدواج سوق مي‌دهد.
گرچه دقت لازم در گزينش همسر مناسب و توجه به ويژگي‌هاي اخلاقي، رفتاري، معنوي و ظاهري او امري ضروري و سرنوشت‌ساز است اين كار نبايد از حد متعادل و سودمند آن، خارج شود و به وسواس در انتخاب همسر مناسب بينجامد. داشتن معيارهاي دست‌نيافتني و ناممكن، به دنبال فرد ايده‌آل يا همسري رويايي بودن، سختگيري‌هاي بي‌مورد و نابجا، ترديدها و حساسيت‌ها، احساس ناامني كردن و آمادگي نداشتن براي گزينش شريك زندگي، همگي عواملي هستند كه ازدواج را به تأخير مي‌اندازد. چه‌بسا با گذر زمان، همين باريك بيني‌هاي بي‌اندازه، به شتاب‌زدگي در امر ازدواج بينجامد.
در حالي كه شتاب‌زدگي و دقت كافي نداشتن در انتخاب همسر نيز پشيماني و سرزنش ديگران را نيز در پي خواهد داشت. به هر حال وسواس در هر چه باشد، براي انسان زيانبار است و در انتخاب همسر، سبب مي‌شود كه انتخاب درست صورت نپذيرد.
 

tino25

عضو جدید
واقعا همنطوره
من خودم به مرحله اي رسيدم كه در انتخاب دختر مورد علاقم شديدا وسواس دارم,كه اينم برميگرده به سخت گيري هاي بيمورد
چه ميشه كرد.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید حساس باشن.من به شدت سخت گیرم.وحشتناک.چون باید یکی رو انتخاب کنم که بتونم بهش اعتماد کنم.
اعتماد نداشتن به کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی مصیبت!!!مگه میشه آدم الکی اعتماد کنه؟؟؟
دوس دارم یه نفر رو از 1000تا ***** عبور بدم تا بهش اعتماد کنم و باهاش ازدواج کنم.ولی وقتی تونستم پیداش کنم و اعتماد کردم اونوقت دیگه تموم دنیا بگن فلان مشکل رو داره و فلان چیز رو پشت سرش بگن دیگه باور نمیکنم چون بهش اعتماد کردم.
 

tino25

عضو جدید
اينكه بخايم با ذهنيت بد همسر انتخاب كنيم به هيچ جا نميرسيم ,بلكه خداي نكرده همون بد دچارمون ميشه!
پس بايد واقع بينانه دنبال چيزي بگرديم كه ميخايم همه جور انساني پيدا ميشن مهم اينه كه ما چيفكر ميكنيم
باید حساس باشن.من به شدت سخت گیرم.وحشتناک.چون باید یکی رو انتخاب کنم که بتونم بهش اعتماد کنم.
اعتماد نداشتن به کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی مصیبت!!!مگه میشه آدم الکی اعتماد کنه؟؟؟
دوس دارم یه نفر رو از 1000تا ***** عبور بدم تا بهش اعتماد کنم و باهاش ازدواج کنم.ولی وقتی تونستم پیداش کنم و اعتماد کردم اونوقت دیگه تموم دنیا بگن فلان مشکل رو داره و فلان چیز رو پشت سرش بگن دیگه باور نمیکنم چون بهش اعتماد کردم.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اينكه بخايم با ذهنيت بد همسر انتخاب كنيم به هيچ جا نميرسيم ,بلكه خداي نكرده همون بد دچارمون ميشه!
پس بايد واقع بينانه دنبال چيزي بگرديم كه ميخايم همه جور انساني پيدا ميشن مهم اينه كه ما چيفكر ميكنيم

بله هرجور انسانی پیدا میشه اما اونی که خیلی از چیزایی که من میخوام داشته باشه کمه!!!!
مادرم همیشه میگه پسر سخت نگیر!!!!ولی باید اول سخت گرفت تا یه عمر آسوده باشم.
من اگه برم سرکار کارم 14 روز 14 روزه قطعا!
یعنی باید یه زنی بگیرم که 14 روز تنها تو خونه باشه.پس باید یکی رو بگیرم که بتونم به اندازه ی چشمام بهش اعتماد کنم.باید سخت گرفت.
من سخت میگیرم چون به خودم سخت گرفتم!!!!
یه عمر دست از پا خطا نکردم.
باورت میشه اصن قید دخترایی که دانشگاه رفته باشن رو زدم!!!!!دختر خوب توشون زیاد هست اما من اگه بخوام یکیشونو بگیرم باید بدونم چند سال پیش تو دانشگاه چطور میرفته و میومده!!!تا این حد این چیزا برام مهمه!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طنز عالی بود

