هر کی سوتی داده تعریف کنه!

rosa0098

عضو جدید
:D

منم یه بار حواسم نبود با دمپایی رفتم مدرسه:smile:
وقتی رسیدم مدرسه تازه فهمیدم دیگه نمیشد برگردم
زنگ تفریح ها هم تو کلاس میموندم کسی مسخره نکنه:(

منم یه دفعه با یه لنگه کفش و یه لنگه دمپایی رفتم مدرسه!!!!:w20:البته مدرسه امون نزدیک خونه بود اومدم خونه و عوضش کردم ولی کل دوستام دیدن منو!!!:surprised:
 

rosa0098

عضو جدید
دختر خالم تعریف میکرد میگفت دوستش میرفته تعلیم رانندگی موقع دنده عقب که شده برگشته از شیشه عقب چک کنه چطوری داره میره ...دیده دستش خورده به یه چیز پشمالو....نگاه کرده دیده بجای اینکه دست راستشو بندازه پشت صندلی انداخته دور گردن اقای مربی!!!

خییییییییییییییییییییلی باحال بود....بیچاره بعدش چکار کرد؟؟؟؟:biggrin:
 

mohadeseh.anzali

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یبار تو مغازه بابام بودم.بابام یچی گفت نمیخواستم قبول کنم.واسه مسخره بازی لج کردم درو محکم بستم.دیدم قیافه مامانم یجوری شد.برگشتم دیدم یه پسره بیچاره داشت میومد تو مغازه درو کوبوندم تو مخش.
 

آیداجون

عضو جدید
همین الان به دوستم اشتباهی اس دادم به جای اینکه بگم:w25:
عشق آن نیست که هر لحظه کنارش باشی عشق آن است که پیوسته کنارش باشي :((((((
ولنتاین مبارک
 

rosa0098

عضو جدید
هي خواستم زبون به دهن بگيرم و آبروداري كنم , اما ديگه نميشه , تا حالاشم خيلي هنر كردم كه جلوي خودمو گرفتم . آخه سوتي مربوط ميشه به يكي از اقوام نزديك , اما يه كم فاميل تو فاميله , شما به بزرگي خودتون ببخشيد :
پسر خاله ي بنده يه بچه ي ٤ ساله (ماهان) داره , چند روز پيش همه ي فاميل جمع شده بوديم خونه ي خاله م تا واسه به دنيا اومدن اون يكي نوه اش (يعني دختر دختر خاله م : آرتا) بهشون تبريك بگيم . يه ١٠ دقيقه اي بود كه دختر خاله م داشت به اين آرتا كوچولو شير ميداد , كه يهو ماهان عصباني شد و گفت : اِ ...! بسه ديگه آرتا !
بابام بهش گفت : چرا ماهان جون ؟ بذار بچه شيرشو بخوره , گشنشه .
(آخه خود اين آقا ماهان تا همين پارسال شير مي خورد! )
ماهانم صداشو برد بالاتر و گفت : آخه من هر وقت شير مي خوردم , بابايي وسطش مي اومد و مي گفت "بسه ديگه ماهان , حالا نوبت منه !" :w15:

پسر خاله ي من و زنش هم بيچاره ها سرخ شدن از خجالت !

:w15:ترکیدم از خنده....
 

saghar*20*

عضو جدید
سوتی ازاین بالاتر که کارت غذاتو به جای کارت مترو بزنی...اونم نه یه بار...:D
 

babakmail

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا من یه سونی دادم در حد فاجعه من خیلی هیکلم یعنی قد 190 وزن 108 کیلو داستان مربوط به دوران دبیرستانه که جاتون خالی نباشه پرخوری کرده بودم. صبح عدسی ناهارم لوبیا پلو بود خلاصه از صبح وضع خوب نداشتم. ما تا ساعت 4 مدرسه میموندیم....باید ناهار میاوردیم. بعد نهار رفتم نمازمو بخونم از همون اول دلدردم گرفت تو سجده سوم گلاب بروتون انجنان گوزی دادم از خجالت مردم تو سجده موندم...نفر کناریم اصلا پاشد وسط نماز رفت(یه سال پایین بود).ببنید جقدر ضایع بوده....بعد شدم سوزه مدرسه.
 

