معماری با مصالحی از جنس دل

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
شانه هاي بي خيالي
دستهايي پر ز خالي پيشِ روست
سايه هاي لاابالي پيش روست
گيسوانت را پريشانتر مكن
كاينزمان آشفته حالي پيش روست
زخم خود را باكسي هرگز مگوي
شانه هاي بي خيالي پيش روست
تا به كي در آينه زل مي زني؟!
يك بغل تصوير خالي پيش روست
خوشه هاي سبز را انبار كن
يوسفِ من! خشكسالي پيش روست
یدالله گودرزی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف مُفتی بيش نبود
فردا هرگز سرِ قرار بامدادی اش حاضر نشد
ما با بليت‌های باطل شده در دست
از ايستگاه قطار صبح
به خانه باز آمديم
و در راه
فرداهای بسياری ديديم
که مانند سيبهای کال
از شاخه‌های خميده‌ی تقويم
فرو افتاده بود
آري ما قايق‌های کاغذی‌مان را
دير به آب انداختيم
ديگر هيچ جزيره‌ی نامسکونی
در آبهای جهان نمانده است.
 

ریحانه سعادت

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی جهان
از ریشه‌ی جهنم
و آدم
از عدم
و سعی
از ریشه‌های یأس می‌آید
وقتی که یک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را
به کفتر
تبدیل می‌کند
باید به بی‌تفاوتی واژه‌ها
و واژه‌های بی‌طرفی
مثل نان
دل بست
نان را
از هر طرف بخوانی
نان است!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلت میخواد

همه بغضهات از تو نگاهت خونده بشه !!!

وقتی که جسارت گفتن کلمه ی رو نداری ...

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثل ...

چیزی شده ؟؟؟

اونجاست که بغضتو با لیوان سکوتت سر میکشی

و با لبخند میگی : نه هیچی ...





 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقـتـے حـس میڪنم …

جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے . .

تــو نفـس میڪشـے و مـטּ …

از هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفـس میڪشم آرام مــی شوم !

تـو بــاش !!!

هـوایـتـــ ! بـویـت ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ . . .
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهـے حجم دلتنگے هایَـــم آنقــدر زیــآد میشـود

ڪــﮧ دنیــــــا با تمامـ وسعتش برایـــــم تنــگ میشود !

دلــتــنگـــم . . . !

دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش روزگارش

بـﮧ مَــن ڪـﮧ رسید از حرڪـت ایستاد !

دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ دلتنگـےهایم را ندید...

دلتنگ ِ خودمـ

خود
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0]ے [/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرده ام . . . !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرتها را می شمارم
و باختن ها را
و صدای شکستن ها را
اینجا همان "گاه" است
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقـــــدر بـــــه یــــاد " تـــــوام " ...

کــه اگـــــر بـه یـــــاد " خـــــــدا " بـــــودم ...!

نـیـمــــی از بـهـشـــــتـــــ ...


بـــــه نـامــــ ــــم بـــــــــود . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطرات نه سر دارند و نه ته ...بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .

میرسند گاهی وسط یک فکر . . . !

گاهی وسط یک خیابان . . .

سردت می کنند . . . داغت میکنند . . .

رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . .

خاطرات تمام نمی شوند . . .

تمامت می کنند...


 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه کسی منتظر است …
نه کسی چشم به راه …
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه …
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست ؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه … ؟؟؟
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قول داده ام فراموشش کنم...​
قول داده ام بهانه اش را نگیرم.....​
قول داده ام یادم برود هر آنچه بود،اما...​
زیر قولم زده ام...هنوز یادم هست...​
هنوز شبها با گریه میخوابم...​
هنوز چشمانم منتظر خبری از اوست.. بدقول نیستم...​
دست خودم نیست..دلم منطق نمیفهمد​
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است

شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت...
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاییـــــــــــــــز ها
تمامــــ خاطراتــــــــــ زیبا
تمامــ رویاهای شیرین
با بــوی عطر تــو
در مقابل افکارمـــــــ خودنمایی میکنند
میرقصـــند
کفـــــــــــــــــ میزنند
به رخ میکـــشند
نبودنتـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ را….
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
با هم که قدم می‌زنیم [FONT=arial, helvetica, sans-serif] حسودی‌اَش می‌شود آفتاب،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه که هیچ‌گاه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] قدم نزده است با ماه![/FONT]
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بی تو هم می شود زندگی کرد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قدم زد، [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چای خورد،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] فیلم دید،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] سفر رفت؛ ...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فقط[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بی تو نمی شود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به خواب رفت![/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رضا کاظمی[/FONT]
 
بالا