و مشکل هم شما خانم ها هستید که باعث شدید با سختگیری هاتون سن ازدواج بره بالا:D
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید حساس باشن.من به شدت سخت گیرم.وحشتناک.چون باید یکی رو انتخاب کنم که بتونم بهش اعتماد کنم.
اعتماد نداشتن به کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی مصیبت!!!مگه میشه آدم الکی اعتماد کنه؟؟؟
دوس دارم یه نفر رو از 1000تا ***** عبور بدم تا بهش اعتماد کنم و باهاش ازدواج کنم.ولی وقتی تونستم پیداش کنم و اعتماد کردم اونوقت دیگه تموم دنیا بگن فلان مشکل رو داره و فلان چیز رو پشت سرش بگن دیگه باور نمیکنم چون بهش اعتماد کردم.

من به نظر و اعتقادت احترام می ذارم اما باید با یک سری مسائل کنار بیای و گرنه خودتو اذیت می کنی
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به نظر و اعتقادت احترام می ذارم اما باید با یک سری مسائل کنار بیای و گرنه خودتو اذیت می کنی

آره میدونم ولی اگه تا 1000 سال زن نگیرم ازین سختگیریام کوتاه نمیام!!!
فوق فوقش زن نمیگیرم....:دی...
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من واسه خودم برنامه داشتم ک اول فوق رو بگیرم ،کار،بعد ازدواجتا دوشنبه که دوستم میخواست بره از یه دختره خواستگاری کنه منم با اون منتظر بودم اخه یکم خجالتیه ،از دوشنبه همش فکرم مشغوله،منم برم حرف دلمو به ساناز بزنم یا نه ،برادرم 2سال پیش ازدواج کرد اون موقع دانشجو بود به درسش لطمه خورد و ادامه نداد ،واسه همین منم میترسم،تازشم من هنو کارم ندارم،هی روزگار........
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مصرع اولش يادم نيست
ولي خواجه حافظ ميگه:
دنيا براي آدمهاي سخت گير ,سخت ميشه......
آره قبول دارم ولی بذار سخت باشه ...بلاخره یا اون چیزی که میخوام گیرم میاد یا ازدواج نمیکنم!!!!
خیلی از دوستام میگن دختره دوس پسر داشته عیب نداره!!!ولی من نه!!!خیلی عقاید خاص خودمو دارم!!!رو خیلی چیزا حساسم...
من واسه خودم برنامه داشتم ک اول فوق رو بگیرم ،کار،بعد ازدواجتا دوشنبه که دوستم میخواست بره از یه دختره خواستگاری کنه منم با اون منتظر بودم اخه یکم خجالتیه ،از دوشنبه همش فکرم مشغوله،منم برم حرف دلمو به ساناز بزنم یا نه ،برادرم 2سال پیش ازدواج کرد اون موقع دانشجو بود به درسش لطمه خورد و ادامه نداد ،واسه همین منم میترسم،تازشم من هنو کارم ندارم،هی روزگار........

ازدواج رو بیخیال...
تموم برنامه هاتو پیش ببر تا اونجایی که دوس داری بعدش برو به سمت ازدواج..
من بخاطر اینکه سریعتر مستقل بشم قید ارشد رو زدم!!!!خیلی استعداد داشتم ولی خوب بیخیال درس...کسی با درس به جایی نرسید..همین لیسانس بسه.
نری بهش بگی یهوووو!!!!بیخیال...خویشتن دار باش بذار زمان بگذره...اینی که میگن زود برو بهش بگو شاید بپره رو گوش نکن نمیپره!!!اگرم میخواد بپره بذار بپره...
اگرم خیلی فکرت درگیر طرفه یاعلی فردا صبح بهش بگو و خیال خودتو راحت نکن...ذهنتو درگیر دختر نکن که بی ارزشه...
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مصرع اولش يادم نيست
ولي خواجه حافظ ميگه:
دنيا براي آدمهاي سخت گير ,سخت ميشه......

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش :D
همینطور هم هست.

البته این سخت گیری ها هم مختص آقایون نیست...هر دو طرف هستن؛ تا یه جایی هم به نظرم لازمه.
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله هرجور انسانی پیدا میشه اما اونی که خیلی از چیزایی که من میخوام داشته باشه کمه!!!!
مادرم همیشه میگه پسر سخت نگیر!!!!ولی باید اول سخت گرفت تا یه عمر آسوده باشم.
من اگه برم سرکار کارم 14 روز 14 روزه قطعا!
یعنی باید یه زنی بگیرم که 14 روز تنها تو خونه باشه.پس باید یکی رو بگیرم که بتونم به اندازه ی چشمام بهش اعتماد کنم.باید سخت گرفت.
من سخت میگیرم چون به خودم سخت گرفتم!!!!
یه عمر دست از پا خطا نکردم.
باورت میشه اصن قید دخترایی که دانشگاه رفته باشن رو زدم!!!!!دختر خوب توشون زیاد هست اما من اگه بخوام یکیشونو بگیرم باید بدونم چند سال پیش تو دانشگاه چطور میرفته و میومده!!!تا این حد این چیزا برام مهمه!