sas44

عضو
وقتی بچه بودم یه گیره سر داشتم خیلی بزرگ بود همیشه با بابام بازی کردنی اون گیررو میزد سر من منم میزدم سر اون اخر بابام خواست بره بیرون مامنمم دستش بند بود بابام رو بیرون رفتنی ندید منم یواشکی گیررو زدم سر بابام اونم همونجوری رفت بیرون بیچاره 1ساعت نشده برگشت مامنم تا بابامو دید ترکید از خنده بابا بعد اینکه جریان فهمید گفت دیدم همه دارن نگام می کنن می خندن واسه همین زود اومدم خونه
 

hasan_g2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
جلسه پرزنت نرم افزار بود ، هر کسی چیزی می گفت و اظهار فضل میکرد ، منم با اعتماد بنفس همشون رو جواب میدادم
یکیشون گفت سیستم شما قابلیت هندل کردن متریال NIB رو هم داره؟
خب من هم اسم NIS ، NCR ، MDR و ... شنیده بودم ولی NIB اولین بار بود
هیچی دیگه با اعتماد بنفس گفتم : « NIB » سیستم ما NIB , C , D اصلا تا Z رو براتون ساپورت می کنه .... !!! ؟؟؟؟
چند تاییشون خیلی ریز خندیدند ولی خوب مابقی چیزی نگفتند ( شاید نمی خواستند بروم بیارند ، آخه می دونستند که پروژه ی اولمه )
بعدها که منظور از NIB رو فهمیدم تازه به اشتباه خودم کلی خندیدم ....


NIB : Non Ind. Bulding
NIS : Not In Store
MDR : Master Doc. Report
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز تو پیست مشهد جلوی بچه های سنگین سوار هواسم نبود گفتم Honda r6 ( اصلش yamaha r6 )

جاتون خالی بروبچ مرده بودن از خنده

بعد دوستم که یاماها r6 داره گفت محمد بیا برو با موتور من یک دور بزن تا مغزت وا شه:biggrin:
 

rosa0098

عضو جدید
پریروز بود .. بادوستم میخواستیم یکی از کلاسارو که از استادش بدمون میومد با یک کلاس دیگه عوض کنیم ( به بهونه ی اینکه کلاساشو یک ساعتو نیم عقب آورده ) ولی فرصت حذف و اضافه تموم شده بود و گروه کاری نمیکرد .. رفتیم پیش معاونت فنی و راه رو پیشه رومون گذاشت و مراتبو گفت ولی ما که حوصله نداشتیم از اول رفتیم پیشه رئیس دانشکده ی فنی ( 4 مرحلرو پیچوندیم ) و گفتیم که جریان اینه و فقط هم ما مشکل داریم ( دوستم از دهنش در رفت که 4 تا استاد این کارو کردن ) !! فکر میکردیم اینو بگیم کلاسه مارو عوض میکنه ولی دیوانه برداشت کله معاونت و رئیس گروه و همیارو ... کشید بالا و چوب تو استینشون کرد :دی
خلاصه کاره خودمون که درست نشد هیچ بدتر هم شد چون اگه کلاس عقب بود به نفعمون بود... با تمام استادای عضو گروه دشمن تراشی کردیم هیچ ... گند زدیم به ساعت کلاس 300 نفر !! :دی
حالا فردا ( شنبه )وقتی اخطاریه ها بره دست استادای دیگه گندش در میاد ( این ترم مشروطیم ) ... خدا به دادمون برسه :دی
:w47:فاتحه خودتو خوندی....:biggrin:
 

yalda00091

عضو جدید
چند روز پیش تو شرکت زنگ زدم به مدیر پروژه ، سلام و احوال پرسی و اینا. گفتم واسه این task ی سوال داشتم و همینجوری ادامه میدادم که گفت خانم قادری ی لحظه گوشی.... بعد صدا زد : آقای رستمی( همون مدیر پروژمون) خانم قادری سوال دارن ازتون!!!!!!!!! منو میگی ، این کی بود پس!!!؟؟؟!!! حالا اون یکی اومده با خنده از اول حال و احوال میکنه :(

:w15:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستم دیشب زنگ زد گفت چند تا سوال از ارشد دارم

