معماری با مصالحی از جنس دل

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حذف کن
تمام کسانی را که باعث غمت میشوند
بیش از حد که کوتاه بیایی میشوی کوتاه ترین دیوار!
گاهی کنار بخشش سرد باش
بگذار دلخوش به گرمای وجودت نباشند که
هروقت
خواست کنارت بزنند
برای هر کسی که ادعای عاشقی میکند!

در را باز نکن
خیلی ها مثل بچه ها در میزنند!
و فرار میکنند!
 

sar sia

کاربر بیش فعال
تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم
چگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارم
مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم.
 

sar sia

کاربر بیش فعال
زمستان در زمستان کی هراس یخ زدن داری
تو که رنگین بهاری در حصار پیرهن داری

پُری از عطرهای ناشناس جنگلی وحشی
فراغ ای یاس من از رنگ و بوی یاسمن داری

شبیه هالۀ رنگین کمانی از گل و لبخند
به گرد دامنت پروانه ها در پرزدن داری

شبم سرشار عطر و روشنی شد در هوای تو
مگر پیراهنی از عطر شب بوها به تن داری

رهایم کن غبار دامن دشت جنون باشم
چه کاری تو به این دیوانه بازیهای من داری
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من خسته ام از اینکه هر روز فقط باشم

از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند

ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام

باور نمیکنید دستانم را بو کنید!!

بوی سیب نمیدهد

بوی نم دارد

نم باران دیروز است...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه بغل خاطره داره یاد تو
وقتی تنها رو نیمکت میشینم
شکر رویا ک هنوزم توی رویا
میتونم روی ماهتو ببینم
از خدا میخوام ک عطر دلخوشی
هرجا باشی به مشامت برسه
 
بالا