میچکد شک بر سر سجاده ها !!!!!! وای از روزی که افتد پرده ها

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟
گفتند : باید سوخت
گفتند : باید ساخت
گفتیم : باید سوخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را !
گفتیم : باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را !!
 

ssara2025

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما خدایان زیادی ساختیم
و همین طور، اسلام و مسلمونی زیادی ساختیم (ببخشید که بی قافیه بود :redface:)
هر آدمی برای خودش ، خدایی و دینی ساخته :(
 

marrym

عضو جدید
:redface:ی کم مشامتو کار بندازی متوجه شمیم روح انگیزش میشی
اما خوشم اومدصنایع ادبیش آدمو به وجد میاره;)
 

ايران862

عضو جدید
چون قدم بر خاک خونین داشتی

بذرغیرت در زمین میکاشتی


زهر عشق حق ،به حمد آویختی

در رکوعت می ،به ساغر ریختی


قبله تو عشق و مستی ،قتل گاه

این مشایخ، قبله هاشان بر گناه


گویمت از هفت رنگان، مو به مو

خرقه پوشان دقل کار دورو


سجده بر پست و ریاست میکنیم

با خدا هم ما سیاست میکنیم


کو نشانی که شما اهل دلید

جملگیتان بر نماز باطلید


میچکد شک بر سر سجاده ها

وای از روزی که افتد پرده ها


ما خدایان زیادی ساختیم

مال مردم را به خود پرداختیم


چون قدم بر خاک خونین داشتی

بذر غیرت در زمین میکاشتی


زهر عشق حق ،به حمد آویختی

در رکوعت می به ساغر ریختی


شیر حق برخیز، وقت کار شد

بر سر نی رفتنت انکار شد


کاخها گردیده مسجد سرفراز

صد رکعتتزویر دارد هر نماز


سجده در مسجد، حسینا مشکل است

این بنا از دل نباشد ،از گل است


این خسان با مال مردم زنده اند

جملگی اندر نماز و سجده اند


دم ز راه و رسم سلمان میزنیم

لاف اسلام و مسلمان میزنیم


کاشکی از نسل سلمان میشدیم

لحظه ای یک دم مسلمان میشدیم


سجده بر پست و ریاست میکنیم

با خداهم ما سیاست میکنیم


کو نشانی که شما اهل دلید

جملگی تان بر نماز باطلید ................



شعر:مهدی شریفی

با صدای عصار
دوستان اگه کسی فایل صوتی این شعر زیبا رو با صدای آقای اعصار داره بزاره بچه ها استفاده کنن. من نتونستم آپلود کنم.تصنیف واقعا زیبا و بیدارگریه.
خيلي زيبا بود....دستتون درد نكنه.....ممنون بابت مطالب آموزندتون.........
 

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
رقص خاموش فریاد
پرده افتاد
صحنه خاموش
وز شگفتی این رنگ و نیرنگ
خنده یخ بسته بر لب
گریه خشکیده در چشم
پرده افتاد
صحنه خاموش
و آن نمایش
که همچون فریبنده خوابی شگفت
دل از من همی برد پایان گرفت
و من
که بازیگر مات این صحنه بودم



:cool::confused::cool::confused::cool::confused::cool:
ما که هنوزم گیجیم از این همه سناریو!!!!

دوست عزیز،ممنون از تایپک علمیتون!!
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رقص خاموش فریاد
پرده افتاد
صحنه خاموش
وز شگفتی این رنگ و نیرنگ
خنده یخ بسته بر لب
گریه خشکیده در چشم
پرده افتاد
صحنه خاموش
و آن نمایش
که همچون فریبنده خوابی شگفت
دل از من همی برد پایان گرفت
و من
که بازیگر مات این صحنه بودم



:cool::confused::cool::confused::cool::confused::cool:
ما که هنوزم گیجیم از این همه سناریو!!!!

دوست عزیز،ممنون از تایپک علمیتون!!

lما هم گیج شدیم به خدا
ولی شعرت قشنگ بود. مرسی
 

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرده افتاد
صحنه خاموش
آسمان و زمین مانده مدهوش
نقش ها رنگ ها چون مه و دود
رفته بر باد
مانده در پرده گوش
رقص خاموش فریاد
پرده افتاد
صحنه خاموش
وز شگفتی این رنگ و نیرنگ
خنده یخ بسته بر لب
گریه خشکیده در چشم
پرده افتاد
صحنه خاموش
و آن نمایش
که همچون فریبنده خوابی شگفت
دل از من همی برد پایان گرفت
و من
که بازیگر مات این صحنه بودم
چو مرد فسون گشته خواب بند
که چشم از شکست فسون برگشاید
به جای تماشاگران یافتم خویشتن را
شگفتا ! که را بخت آن داده اند
که چون من
تماشاگر بازی خویش باشد ؟
وز این گونه چون من
تراشد
فریب دل خویشتن را
که آخر رگ جان خراشد ؟
بلی پرده افتاد و پایان گرفت
فسونکاری این شب بی درنگ
و من در شگفت
که چون کودکان
بخندم بر این خواب افسانه رنگ ؟
و یا در نهفت دل تنگ خویش
بگریم بر اندوه این سرگذشت ؟

آقا کیوان بازم تو گیج شدی؟؟؟
مگه پستارو نمیخونی، شعر مال foodtechnology هستش، از ما تشکر میکنی.
 

وحيد اسماعيلي

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عالي بود

درست حرف دلم رو زدي

فقط ببخشيد دير نظر دادم آخه يه مدت نبودم و يه مدت ديگه هم نيستم

ان شا الله موفق موفق موفق باشي
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل خوش از آنیم که حج میرویم

غافل از آنیم که کج میرویم

کعبه به دیدار خدا میرویم

او که همینجاست کجا میرویم

حج بخدا جز به دل پاک نیست

شستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر و ریش نیست

هرکه علی گفت که درویش نیست

صبح به صبح در پی مکر و فریب

شب همه شب گریه و امن یجیب

:surprised:
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند


چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند


گوییا باور نمی دارند روز داوری


کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند


بنده پیر خراباتم که درویشان او


خاک را از بی نیازی خاک بر سر می کنند


اه اه از دست صرافان ناقص عقل که


هر زمان خر مُهره را با در برابر میکنند

این شعر و آقای محبیان در آلبوم رفیقان اجرا کردن
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند


چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند


گوییا باور نمی دارند روز داوری


کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند


بنده پیر خراباتم که درویشان او


خاک را از بی نیازی خاک بر سر می کنند


اه اه از دست صرافان ناقص عقل که


هر زمان خر مُهره را با در برابر میکنند

این شعر و آقای محبیان در آلبوم رفیقان اجرا کردن
ممنون
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عرضی نبود فقط خواستم این تاپیک فسیل رو یه غبار روبی کنم همین.
 

Similar threads

بالا