خلاصه سوالاتش تموم شد و گفتم واسه کی پرسیدی ؟
گفت واسه خواهر خانمم
گفتم مجرده یا متاهل؟
گفت مجرده
گفتم متولد چنده؟
گفت 60
گفتم مگه ترشی انداختین:D

یهو صدای خانمش اومد محمد آقا می کشمت منو می گی:eek:

دوستم گفت: موبایل روی اسپیکره و خانمم و خواهرشم اینجان

منو میگی:redface:


اومدم عذر خواهی کنم گفتن راحت باش زدند زیر خنده جرات ندارم برم پیش دوستم

خودش دان 4 کیک بکسه و مربی و خانمش هم دان 2 داره

خواهر خانمه هم دان 1

شانسه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

t4t

عضو جدید
این خاطره نقل از کسی دیگه است اما جالبه

یه بنده خدایی نمره یکی از درساشو نیاورده بود رفت دفتر استادش واسه نمره گرفتن

دفتر هم کلی شلوغ بوده خلاصه از طرف هی اصرار به استاد برای گرفتن نمره و از استاد رد درخواست

بعد از دو ساعت بالاخره استاد مربوطه کوتاه اومد و گفت باشه حالا از کدوم درس نمره کم آوردی...

کل جمع حاضر اونجا ساکت میشن

و اینجا بوده که طرف هرچی به مغزش فشار آورده اسم درس یادش نمیاد

و استاد این بار عصبانی تر میشه و ...
 

narsis1225

عضو جدید
مامان

مامان

پسرعجب مامان باحالی داری تو عمرا پیر بشی مامانت زده رو دست مامان من:biggrin::D
 

narsis1225

عضو جدید
خوشم میاد این اتفاق فقط برای من نمیفته همه درگیرن خوبه آخرشم چیزی نمیشن
 

narsis1225

عضو جدید
درس عبرتی شد برای مراحل بعدیت ایشاااااااااااااااااااااااااا...ترم بعدم باهمون استاد درس ارائه شه
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا...بدو بیا سوتی داغ داغ
تقریبا 5 ساعت پیش مهمون داشتیم برامون یه بسته شکلات جعبه ای هم آورده بودن ما هم همیشه اگه کسی چیزی برامون بیاره تعارف میکنیم ..هیچی دیگه چایی آوردم بعد جعبه شکلات آوردم تعارف کنم...جلوشون گرفتم میگم بفرمایید....طرف یه دونه برداشت منم دیدم شکلاتا کوچولوئه گفتم بفرمایید بابا...اینا کوچولوئه ...حداقل دو سه تا بردارین...اصلا خودتون آوردین....:smile:
دیدم داره می خنده:biggrin:
میگم چرا میخندی خو:surprised:...بردارید دیگه...تعارف میکنید:smile:
میگه چشم سری بعد اومدم حتما شکلاتای بزرگتری میارم.....:D:D
منو میگید...شده بودم لبوووووووووووووووووووو:redface:
انقدر خجالت کشیدم سری بعد اومدم میوه تعارف کنم پیش دستی خالی گرفتم جلو یارو میگم بفرمایید....(اینم دومیش)
حالا بماند دوباره تیکه بارم کرد...تازه مامانمم به اینکه خونه داری بلد نیستم متهمم کرد...بابامم تا 2 ساعت پیش چشم غره میرفت...فقط این وسط داداش گلم بود که هرهر بهم میخندید.....
 

shabnam...

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا...بدو بیا سوتی داغ داغ
تقریبا 5 ساعت پیش مهمون داشتیم برامون یه بسته شکلات جعبه ای هم آورده بودن ما هم همیشه اگه کسی چیزی برامون بیاره تعارف میکنیم ..هیچی دیگه چایی آوردم بعد جعبه شکلات آوردم تعارف کنم...جلوشون گرفتم میگم بفرمایید....طرف یه دونه برداشت منم دیدم شکلاتا کوچولوئه گفتم بفرمایید بابا...اینا کوچولوئه ...حداقل دو سه تا بردارین...اصلا خودتون آوردین....:smile:
دیدم داره می خنده:biggrin:
میگم چرا میخندی خو:surprised:...بردارید دیگه...تعارف میکنید:smile:
میگه چشم سری بعد اومدم حتما شکلاتای بزرگتری میارم.....:D:D
منو میگید...شده بودم لبوووووووووووووووووووو:redface:
انقدر خجالت کشیدم سری بعد اومدم میوه تعارف کنم پیش دستی خالی گرفتم جلو یارو میگم بفرمایید....(اینم دومیش)
حالا بماند دوباره تیکه بارم کرد...تازه مامانمم به اینکه خونه داری بلد نیستم متهمم کرد...بابامم تا 2 ساعت پیش چشم غره میرفت...فقط این وسط داداش گلم بود که هرهر بهم میخندید.....

