معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه دنياي بي رحمي شده! چقدر بي رحم! این روزها ...
بی خبر می شود رفت ...
بی احساس می شود گذشت ...
بی اختیار می شود شکست ...
بی اشک می شود گریست ...
بی بال می شود پرواز کرد ...
بی قلب می شود زیست ...
بی نفس می شود خوابید ...
این روزها ...
بی اجازه می شود مـــــــرد ........................

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلت كه گرفته باشد...
شادترین آهنگ ها ، روضه خوانی میكنند
شلوغترین مكانها ، تنهایی ات را به رخت می كشند
و شادترین روزها ، برای تو غمگین ترین روزهاست
دلت كه گرفته باشد
نقض میشود همه ی قانون ها
دل كجـــا.... قانون كجـــا.





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهــــــــی دلـــــــم می خواهــــــــد
یــــــک گوشـــــــه بنشینــــــم
پشتـــــــــم را بکنــــــــم به دنیــــــــا
پـــاهــایم را بغـــل کنــم وبلنــدبلنـــد بگویـــم؛
مـــــن دیـــــگر بازی نمیکنــــــم...!




 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

.
هیتلر،موسلینی،استالین، ناپلئون همه احمق بودند ...!
کدام مرد عاقلی ...
به جای بافتن موی معشوقه اش ...
عمرش را ...
صرف جنگ می کند ...!!؟
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وارستگی انسان در زندگی بر مدار بی واسطه بودنشه. غیر خود را راحت گذاشتن نشانه وارستگی است.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم...
کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند...
برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...
با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمها می آیند
خودشان را نشان میدهند
اصرار میکنند !
برای اثبات بودنشان و ماندنشان...
اصرار میکنند که تو نیز باشی همراهشان
همان آدمها ، وقتی که پذیرفتی بودنشان را
وقتی که باورشان کردی ،
به سادگی میروند
و تو میمانی با باوری که...!!


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خودت را برای نگه داشتن هیچ فردی در زندگیت عوض نکن
باید این را بپذیری
کسی که دلش به رفتن باشد
اگر پاهایش را هم قطع کنی با دستانش میرود!
تو خودت باش آنکه دلش به ماندن باشد، میماند...

#المیرا_دهنوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حال ِ تو چون حرکـــت تقویم سال شمســی است
اولــَش با روی ِ خوش می آیی؛ اما آخــرش...

قهر در اوج یکـــی بودن هــم آری؛ ممکـــن است
مثل روحـــی که نگنجـــَد در وجود ِ پیکـــرش
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانی انان که دوستت دارند
چه در لحظات موفقیت و چه در لحظات شکست
هرگز میزان دوست داشتنشان تغییر نمینند
انها که میزان عشقشان به تو
به موقعیت توست
دروغگویان ظاهر فریب اند

*نقل از یه نفر*
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من برای خودم خط هایی دارم...

دور بعضی چیزها
زیر بعضی چیزها
و روی بعضی چیزها

گاهی خط
قرمز
گاهی خط
زرد
و گاهی خط
سبز

دور بعضی آدمها را خط
قرمز کشیده ام
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند...
حسودها ..خودبین ها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من
دروغ گفتند.....

زیر بعضی ها را خط
زرد میکشم....
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی.
مثل فصلها
رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان....

روی بعضی چیزها و آدمها را با برگهای سبز خطی میکشم,
سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند....

آدمهایی ک شاید همه ی فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان باشد....
آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان دارم

این آدمها را باید قاب گرفت و از مژه ها آویخت تا جلوی چشمت باشند ،تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی..
 

کلبه تنهایی من

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

تنهايي خود را مقدس بدار!
تا زماني که چيزي مقدس تر از آن نيافته اي
در تنهايي خود بمان . . .


دقیقا ،عالی بود عالی ،پرفکت متشکرم:gol:

تمام دلبری هایت را برای یک نفر بگذار
برای کسی که لایقش است
برای کسی که بخواهدت
وتااخر باتو بماند....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صفحه ی حوصله ام تا شده است..
و در این همهمه ی تلخ جنون
کاش دستی برسد


خاطره ای هدیه دهد...
یا نگاهی بدهد...!!
که در آن
وسوسه ای هست هنوز.....
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چيزهايي هست خیلی بدتر از تنهایی.
اما سالها طول میکشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر میفهمی اش،
دیگر خیلی دیر شده.
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست .

?????? چارلز بوکفسکی
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مثلا چه میشود صبح یک جمعه بیایی و دستم را بگیری و ببری ...
و وقتی اعتراض کنم بگویی ساکت من برای بردن مال خودم از کسی اجازه نمیگیرم ...
یا چه میشود صبح یک جمعه چشم باز کنم و ببینم کنارم هستی
یا مثلا همان غروب جمعه که بود یکدفعه از یه جایی پیدایت شود
یا ظهر یک جمعه وقتی بی حوصله کتابم را ورق میزنم و دزدکی چشم به گوشی میاندازم یکدفعه پیامی بیاید که چقدر دلتنگم ...
یا مثلا عصر یک جمعه که تنهایی به سرم زده است و به خیابان زده ام با شاخه گلی روبرویم ایستاده باشی ...
یا چه میدانم یک شب جمعه ای چیزی زنگی بزنی و بگویی که مرا یادت است ...
اصلا تا نیمه شب جمعه هم صبر میکنم تا آن موقع هم قبول است فقط بیا و خودت را نشان بده بگو که هستی...
نیمه شب که تمام شود خشک میشوم بی روح بی روح ...
صبح شنبه دیگر نیا
صبح شنبه دیر است
صبح شنبه چیزی ازم نمانده است جز چند تکه استخوان که خشک است
بی روح بي روح ...
 

ترانه3

کاربر بیش فعال
این روزها دلم اصرار دارد

فریاد بزند

اما...

من جلوی دهانش را میگیرم

وقتی میدانم کسی تمایل به شنیدن صدایش ندارد!!!

این روزها من...

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...!


 
بالا