باید حساس باشن.من به شدت سخت گیرم.وحشتناک.چون باید یکی رو انتخاب کنم که بتونم بهش اعتماد کنم.
اعتماد نداشتن به کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم یعنی مصیبت!!!مگه میشه آدم الکی اعتماد کنه؟؟؟
دوس دارم یه نفر رو از 1000تا ***** عبور بدم تا بهش اعتماد کنم و باهاش ازدواج کنم.ولی وقتی تونستم پیداش کنم و اعتماد کردم اونوقت دیگه تموم دنیا بگن فلان مشکل رو داره و فلان چیز رو پشت سرش بگن دیگه باور نمیکنم چون بهش اعتماد کردم.

آقا وحید به نظر من شما بیش از حد دچار وسواس شدی.
اگه اینطور که خودت داری میگی آدم خودنگه داری هستی شک نکن یه زن همینجوری هم گیرت میاد عزیز.:gol:
یه پسری با 20 نفر بوده قبل ازدواج با هرکدوم هم یه مسافرت رفته با تو یعنی نباید هیچ فرقی داشته باشه؟! دیگه یه جاهایی هست که باید قضیه رو بسپاری به خدا و توکل به خدا بری جلو.

بعد هم این قضیه امتحان و ف ی ل ت ر یه مقدار نمیشه!
یعنی تو تو دوران نامزدی میخوای اون بنده خدا رو تو کلی شرایط سخت بذاری.
مثلاً چندتا پیشنهاد بهش بدی ببینی قبول میکنه یانه!
و تو ذهن خودت داری میگی میخوام امتحانش کنم. اون که نمیدونه اینو!
پیش خودش میگه این عجب آدم فلانیه که داره همچین پیشنهادایی به من میده!
یعنی میخوام بگم به اونم حق بده که از تو بدش بیاد و بزنه زیر همه چی این جور مواقع.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه اینا قبول
ولی همه چی بستگی به ارده خودمون داره من معتقدم ادمی که بخواد یه چیزو بدست بیاره به راحتی میتونه مخصوصا یه پسر..یه مرد که قدرت زیادی واسه فرو رفتن تو وجود یه دخترو داره

این داستانم چه بهتر..ادم یکه اینقدر بی شخصیت و بی فرهنگ باشه ناراحتی نداره نرسیدن بهش شادی داره و جشن...
ادم باید بدونه هر ادمی واسه خوش شخصیت قابل احترامی داره
موقع ناز کردن باید کلاهمونو قاضی کنیم چه دختر چ پسر..بگیم مگه ما چی هستیم خداییش اون توقعاتی که اریم خودمون در سطحش هستیم؟
ظرفیتشو داریم؟
خیلی ها مثه ما شایدم برتر و بهتر باشن..
اصلا زندگی که توش سختی نباشه به درد نیمخوره ..زندگی قشنگه که دو تایی پا به پای هم به موقعیت دست پیدا کنیم..نه اینکه یکی جون بکنه و اون یکی فقط با غر بخوره..
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا وحید به نظر من شما بیش از حد دچار وسواس شدی.
اگه اینطور که خودت داری میگی آدم خودنگه داری هستی شک نکن یه زن همینجوری هم گیرت میاد عزیز.:gol:
یه پسری با 20 نفر بوده قبل ازدواج با هرکدوم هم یه مسافرت رفته با تو یعنی نباید هیچ فرقی داشته باشه؟! دیگه یه جاهایی هست که باید قضیه رو بسپاری به خدا و توکل به خدا بری جلو.

بعد هم این قضیه امتحان و ف ی ل ت ر یه مقدار نمیشه!
یعنی تو تو دوران نامزدی میخوای اون بنده خدا رو تو کلی شرایط سخت بذاری.
مثلاً چندتا پیشنهاد بهش بدی ببینی قبول میکنه یانه!
و تو ذهن خودت داری میگی میخوام امتحانش کنم. اون که نمیدونه اینو!
پیش خودش میگه این عجب آدم فلانیه که داره همچین پیشنهادایی به من میده!
یعنی میخوام بگم به اونم حق بده که از تو بدش بیاد و بزنه زیر همه چی این جور مواقع.