ابجی تو نمونه ای تو بینظیری:D
 

آمیتیس19

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سال قبل با دختر عمم تو ماشین نشسته بودیم و بقیه رفته بودن خرید
ما هم داشتیم موز میخوردیم.دختر عمم که خورد پوستشو انداخت بیرون که افتاد تو پیاده رو
داشتیم با هم بحث میکردیم که بره برش داره کسی نخوره زمین و اون میگفت نه،اینا واسه تو فیلماس
ما در حال بحث بودیم که یه صدایی اومد
سه تا پسر بودن که وسطیشون خورده بود زمین داشت به کسی که پوستشو انداخته بود بیرون کلمات قشنگ می گفت
ما رو میگی....:biggrin::biggrin:
 

fardinkh

عضو جدید
یه کمی زشته اما چون خنده داره میگم اقا من اوله دبیرستان که بودم هنوزم از قضایا چیزی نمیفهمیدم یه بار رفتیم تو یه سوپری که فقط اجناسه خارجی داشتو منم عاشقه ادامسای خارجی وقتی خریدمو انجام دادم یه سری از اون اجناسه خارجی با طعم های متفاوت و اینا دمه خروجیه سوپر بود من فکر کردم اینا ادامسه بعد یه طعمیشو برداشتم همه پولامم دادم خیلی گرون بود بعد رفتم تو ماشین به داداش کوچیکم گفتم یه ادامس خریدم در حده لالیگا خیلب گرون!!!گفت بیا با هم بخوریم گفتم نه نمیشه و اینا بعد رفتم تو اتاقم درو ه جعبه رو باز کردم دیدم کاتالوگ داره نگاه کردم چیزی از انگلیسی حالیم نبود رفتم دیدم خودش تویه یه بسته هایی مثله دستماله مرطوب میمونه بازش کرم دیدم یه پلاستیکه روغنیه زبون زدم دیدم مزه ایی نمیده!!!:))بعد رفتم کاتالوگشو به خواهره بزرگترم دنشون دادم گفتم اجی این چیه بعد خوهرم گفت مارکش که شبیه این لیوانا هست که تازه خریدیم بعد گفت پاشو بیارش ببینم از کجا اوردی منم رفتم اوردم نشونش دادم تا دست زد بهش یه جیغی کشید!!!!!که بابامو اون داداشامو مامانمو داداش کوچیکه و بزرگه همه اومدن سراغمون!!!منم پرت نمیدونستم چی چی خریدم که بعد بابام دید گفت برا چی خریدی اینو؟گفتم فکر کردم ادامسه دوباره گفت گفتم به خدا نمیدونستم چیه گفت اگه میدونستی که کلتو میکندم!!!:))
 

اسکان

عضو جدید
یه بار زن همکارم تو مسیر بهم خورد..یکمئ باهم احول پرسئ کردیم بعد گفت.میشه منو تا یه جائ برسونید...من هم قبول کردم..توراه کمربندشو بسته بود...(قبلا تو شهر ما زیاد رانندها کمر بند نمیبستن.چه برسه به سرنشین)من هم یکمئ از خیابون اصلئ که گذشتیم ناخدا گاه بهش گفتم{شما میتونید زنجیرتون باز کنید}وائ ....:redface:
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار زن همکارم تو مسیر بهم خورد..یکمئ باهم احول پرسئ کردیم بعد گفت.میشه منو تا یه جائ برسونید...من هم قبول کردم..توراه کمربندشو بسته بود...(قبلا تو شهر ما زیاد رانندها کمر بند نمیبستن.چه برسه به سرنشین)من هم یکمئ از خیابون اصلئ که گذشتیم ناخدا گاه بهش گفتم{شما میتونید زنجیرتون باز کنید}وائ ....:redface:

:biggrin:...
 

