صدای بسته شدن در را که پشت سرت شنیدم ...
رفتنت باورم شد
یکی بیاید جلوی اشکهایم را بگیرد
تو رفته بودی بی خداحافظی بی دلجویی ... بی من
رفتنت را ندیدم
من فقط صدای وحشتناک در را شنیدم که پشت سرت بسته شد...
من هیچ چیزی ندیدم
نه نگاه سردت را... نه گره وا نشدنی اخم هایت را.... نه قهرت را...
نه رقیبم را... که به خاطرش رهایم کردی
نه من هیچ چیزی ندیدم
من فقط شنیدم... از همه شنیدم که ترکم کرده ای
خودم صدای لعنتی در را شنیدم و فقط حرف مادر بزرگ آرامم می کند که می گوید:
"شنیدن کی بود مانند دیدن"
نه من هیچ چیزی ندیدم