معماری با مصالحی از جنس دل

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز ابریو سرد رفتی تو از زندگیم
ب تو گفتم بعد از این واسه هم غریبه ایم
از حقیقت تا دروغ فاصله خیلی کمه
نه دلم تنگ نشده تنها دروغمه
 

sar sia

کاربر بیش فعال
دلتنگ کسی هستم
در خاطره ام جا داشت
بر قلب خزان اندود
صد باور ومعنا داشت

تصویر رخ یارم
در آیینه تشویش
صد باره گناه من
از یاد تو بودو هیچ

بنگر ک مرا این بار
در قصه خود بینی
تکرار تمام من
در حسرت خودبینی

ای ماه بلند من
در خلوت رویاها
از پیکر من بردار
زنجیر تمناها
 

sar sia

کاربر بیش فعال
آنکـه در عشـق غمـــی مثــلِ زلیخـا دارد
بی گمـان اوست که معشوقه ی زیبا دارد

عاشـقی جـرمِ کمـی نیست ولیـکن با تو
ارزشِ خــواری و رســوا شـدنش را دارد

هر که در عشق مصمم شده و غرقِ جنون
چشـمِ او لحـظه ی دیــدار تمـاشـا دارد

شبِ گیسوی بلـندِ تــو برایــم قطعـا
لذتِ بیشـتــری از شـــبِ یلـدا دارد

ساحل ای کاش بفهمی که چرا هر لحظه
رود در دل هــوسِ وصـلتِ دریا دارد...
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بعضے احساس ها ڪلمـہ نمیخواهد
صدا میخواهد
لـحن میخواهد
مثلِ "دوست داشتن"…
بعضے حرف ها را نباید نوشت
نباید تایپ ڪرد
مثلِ "دوستت دارم"
دوست داشتن را
باید ڪنار گوشش زمزمـہ ڪرد
و دوستت دارم را با بوسـہ نشانش داد
چرا نسلے شدیم
ڪـہ لب هایمان را از یاد بردہ ایم
و فقط بـہ دست ها تڪیـہ ڪردہ ایم ...
 
بالا