ممنون دوست من.منم دلم بهمین خوشه که خدا هوامو داشته باشه و الا هیچی تو دستم نیست!!!کل جونیم دست از پا خطا نکردم که فقط روم باشه به خدا بگم خدایا یکی مثه خودم بهم بده که اونم پاک باشه.
یکم حرفمو درست منوجه نشدین.خیلی وسواسیم تو انتخاب!
یعنی خیلی ملاک دارم واسه انتخاب کردنم.تو دوران دانشجوییم خیلی دختر اطرافم بودن و چند نفری رو زیر نظر داشتم ببینم چطورن ؟واسه ازدواج خوب هستن یا نه!؟
اما اصن نمیتونستم انتخاب کنم!!!میدونی چرا؟؟؟اصن از دختری که الکی وایسه دمه دقه با پسرا حرف بزنه خوشم نمیاد!!خیلی ملاکای خاصی دارم.نمیگم دختره اجتماعی نباشه نه اتفاقا دختری که روابط اجتماعیش خوبه توی چارچوب دختر خوبیه به نظر من ولی خوب اونا اینجور نبودن.حیا باید داشته باشه دختر...
نمیدونم شاید خیلی سخت گیرم ولی هر دختری رو ببینم سبک بازب در میاره جلو پسرا دختر خدا هم باشه از چشمم میفته!!!
من کلی ف ی ل ت ر واسه انتخاب دارم ولی وقتی کلی بررسی کردم و دیدم این همونیه که میتونم بهش اعتماد کنم دیگه مشکلی نیست و بهش اعتماد میکنم.
ولی واقعا سخت پیدا میشه که دختری رو من بتونم تأیید کنم!!!!!
اصن تصمیم گرفتم کسی که دانشگاه رفته نگیرم!!!میدونی چرا؟؟؟چون باید بدونم تو هر دانشگاهی بوده چطور میرفته و میومده و تمومه ثانیه به ثانیشو بررسی کنم!!!ولی چون این امر ممکن نیست پس بیخیال شدم!!!
 
  • Like
واکنش ها: NYC

danesh98.ir

عضو جدید
منظورم این بود که قبل از انتخاب اهل بخشش و گذشت و نادیده گرفتن نباش
ولی بعد از ازدواج اهله گذشت و ندیدن و پشت گوش انداختن
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون دوست من.منم دلم بهمین خوشه که خدا هوامو داشته باشه و الا هیچی تو دستم نیست!!!کل جونیم دست از پا خطا نکردم که فقط روم باشه به خدا بگم خدایا یکی مثه خودم بهم بده که اونم پاک باشه.
یکم حرفمو درست منوجه نشدین.خیلی وسواسیم تو انتخاب!
یعنی خیلی ملاک دارم واسه انتخاب کردنم.تو دوران دانشجوییم خیلی دختر اطرافم بودن و چند نفری رو زیر نظر داشتم ببینم چطورن ؟واسه ازدواج خوب هستن یا نه!؟
اما اصن نمیتونستم انتخاب کنم!!!میدونی چرا؟؟؟اصن از دختری که الکی وایسه دمه دقه با پسرا حرف بزنه خوشم نمیاد!!خیلی ملاکای خاصی دارم.نمیگم دختره اجتماعی نباشه نه اتفاقا دختری که روابط اجتماعیش خوبه توی چارچوب دختر خوبیه به نظر من ولی خوب اونا اینجور نبودن.حیا باید داشته باشه دختر...
نمیدونم شاید خیلی سخت گیرم ولی هر دختری رو ببینم سبک بازب در میاره جلو پسرا دختر خدا هم باشه از چشمم میفته!!!
من کلی ف ی ل ت ر واسه انتخاب دارم ولی وقتی کلی بررسی کردم و دیدم این همونیه که میتونم بهش اعتماد کنم دیگه مشکلی نیست و بهش اعتماد میکنم.
ولی واقعا سخت پیدا میشه که دختری رو من بتونم تأیید کنم!!!!!
اصن تصمیم گرفتم کسی که دانشگاه رفته نگیرم!!!میدونی چرا؟؟؟چون باید بدونم تو هر دانشگاهی بوده چطور میرفته و میومده و تمومه ثانیه به ثانیشو بررسی کنم!!!ولی چون این امر ممکن نیست پس بیخیال شدم!!!

منم قبلا مث شما فکر می کردم...که حتی پسری که دختری رو قبل از من دوست داشته (فقط پیش خودش!) نخواهم پذیرفت!
ولی خب الان اونقدر سخت گیر نیستم...گذشته هم مهمه، ولی مهمتر اینه که بدونم وقتی من هستم، خوب و پاک باشه...بدونم به بلوغی رسیده که تعهد به خانواده رو بفهمه.

