اين آهنگ برام آشناست!!!!ممنون!نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصاره جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ بر آد رعایت خون به جون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنُم و ترانه
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصاره جادویی روزگار بشکن
شب غارت تتارا همه صوف بکند سایه
تو به آذرخش این سایه یتی تار بشکن
زبرون کسی نیاید جویباری تو اینجا
تو زخویشتن برونا ز به بلا بشکن
سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش طلسم کار بشکن
به سر آنجا که هستی که به سرودنت بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصاره جادویی روزگار بشکن
نفسم گرفت از این شهر
نفسم گرفت ازاین دنیا........................ازاین ادما......................ازاین عشقهای بی فردا.......................ازاین صبرهای بی پایان.................
بغض می کنمنفسم گرفت
سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی با ادم بی ارزش درد و دل نکن.....
نفسم گرفت از این شهربغض می کنم
گریه می کنم
دق می کنم
می میرم
ولی با ادم بی ارزش دردودل نمی کنم.............
خسته ام ...................خسته .....................فقط همین.....................
اینجا پاییزاست انجارانمیدانمنفسم گرفت از این شهر
هَنـوزْ هَـمْ نمـی دانــَمْ...
اینــجا کُدامـیـنْ فــَصـْل اَسـتْ
کــِ مَـنْ کـالْ مـانـده اَمْ ...
وَ نِمـی رِسَــــمْ بــه تـــو ...
اینجا پاییزاست انجارانمیدانم
اینجاهواابریست انجارانمی دانم
اینجا دلی تنگ است انجا رانمی دانم......................
به هرحیله دراغوش درنیایی
مگرتورا ازنسیم بهارساخته اند.....................
نفسم گرفت ازاین شهر................نفسم می گیرد درهوایی که نفس های تونیست....................
اسمون داره روسرم سنگینی می کنه...........................پرم ازپرواز..............................