معماری با مصالحی از جنس دل

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرداد ِ دست‌هاي تو دوست‌داشتني ترین ماه ِ سال است.

* مرضیه هاشمی *


 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
قفس حق ِ پرنده نیست
و مزدِ پرواز این بذر ِ حقیرانه نه!
با این همه
پرنده را قفسي هست
فرزند انسان را آشیانه‌اي نه!


علي‌رضا روشن
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
"ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ"
ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﺕ ﻋﺎﺩﺗﺶ ﺑﺪﯼ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﻴﺴﺘﻲ
"ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ"
ﺍﺯ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺭﻭﻳﺎ ﺑﺴﺎﺯﯼ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻩ
"ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ"
" ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ "...
ﻭﻗﺘﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻳﻪ ﺣﺮﻓﯽ،
ﺑﺤﺜﯽ،ﺳﻨﺪﯼ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻛﻪ ﺗﺮﻛﺶ ﻛﻨﯽ
"ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ "
ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﻨﯽ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﺴﻲ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺷﺪﯼ ...
"ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ"
ﺯﻣﻴﻨﺶ ﺑﺰﻧﯽ ...
ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭها رو ﻛﺮﺩﻱ

ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ جنسیت "ناﻣﺮﺩﯼ "
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرزگی مختص به تن فروشی نیست
ربطی به جنسیت هم نداره
همین که از اعتماد کسی سوء استفاده کنی هرزه ای
همین که به دروغ بگی دوستت دارم هرزه ای
همین که خیانت کنی هرزه ای
همین که رفاقتت به خاطر پول باشه هرزه ای
اگه میخوای تن فروشی بکنی، صاحب اختیار بدنتی
اما هرزگی نکن چون از احساس و آبروی دیگران باید مایه بذاری
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبخند بزن
برآمدگی گونه هایت
توان آن را دارد که امید رفته را
بازگرداند...
گاه قوسی کوچک
می تواند معماری بنایی را
نجات دهد...

زهرا جلال

 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال من خوب است ...اما با تو بهتر میشوم.
زهرا جلال

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب بیهوده نیستم
ماه، تنها فانوس کلبه ام را خواسته
ومن حس میکنم در این سوروسات
سهم کوچکی دارم
از تقلای روشنی وتاریکی برای قانع کردن هم
سهمی که اگر به چشم نیاد
میدانم که هست...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
کاش می دانستم کیـــست
آن که هر شب برایـــــــتدست قلاب می گیــــــــردتا هر شـــــب، خواب را از چشمانم بپرانی
دیواری کوتاهتــــــــــــر از خواب های من نیافـــتیلعنــتــــــــــــی
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک وقت هایی لازم است بعضی چیزها یاد ِ آدم بماند،
فراموش نشود اصلا...
بی انصافیه یک آدم مثلا...
تلخی های تلخ ...


یکی داغ روی دستش می زند...
اصلا می دانی جان ِ دل، یک وقت هایی لازم است این داغ زدن روی دست...
لازم است داغی بزنی؛ بسوزانی اش، که فراموش نشود دل ِ سوخته ات...
 

"زهرا"

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هنوز به یادتم ..
هنوز درد می کشم با قلم بغض ..
هنوز شب هایم سیاهند بی تو ..
هنوز دنیایم پر است از شعر های خیالی ..
هنوز دوستت دارم ...
مثل گذشته هاا ..
هنوز بغض که می کنم
می دانم ادامه اش گریه ی نبودنت است و بس
هنوز حافظ و لیلی و مجنون می خوانم ..
هنوز حافظ باز می کنم به امید ..
"یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور"
اما ..
نمی دانم چرا این نمی اید ..
نمی دانم چرا حافظ هم بغض دارد انگار ..
حافظ هم دل پری دارد انگار از فراق شاخه نبات ..
هنوز....
هنوز............
بی خیال ..
فراموش کن ..
"زهرا"
 
آخرین ویرایش:

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حواست هست ؟!؟
یک تابستان دیگر هم دارد تمام میشود ...
حالا باید دل خوش کنیم به آمدن پاییز،یک پاییز خوشرنگ!
به پاییزی که دلت نگیرد و غروبش غم نداشته باشد.....
توی کوچه و پس کوچه هایش بغض نباشد.....
پاییزی که مهر و آبان و آذرش تو را یاد هیچ خاطره ی خیسی نیاندازد....
یک پاییز دوست داشتنی که شاید مال ما باشد.
می مانیم به امید پاییزی که وقتی به آخر رسید جوجه ای از جوجه هایمان کم نشده باشد...
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزی درون توست
که زمان را به عقب برمی گرداند
به میوه های نیافتاده از درخت
به قطره های جدا نشده از ابر
به دقیقه های قبل و قبل تر از آن
که مادر هنوز مقابل آینه ایستاده بود
با گونه هایش... دو مهتاب گم شده در خانه
و گیسویش
که تاریکی را جابه جا می کرد
تو زنده ای
و تمام جهان
با نگاه ها و صداهایش
درون تو به رقص در آمده ست
تو زنده ای و پشت چهره ات
خورشید بارها مست می شود
بارها آواز می خواند
و چکه چکه عرق می ریزد
چیزی درون توست
که زمان را جلو می برد
به روز هایی که تنها
تصویر دست هایت
پرده ها را کنار می کشد
و پنجره های اتاق را
نیمه باز می گذارد.


"فرناز خان احمدی"

 
آخرین ویرایش:
بالا