به نظرم یکم بیشتر به معیارهاتون فکر کنین.

براتون خوشبختی آرزو می کنم :gol:
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون دوست من.منم دلم بهمین خوشه که خدا هوامو داشته باشه و الا هیچی تو دستم نیست!!!کل جونیم دست از پا خطا نکردم که فقط روم باشه به خدا بگم خدایا یکی مثه خودم بهم بده که اونم پاک باشه.
یکم حرفمو درست منوجه نشدین.خیلی وسواسیم تو انتخاب!
یعنی خیلی ملاک دارم واسه انتخاب کردنم.تو دوران دانشجوییم خیلی دختر اطرافم بودن و چند نفری رو زیر نظر داشتم ببینم چطورن ؟واسه ازدواج خوب هستن یا نه!؟
اما اصن نمیتونستم انتخاب کنم!!!میدونی چرا؟؟؟اصن از دختری که الکی وایسه دمه دقه با پسرا حرف بزنه خوشم نمیاد!!خیلی ملاکای خاصی دارم.نمیگم دختره اجتماعی نباشه نه اتفاقا دختری که روابط اجتماعیش خوبه توی چارچوب دختر خوبیه به نظر من ولی خوب اونا اینجور نبودن.حیا باید داشته باشه دختر...
نمیدونم شاید خیلی سخت گیرم ولی هر دختری رو ببینم سبک بازب در میاره جلو پسرا دختر خدا هم باشه از چشمم میفته!!!
من کلی ف ی ل ت ر واسه انتخاب دارم ولی وقتی کلی بررسی کردم و دیدم این همونیه که میتونم بهش اعتماد کنم دیگه مشکلی نیست و بهش اعتماد میکنم.
ولی واقعا سخت پیدا میشه که دختری رو من بتونم تأیید کنم!!!!!
اصن تصمیم گرفتم کسی که دانشگاه رفته نگیرم!!!میدونی چرا؟؟؟چون باید بدونم تو هر دانشگاهی بوده چطور میرفته و میومده و تمومه ثانیه به ثانیشو بررسی کنم!!!ولی چون این امر ممکن نیست پس بیخیال شدم!!!


اتفاقاً به نظر من باید الان بین دخترای دانشگاه رفته و دانشجو دنبال آدم سالم (از اون نوعی که شما میخوای، جسارت به بقیه خانوما نشه خدایی نکرده) بگردی. کسی که خیلی استاندارد دیپلمش رو گرفته و رفته دنبال ادامه اش و خودشو اونجوری سرگرم کرده نه که بخواد الافی طی کرده باشه.
دانشگاه خودتم میدونی خیلی آدمو میسازه. آدم قبل و بعدش زمین تا آسمون فرق میکنه. خودتم نمونه اش. اون دختر فردا روزی میخواد بچه های تو رو تربیت کنه و تحویل جامعه بده که باید قبول کنیم تربیت بچه با مادرشه. اگه ندونه تو جامعه چه خبره که دیگه هیچی. معمولاً هم آدما با رفتن دانشگاه خودشونو پیدا میکنن و وارد جامعه میشن.
در کل باید بگم مطمئن باش اگه طرف بخواد کاری کنه که نفهمی مطمئن باش نمیفهمی. دیگه یه سری حرف ها رو نمیشه اینجا زد وگرنه میتونم چندین مثال بزنم از دخترایی که ببینیشون میگی همونیه که من میخوام ولی ...

در کل منم مثل خودتم و کامل درک میکنم چی میگی.
یعنی من با چند تا دختر هم سر این قضیه صحبت کردم و دیدم واقعاً نمیشه هیچ جوره فهمید. اصلاً نمیشه تشخیص داد طرف قبل ازدواج چیکاره بوده. اگه یه ذره زرنگ باشه ***** و اینا هم قشنگ دور میزنه.

البته باید بگم این قضیه دختر و پسر هم نداره. یعنی یه دختر هم کاملاً حق داره این نظرات رو نسبت به همسر آینده اش داشته باشه. یه موقع جسارتی برای خانومای خواننده نشه که ما داریم اینجوری حرف میزنیم. این قضیه اصلاً دختر و پسر نداره.:gol:
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظورم این بود که قبل از انتخاب اهل بخشش و گذشت و نادیده گرفتن نباش
ولی بعد از ازدواج اهله گذشت و ندیدن و پشت گوش انداختن

آره اینو پدر بزرگِ منم میگه. به نظرم حرف خیلی جالبیه.:gol:



منم قبلا مث شما فکر می کردم...که حتی پسری که دختری رو قبل از من دوست داشته (فقط پیش خودش!) نخواهم پذیرفت!
ولی خب الان اونقدر سخت گیر نیستم...گذشته هم مهمه، ولی مهمتر اینه که بدونم وقتی من هستم، خوب و پاک باشه...بدونم به بلوغی رسیده که تعهد به خانواده رو بفهمه.

