یکــــــــــ بار که تنــــــــــها بمانییکــــــــــ بار که بشکنـــد دلتــــــــــغرورتــــــــــاعتمادتــــــــــهمین یکــــــــــ بار کافیســـتتا یکــــــــــ عمـــراز پشتــــــــــ نگاهـــی ترک خورده به آدمهــا بنگری ...!همین یكــــــــــ بار كافیســـتتا دیگر هیــچ نگاهــــــــــی دلتــــــــــ را نلرزانـــد ...
[FONT="]گله دارم از ابرها که نباریدند تا بلکه غم های ما را به طراوت خویش بشویند[/FONT] [FONT="]
گله دارم از ستاره ها که خاموش شدند و عقده هامان را به روشنی صبح سپردند[/FONT]
[FONT="]
گله دارم از زمین که دهان باز نکرد تا ما را با همه غم ها و غصه ها فرو کشد تا دیگر کسی ما را اینگونه افسرده و غمگین نبیند[/FONT]
[FONT="]
و گله دارم گله دارم از فلک که حتی لحظه ای بر وفق مراد ما نچرخید تا ما نیز طعم خوشی را آنگونه که هست بچشیم.[/FONT]
[FONT="]
من از دست خدا هم گله دارم گله ولی از تو ؛از تو که چند سال نفسم بودی گله ای ندارم!!!!![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
در گیر و دارِ سیمانیِ دیوارها
مانند کاهگل های نجیب
خودم را فراموش میکنم
و قدم می زنم
در سراشیب نردبام بی تفاوتی ام
و لبخند بر لب
تکرار می کنم
تمام شد ...
تمام شد ...[/FONT]