همین الان داری به چی فکر میکنی؟
- شروع کننده موضوع n_roshan
- تاریخ شروع
من این مشکل رو چند سال قبل خیلی داشتم ولی الان کمتره.شما ازین فامیل ها دارید سالی یکبار تماس میگیرن انگار یه لیست سوال آماده کردند آمار که تکمیل شد قطع میکنن.به این فکر میکردم اینکار چه لذتی داره؟
من حتی در مورد نزدیک ترین آدم زندگیم هم کنجکاوی نمیکنم .آیا من مشکل دارم یا اونا
ما یه فامیلی داریم که اوضاع مالی خیلی خوبی داره، خدا بهش پول داده ولی طبع بلند نداده.
من و شوهرم 23 و 25 ساله بودیم که ازدواج کردیم، شوهرم دانشجوی دکترا و من دانشجوی فوق لیسانس بودم اون زمان، با اینکه خانواده ها خیلی کمکمون بودن ولی طبیعیه که ممکنه شرایط مالی خیلی اوکی ای نداشته باشیم.
این فامیلمون هر زمانی که منو میدید میخواست ته و توی شرایط ما رو در بیاره،منم بچه بودم، نمیتونستم یه جوابی بدم که دیگه این سوال کردنهاش رو تکرار نکنه.
الان 13 سال گذشته و ما به هرحال تونستیم تا حدودی خودمون رو جمع کنیم و خداروشکر میکنم بابتش، حالا همون فامیلمون وقتی منو میبینه نه تنها هیچ سوالی دیگه ازم نمیپرسه که اگه یه وقتی صحبتی هم توی جمع پیش بیاد، خودش رو میزنه به نشنیدن
این جریان دوتا علت داره.
اول اینکه الان احساس میکنه که اگه ازم سوالی بپرسه ممکنه خودش مغموم واقع بشه و پس دوست نداره چیزی بشنوه، با اینکه هنوز هم اونا خیلی خیلی شرایط بهتری دارن ولی انگار دوست داشت ما هنوز توی همون شرایط قبلی بمونیم. با اینکه هر کدوم زندگی خودمون رو داشتیم و داریم و میزان دارایی هامون به هیچ کدوممون ربطی نداره.
دوم اینکه من دیگه اون آدم سابق نیستم که به هر سوالش جواب بدم حتی اگه باعث ناراحتیم میشه، پس دیگه جرعت نمیکنه که بپرسه.
منظورم ازین حرفها این بود که آدمها هی میخوان سوال بپرسن و در مورد زندگیت پرس و جو کنند، تا مطمئن بشن که تو هنوز همون آدم گذشته با مشکلاتِ گذشته هستی و اگه ببینن تو حالت خوبه و داره بهتر هم میشه دیگه ازت چیزی نمیپرسن.
من کلا سربالا جواب میدم یا حرفو عوض میکنم یکی از سوالاش خیلی باحال بود .فاصله خونتون تا دانشگاه چقدره دخترت چطور رفت و آمد میکنه .حالا قیافه منمن این مشکل رو چند سال قبل خیلی داشتم ولی الان کمتره.
ما یه فامیلی داریم که اوضاع مالی خیلی خوبی داره، خدا بهش پول داده ولی طبع بلند نداده.
من و شوهرم 23 و 25 ساله بودیم که ازدواج کردیم، شوهرم دانشجوی دکترا و من دانشجوی فوق لیسانس بودم اون زمان، با اینکه خانواده ها خیلی کمکمون بودن ولی طبیعیه که ممکنه شرایط مالی خیلی اوکی ای نداشته باشیم.
این فامیلمون هر زمانی که منو میدید میخواست ته و توی شرایط ما رو در بیاره،منم بچه بودم، نمیتونستم یه جوابی بدم که دیگه این سوال کردنهاش رو تکرار نکنه.
الان 13 سال گذشته و ما به هرحال تونستیم تا حدودی خودمون رو جمع کنیم و خداروشکر میکنم بابتش، حالا همون فامیلمون وقتی منو میبینه نه تنها هیچ سوالی دیگه ازم نمیپرسه که اگه یه وقتی صحبتی هم توی جمع پیش بیاد، خودش رو میزنه به نشنیدن
این جریان دوتا علت داره.
اول اینکه الان احساس میکنه که اگه ازم سوالی بپرسه ممکنه خودش مغموم واقع بشه و پس دوست نداره چیزی بشنوه، با اینکه هنوز هم اونا خیلی خیلی شرایط بهتری دارن ولی انگار دوست داشت ما هنوز توی همون شرایط قبلی بمونیم. با اینکه هر کدوم زندگی خودمون رو داشتیم و داریم و میزان دارایی هامون به هیچ کدوممون ربطی نداره.
دوم اینکه من دیگه اون آدم سابق نیستم که به هر سوالش جواب بدم حتی اگه باعث ناراحتیم میشه، پس دیگه جرعت نمیکنه که بپرسه.
منظورم ازین حرفها این بود که آدمها هی میخوان سوال بپرسن و در مورد زندگیت پرس و جو کنند، تا مطمئن بشن که تو هنوز همون آدم گذشته با مشکلاتِ گذشته هستی و اگه ببینن تو حالت خوبه و داره بهتر هم میشه دیگه ازت چیزی نمیپرسن.