به نظرم یکم بیشتر به معیارهاتون فکر کنین.

براتون خوشبختی آرزو می کنم :gol:

دقیقاً!
منم مثل شما فکر میکنم. یعنی اگه همسر آینده ام با کس دیگه ای قبل من بوده فقط اینش آزارم میده که یه پسر رو قبل من خیلی دوست داشته. اینو نمیتونم تحمل کنم!
این که وقتی میبینم مثلاً به من میگه دوست دارم به یه پسر قبل من هم این حرف رو زده باشه!
یعنی این فکرا که میاد تو ذهنم به هم میریزم.
یعنی اینکه یه نفر رو قبل من انقدر دوست داشته بوده که حاضر بوده خیلی کارا باهاش بکنه! این آزارم میده.
یعنی من دیگه به این نتیجه دارم میرسم (هنوز نه) که خودم هم بزنم تو کارِ رفیق بازی و دوست دختر و اینا که تو آینده حق انتخابم بیشتر بشه! یعنی بگم خب من خودم قبل ازدواج با چند نفر بودم خب بذار همسر آینده ام هم بوده باشه. یعنی فقط این میتونه راضی ام بکنه که این ملاک هامو تغییر بدم.

در کل اگر خدایی وجود داره توکل به اون:gol:
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است

سوره النور آیه 3

یعنی دقیقاً هر کاری قبل ازدواج کردی همون کارهارو همسر آینده ات هم قبل ازدواجش میکنه. از هر دستی بدی از همون دست میگیری.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اتفاقاً به نظر من باید الان بین دخترای دانشگاه رفته و دانشجو دنبال آدم سالم (از اون نوعی که شما میخوای، جسارت به بقیه خانوما نشه خدایی نکرده) بگردی. کسی که خیلی استاندارد دیپلمش رو گرفته و رفته دنبال ادامه اش و خودشو اونجوری سرگرم کرده نه که بخواد الافی طی کرده باشه.
دانشگاه خودتم میدونی خیلی آدمو میسازه. آدم قبل و بعدش زمین تا آسمون فرق میکنه. خودتم نمونه اش. اون دختر فردا روزی میخواد بچه های تو رو تربیت کنه و تحویل جامعه بده که باید قبول کنیم تربیت بچه با مادرشه. اگه ندونه تو جامعه چه خبره که دیگه هیچی. معمولاً هم آدما با رفتن دانشگاه خودشونو پیدا میکنن و وارد جامعه میشن.
در کل باید بگم مطمئن باش اگه طرف بخواد کاری کنه که نفهمی مطمئن باش نمیفهمی. دیگه یه سری حرف ها رو نمیشه اینجا زد وگرنه میتونم چندین مثال بزنم از دخترایی که ببینیشون میگی همونیه که من میخوام ولی ...

در کل منم مثل خودتم و کامل درک میکنم چی میگی.
یعنی من با چند تا دختر هم سر این قضیه صحبت کردم و دیدم واقعاً نمیشه هیچ جوره فهمید. اصلاً نمیشه تشخیص داد طرف قبل ازدواج چیکاره بوده. اگه یه ذره زرنگ باشه ***** و اینا هم قشنگ دور میزنه.

البته باید بگم این قضیه دختر و پسر هم نداره. یعنی یه دختر هم کاملاً حق داره این نظرات رو نسبت به همسر آینده اش داشته باشه. یه موقع جسارتی برای خانومای خواننده نشه که ما داریم اینجوری حرف میزنیم. این قضیه اصلاً دختر و پسر نداره.:gol:

کلا سیستمم الان بیخیال ازدواج و این چیزا هستم...
6-7 سال دیگه ایشالا..
نمیتونم انتخاب کنم...واسه همین میذارم زمان بگذره...اینقد که یا من حساسیتم کمتر بشه یا بلاخره یکی پیدا بشه بتونم تأییدش کنم...
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است

سوره النور آیه 3

یعنی دقیقاً هر کاری قبل ازدواج کردی همون کارهارو همسر آینده ات هم قبل ازدواجش میکنه. از هر دستی بدی از همون دست میگیری.
بسیار خوشمان امد از این پست.
دمت گرم . فقط هر چیزی رو هر جایی نمیگن که . :d
ممکنه بعضیا نتونن با واقعیت های زندگی روبه رو بشن .
افرین
 

*ستاره آسمان*

عضو جدید
[h=1][/h]

اول مي‌خواست با دختر همسايه ازدواج كند. دختر همسايه ظاهرش بد نبود. خوش قد و بالا بود و تنها هنرش اين بود كه به خواستگار نه بگويد.به همين دليل وقتي نادر براي خواستگاري قدم پيش گذاشت به هنرمندانه‌ترين شكل ممكن به او يك نه بزرگ گفت.