WOMIS

عضو جدید
همیشه یه قسمت از مسیر رفتو امدم با تاکسیه..امروز صبح به جایه اینکه به تاکسی جایی که میخواستم برمو بگم (یعنی به جایه اینکه مقصدو بگم) مبداو گفتم
راننده هم با تعجب به من گفت اینی که گفتین همین جاس که...
غروبم خواستم از تاکسی پیاده شم به سمته خانه ...قبله چراغ قرمز پیاده شدم یه ماشین با سرعته کم داشت از کنارم رد میشد ومن میخواستم بعد از اون از خیابون عبور کنم که به دلیله چراغ قرمز یهو نگه داشت منم حواسم نبود طبقه معمول .... پخش شدم رو صندوق عقبه ماشینش البته از کنار:redface:
 

behzadk2019

کاربر فعال تالار مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
خب نوبتی هم باشه . منم سوتی دادم :دی
ولی این سوتی مال سال پیشه :دی
یکی از بچه های تازه وارد سایت اومد ازم راهنمایی بگیره . اخه اصلا معلوم بود هیچی از کامپیوتر بلد نیست . منم مجبور شدم برم یاهو باهاش . بعد هی بهش میگفتم اسم سایت سمت چپ بالا هستش روش کلیک کن وارد میشی . 2 ساعت هی بنده خدا میگفت سمت چپ هیچی نیست . گفتم هست نگاه کن دقیق تر . بعد اومدم گفتم مگه میشه نباشه . رفتم ی نگاه کردم . دیدم وای وای سمت چپ نیست ک سمت راست باشگاس:w15::w15::w15:
بعد نمیدونستم چطوری درستش کنم :دی . اونم خنگ تر از این بود . گفتمش برا تو سمت راستت میشه :w15:
 
آخرین ویرایش:

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب نوبتی هم باشه . منم سوتی دادم :دی
ولی این سوتی مال 3 ماه پیشه :دی
یکی از بچه های تازه وارد سایت اومد ازم راهنمایی بگیره . اخه اصلا معلوم بود هیچی از کامپیوتر بلد نیست . منم مجبور شدم برم یاهو باهاش . بعد هی بهش میگفتم اسم سایت سمت چپ بالا هستش روش کلیک کن وارد میشی . 2 ساعت هی بنده خدا میگفت سمت چپ هیچی نیست . گفتم هست نگاه کن دقیق تر . بعد اومدم گفتم مگه میشه نباشه . رفتم ی نگاه کردم . دیدم وای وای سمت چپ نیست ک سمت راست باشگاس:w15::w15::w15:
بعد نمیدونستم چطوری درستش کنم :دی . اونم خنگ تر از این بود . گفتمش برا تو سمت راستت میشه :w15:
خلاصه ي جوري جَمِش كردي ديگه:D:D:D
 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب نوبتی هم باشه . منم سوتی دادم :دی
ولی این سوتی مال سال پیشه :دی
یکی از بچه های تازه وارد سایت اومد ازم راهنمایی بگیره . اخه اصلا معلوم بود هیچی از کامپیوتر بلد نیست . منم مجبور شدم برم یاهو باهاش . بعد هی بهش میگفتم اسم سایت سمت چپ بالا هستش روش کلیک کن وارد میشی . 2 ساعت هی بنده خدا میگفت سمت چپ هیچی نیست . گفتم هست نگاه کن دقیق تر . بعد اومدم گفتم مگه میشه نباشه . رفتم ی نگاه کردم . دیدم وای وای سمت چپ نیست ک سمت راست باشگاس:w15::w15::w15:
بعد نمیدونستم چطوری درستش کنم :دی . اونم خنگ تر از این بود . گفتمش برا تو سمت راستت میشه :w15:

وای داداش الان این سوتی حساب میشه مگه؟
اینطوری که تا حالا یه روزم نشده که سوتی نداده باشم:biggrin:
 

behzadk2019

کاربر فعال تالار مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز

Similar threads

بالا