اونوقت من هنوز به خودم اجازه نمیدم حتی حقوق پسرم و بپرسم چون میگم حریم خصوصیش باید حفظ بشه
بهار جون، دخترت دانشجو شد؟من کلا سربالا جواب میدم یا حرفو عوض میکنم یکی از سوالاش خیلی باحال بود .فاصله خونتون تا دانشگاه چقدره دخترت چطور رفت و آمد میکنه .حالا قیافه من
اونوقت من هنوز به خودم اجازه نمیدم حتی حقوق پسرم و بپرسم چون میگم حریم خصوصیش باید حفظ بشه
من فکر میکردم هنوز دبیرستانه
مبارک باشه عزیزم، ایشالله همیشه موفق باشه
شما یه دختر تر وتمیز نتونستی برای من پیدا کنی حالا میخای باشگاه را حک کنی؟تو فکر اینم باشگاه رو هک کنم
این هم خوشگله
شاید باور نکنی ولی من واقعا طرح های قدیمی تر رو بیشتر از این طرح های جدید دوست دارم، چون خیلی زنده تر و شادتر هستن
جالبه که شوهرم هم میگه ولش کن آرکوپال رو، بیا بریم ازین ملامین قشنگ ها بخریم
آخه ملامین های الان انقدر قشنگن و رنگ هاشون متنوع هست که واقعا آدم هوس میکنه که بخره اونا رو
من هفته ی قبل که خونه ی مامانم اینا بودم رفتم توی انباریشون و رفتم سر وقت صندوق قدیمی مامانم که برای عروسیش بود.
مامانم سال ها قبل، ظرفهای ملامین که برای عروسیش بود رو گذاشته بود توی اون صندوق.
رفتم سر وقتشون، دیدم چقدر همه شون قشنگن و همونجوری سالم و تمیز موندن
خیلی لذت بردم، یه سریشون رو آوردم خونه ی خودم و گذاشتم توی سبد پیک نیک مون تا اونجا ازش استفاده کنم.
بله عزیزم سال سوم دانشگاههبهار جون، دخترت دانشجو شد؟
من فکر میکردم هنوز دبیرستانه
مبارک باشه عزیزم، ایشالله همیشه موفق باشه
انقدر کوچولو هر کی میبینه فکر میکنه دبیرستانیه
ممنون عزیزم انشاالله همه بچه ها موفق بشن همچنین پسر گلت
وای جدی میگی؟بله عزیزم سال سوم دانشگاهه
انقدر کوچولو هر کی میبینه فکر میکنه دبیرستانیه
ممنون عزیزم انشاالله همه بچه ها موفق بشن همچنین پسر گلت
آخه یادم بود که یکی دو سال قبل خودت میگفتی که دبیرستانیه، فکر کردم تازه امسال دانشگاه قبول شده
پس خیلی نمونده تا مادرخانوم بشی، یهو دیدی قبل از عروس دار شدن، داماد دار شدی
نههه خیلی زوده خودش که مخالف ازدواجه منم دوست ندارم پایین ۲۵سال ازدواج کنهوای جدی میگی؟
آخه یادم بود که یکی دو سال قبل خودت میگفتی که دبیرستانیه، فکر کردم تازه امسال دانشگاه قبول شده
پس خیلی نمونده تا مادرخانوم بشی، یهو دیدی قبل از عروس دار شدن، داماد دار شدی
کلا همه کارهاش باید با برنامه‌ریزی قبلی باشه فعلا ازدواج تو برنامش نیست
کار خوبی میکنه، باریکلا بهش که دختر خوش فکریهنههه خیلی زوده خودش که مخالف ازدواجه منم دوست ندارم پایین ۲۵سال ازدواج کنه
کلا همه کارهاش باید با برنامه‌ریزی قبلی باشه فعلا ازدواج تو برنامش نیست
خودت سخت گیری کردی وگرنه کیس خوبی بود، حالا بذار هک کنم سر در باشگاه برات اطلاعیه بزنم
به اینکه باشگاه دیگه کسی را نداره
همون توی بازار بگردی بهتره
دیگه برگشتم سرکار خودم، تو مترو موقع رفت و برگشت میخوای بگردم؟
کار خودت چیه مگه؟ دکه سیگار فروشی داری؟
به اینکه کی بالاخره خانم زیبا یه دختر زیبا پیدا میکنه و تحویل میده
نه عمده فروشم
یه عکس دیگه برا ایتات فرستادم چک کن ببین میپسندی؟؟
دیدم ، خیلی خوبه
بگو بیاد خواستگاری
باشه، ادرس بده با گل و شیرینی بیاد.
اون پیرهن گل گلیتو بپوش
خودمم میام این وصلت رو جوش بدم تموم شه بره
حالا یه کم دیگه بگرد شاید بهتر پیدا بشهباشه، ادرس بده با گل و شیرینی بیاد.
اون پیرهن گل گلیتو بپوش
خودمم میام این وصلت رو جوش بدم تموم شه بره
دیگه دیر گفتی من تو راهم دارم میام با عروس خانوم
خودت نیا ، یوقت اشتباهی میگیرم
نه خودم که زشتم، عروس خوشگله
مهم اسمته که زیباست
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
:•:•:•: فکر کن همین الان زنگ در خونتون رو بزنن ... :•:•:•: | زنگ تفريح | 129 | |
|
همین الان دلتون چی میخواد ؟ | زنگ تفريح | 1345 | |
|
|
همین الان چکار میکنید ؟! | زنگ تفريح | 2083 | |
| P | همین الان دلتون واسه کدوم دوست هم باشگاهی تنگ شده؟؟ | زنگ تفريح | 231 | |
|
همین الان دوست داشتی کنار چه کسی بودی؟ | زنگ تفريح | 252 |
Similar threads
-
:•:•:•: فکر کن همین الان زنگ در خونتون رو بزنن ... :•:•:•:
- شروع شده توسط MARIA RED
- پاسخ ها: 129
-
-
-
-