آخر آقا نادر تو پيش خودت چي فكر كردي كه اومدي خواستگاري من. مايه آبرو ريزيه به خدا. مهندس فلاني و دكتر بهماني آمدند خواستگاري من چون خوش‌تيپ نبودند و هنوز خانه نخريده بودند جوابشان كردم. تو كه نه خوش‌تيپي نه دكتري نه مهندسي نه خانه داري و نه حتي يك ماشين دهه50 كه بگيم مي‌توني خرج خودت را در بياري. خدايي‌اش چي فكر كردي كه پاشدي اومدي خواستگاري؟
نادر اول بهت زده شد. بعد تعجب كرد. بعد دوباره بهت زده شد، اما بهتش از يك نوع ديگري بود. بهت اولي براي اين بود كه چقدر اين دختر پررو است. بهت دومي براي اين بود كه فكر كرد چقدر من خودم را دست بالا گرفته بودم و پاي حساب و كتاب كه آمد وسط انگار هيچي نداشتم.
اين بود كه آقا نادر گزارش ما عزمش را جزم كرد و حسابي درس خواند تا مهندس مملكت بشود. وقتي شد سنش به 26 رسيده بود، اما تمام اين مدت فقط درس خوانده بود. بعد خواست با يكي از دخترهاي مقبول دانشگاه ازدواج كند اما ترسيد. پيش خودش گفت مي‌گويد درست است كه مهندس مملكت هستي اما مگر من چي هستم؟ برگ چغندر؟ مهندسي كه باش. كارت كو؟ خانه‌ات كو؟ اصلا پرستيژ و طبقه اجتماعي داري؟
به خاطر همين پا روي دلش گذاشت و6 ـ 5 سال ديگر هم كار كرد و پول جمع كرد. پول روي پول گذاشت و يك خانه خريد.
بعد دوباره كار كرد و كار كرد 4 ـ 3 سال ديگر هم گذشت و او يك ماشين خريد.
طي اين 9 سال سابقه‌كاري مدير هم شد و ارتقا پيدا كرد و چند سال بعد هم خانه قبلي‌اش را فروخت و بالاي شهر خانه خريد.
حالا او شده بود يك مهندس همه چي دار و آماده ازدواج فقط ديگر موي زيادي نداشت كه موقع خواستگاري هي دستش را داخل آن فرو كند و پز بدهد. او داشت 40 ساله مي‌شد و ديگر به زن گرفتن فكر هم نمي‌كرد. گاهي باخودش فكر مي‌كرد: من بروم زن بگيرم حاصل اين همه زحمتم را يك دفعه دو دستي تقديم كنم كه چه؟ يا زن نمي‌گيرم يا بايد دختري را پيدا كنم كه لياقتش را داشته باشد.
شروع كرد به تهيه يك فهرست طولاني آن را هم به اصرار مادرش درست كرده بود.
دختر فلاني باربي است، ولي آشپزي بلد نيست.
دختر آن يكي مانكن است، اما همه چيزش مصنوعي است.
دختر اين يكي دوست پسر داشته و به درد زندگي نمي‌خورد.
دختر همسايه دست راست نامزد داشته و من يك عشق دست اول مي‌خواهم.
دختر همسايه دست چپ زيادي سفت و سخت راه مي‌رود.
دختر همسايه پشتي هميشه به آدم اخم مي‌كند.
دختر همكارم باباش رئيس است و مي‌خواهد براي من هم رئيس بازي در بيارود.
دختر‌هاي اين دوره و زمانه لوس و پر توقع شده‌اند.
دختر‌هاي آن دوره و زمانه از زمانه عقب افتاده‌اند. اگر من 20 سال پيش ازدواج كرده بودم يك زن 20 ساله انتخاب مي‌كردم. از لج دخترهاي 20 ساله آن موقع كه برايم ناز كردند و حالا مانده‌اند روي دست بابايشان هيچ كدامشان را نمي‌خواهم.
اين منطق آقا نادر بود كه داشت مادرش را دق مي‌داد.
واقعيت اين بودكه ملغمه‌اي از شكست‌هاي عاطفي و ترديدها و دودلي‌ها و كمال‌گرايي تحميل شده و نشده او را كسي ساخته بود كه امروز با وسواس فكر مي‌كرد و با وسواس انتخاب مي‌كرد.
نادر مي‌گفت حالا كه اين همه صبر كرده‌ام بايد دختري بگيرم كه خودم را راضي كند و نشان دهم اين همه صبر و بردباري ارزشش را داشته است. مهم‌تر از همه به آن دختر همسايه اولي كه مرا جواب كرد نشان دهم تنها زن مناسب دنيا او نيست و براي من از او مناسب‌تر هم پيدا مي‌شود. نمي‌دانست چه شده است، اما يك جورهايي هم از ازدواج مي‌ترسيد حالا زندگي آرامي داشت كه همه‌اش را خودش به‌تنهايي درست كرده بود و سهيم شدن آن با ديگري كه اين همه ناز دارد برايش سخت بود.
پيدا كردن مردها و زنان (البته منظورم دختران و پسران است) سن بالايي كه نمي‌توانند براي ازدواج تصميم بگيرند اين روزها كار آساني است. هر كدام از ما ممكن است چند نفر از آنان را بشناسيم.
اگر براي مردان مجرد سن بالا ازدواج سختگيرانه مي‌شود و نسبت به انتخاب زوج خود وسواس به‌خرج مي‌دهند دختران مجرد مسن علاوه بر اين مشكل با انتخاب نشدن نيز مواجه هستند. كارشناسان معتقدند ريزبيني بي‌نقص‌گرايي خسيس بودن انعطاف‌ناپذيري كنترل‌گر بودن ترديد ترسو بودن تلقين‌پذيري عدم اعتماد به نفس احساس حقارت و كمال‌گرايي انسان را به سمت وسواس در ازدواج سوق مي‌دهد.
گرچه دقت لازم در گزينش همسر مناسب و توجه به ويژگي‌هاي اخلاقي، رفتاري، معنوي و ظاهري او امري ضروري و سرنوشت‌ساز است اين كار نبايد از حد متعادل و سودمند آن، خارج شود و به وسواس در انتخاب همسر مناسب بينجامد. داشتن معيارهاي دست‌نيافتني و ناممكن، به دنبال فرد ايده‌آل يا همسري رويايي بودن، سختگيري‌هاي بي‌مورد و نابجا، ترديدها و حساسيت‌ها، احساس ناامني كردن و آمادگي نداشتن براي گزينش شريك زندگي، همگي عواملي هستند كه ازدواج را به تأخير مي‌اندازد. چه‌بسا با گذر زمان، همين باريك بيني‌هاي بي‌اندازه، به شتاب‌زدگي در امر ازدواج بينجامد.
در حالي كه شتاب‌زدگي و دقت كافي نداشتن در انتخاب همسر نيز پشيماني و سرزنش ديگران را نيز در پي خواهد داشت. به هر حال وسواس در هر چه باشد، براي انسان زيانبار است و در انتخاب همسر، سبب مي‌شود كه انتخاب درست صورت نپذيرد.
چه عجب یکبار اینوری فکر کردی . متنت خیلی عالی بود خوشم اومد;)
آره از این پسرا زیاده اما همه تقصیرا هم به گردن اونا نیست شرایط جامعه و برخورد وتوقع دخترا هم تاثیر گذاره
 

*ستاره آسمان*

عضو جدید
همه اینا قبول
ولی همه چی بستگی به ارده خودمون داره من معتقدم ادمی که بخواد یه چیزو بدست بیاره به راحتی میتونه مخصوصا یه پسر..یه مرد که قدرت زیادی واسه فرو رفتن تو وجود یه دخترو داره

این داستانم چه بهتر..ادم یکه اینقدر بی شخصیت و بی فرهنگ باشه ناراحتی نداره نرسیدن بهش شادی داره و جشن...
ادم باید بدونه هر ادمی واسه خوش شخصیت قابل احترامی داره
موقع ناز کردن باید کلاهمونو قاضی کنیم چه دختر چ پسر..بگیم مگه ما چی هستیم خداییش اون توقعاتی که اریم خودمون در سطحش هستیم؟
ظرفیتشو داریم؟
خیلی ها مثه ما شایدم برتر و بهتر باشن..
اصلا زندگی که توش سختی نباشه به درد نیمخوره ..زندگی قشنگه که دو تایی پا به پای هم به موقعیت دست پیدا کنیم..نه اینکه یکی جون بکنه و اون یکی فقط با غر بخوره..

اوکی;)
 

Similar threads

بالا