معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هــیچ گــــواهی بــه سالـــم بودن مــن نیــــست...

"مــــــن"
دیـــــوانه ی تـــوام. . .



 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فریاد کردم تو را
و تو را نفس کشیدم
تا تمامِ شُش هایم ، از هوای تو پُر شد

پس لبخند کن مرا
شاید اینگونه
لحظه ای بر لبانت نشستم !





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه چيـزش خاصه
لبخندش
تیپش
رفـتارش
اخـلاقـش
احــساسـاتـش
دوسـت داشتـنش؛
مـخاطب نبوده که خاص باشه ،خاص بوده که مـخاطب شده

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هنوز تمام پنجره ها را
به نام تو باز می کنم

هنوز باران را

تلنگر انگشت های تو می دانم
بر ذهن مه گرفته ام

هنوز خش خش برگ ها را

به پای قدم های تو می نویسم !

هنوز باد که خودش را به در می کوبد

از جا می پرم :
آمدم ! آمدم !
و تمام درها ،
به هوای تو باز می شوند !

تا زمزمه کنـــــــد...!!!


 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اينجا بدند
ديدي آخر ساقه جانت شكست ؟
آن عزيزت عهدوپيمانت شكست؟
ديدي اي دل درجهان يك يار نيست؟
هيچكس در زندگي غمخوار نيست؟
آه ديدي سادگي جان داده است؟
جاي خود را گِل به سيمان داده است؟
ديدي آخر حرف من بيجا نبود؟
از براي عشق اينجا ، جا نبود؟
نوبهار عمر را ديدي چه شد؟
زندگي را هيچ فهميدي چه شد؟

ديدي اي دل دوستيها بي بهاست؟
كمترين چيزي كه مي يابي وفاست؟
ديده اي گلها همه پژمرده اند
رنگها در دود و سرما مرده اند
آري اي دل ! زنده بودن ساده نيست
بين آدمها يكي دلداده نيست
بايد اينجا از خود اي دل گم شوي
عاقبت همرنگ اين مردم شوي !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قَـــــــــــلبَمو خورد کَرد[/FONT][FONT=&quot]➬[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]⇌[/FONT][FONT=&quot]غُــرورَمو پودر کَرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]عِـــــــــشقَمو شوت کَرد[/FONT][FONT=&quot]➱[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]⇌[/FONT][FONT=&quot]دِلتَنـگیمو اوت کَرد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]چِـــــــــــشمامو پُر کَرد[/FONT][FONT=&quot]➫[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]⇌[/FONT][FONT=&quot]دُنــــــیامو دور زَد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]خـــــــــــــودَمو لِه کَرد[/FONT][FONT=&quot]➯[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]⇌[/FONT][FONT=&quot]حـــــــــالا میگِه [/FONT][FONT=&quot]✘[/FONT][FONT=&quot]بَرگَـــــــــــــــــرد[/FONT][FONT=&quot]✘[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
او یعنی ؛
من...
تو...
همه ما
همه شما
و...
همه انهایی که با وجود دنیای بزرگ و کوچک غم هاشان ...
لبخند را
حتی...
از خود دریغ نمی کنند/.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بغضـ ـم سنگــین تر از ایـن حرفهــــــآست کــــه رویِ شـ ـآنه ی کسی خــــآلی شود

تــــــآبِ این بـ ـغضِ لعنـــــتی را فقـ ـط بـــآلشِ بیچــآره ام دارد!

 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زلال روشن چشمانش
آبشار کبود
که ایتی است
به تصویر بیم و شرم و شکوه
نگاه ترد گوزنی است
کز بلند ستیغ
در آب می نگرد
عبور سایه ی صیاد را
ز دامن کوه
 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود.
شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود.


:gol:*زنده یاد خسرو شکیبایی*:gol:

 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه دلم میگیرد
گاه زندگی سخت میشود
گاه تنها ، تنهایی ارامش می اورد
گاه گذشته اذیتم میکند
این گاه ها...
گهگاه تمام روز و شب من میشود
ان وقت بغض گلویم را میگیرد !
درست مثل همین روزا...
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرین قراری که با هم گذاشتیم
این بود:
دیگر سر راه هم
"سبز" نشویم
دیروز زیر باران
اتفاقی به هم برخوردیم

سبزتر از همیشه دیدمت

اما من همچنان
پای قولم هستم
چرا که بعد از رفتنت
خشکیدم
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه تو زندگیت
جسارت "عاشقانه از دست دادن" رو داشته باش،
.
.
.
نه حقارت "به هر قیمت نگه داشتن" رو . . .
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز نمی دانم
هر سال که میگذرد ،
یک سال به عمرم اضافه می شود

یا یک سال از عمرم کم می شود !!
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعت ِ قرار های ما
روی دست کدام غریبه
به خواب رفته است ؟

که هیچوقت...
وقت ِ آمدن ِ تو نمی شود ؟!
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را...

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست
...
مرا به آرامش می رساند….

حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست.
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یوسف میدانست درها بسته است
اما بخاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید
و همه درهای بسته برایش باز شد . . .
اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته شدند
به سمت درهای بسته برو

زیرا که خدای تو و یوسف یکی ست . .!!
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فال‌مان هرچه باشد
باشد ...
حال‌مان را درياب !
خيال‌کن حافظ را گشوده‌اي و مي‌خواني :
« مژده اي دل که مسيحا نفسي مي‌آيد »
يا
« قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود »
چه فرق ؟
فال نخوانده‌ي تو

منم !
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما آدم معمولیا وقتی دلمون میگیره

میریم لب پنجره

با یه لیوان چایی خیره میشیم به دور دستا،

احساس آرامش می کنیم...

سلامتی ما معمولیا

که نه "آرزوی" کسی هستیم

و نه "آویزون" کسی...!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هوا ابری ست.نفس بالا نمی اید[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بزن باران[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نوازش کن تن رنجور مردم را[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زمین حال بدی دارد[/FONT][FONT=&quot].!!![/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روز هایم
لباس سیاه به تن دارد
شب هایم اما طلوع خورشید را
در سرانجام خواب های تیره اش می بیند
عصرها را فراموش کردم بگویم
عصرهایم شور می نوازد
دریای اشکم تمام شده
فقط نمک هایش باقی ست
نمک ها را در دیگ نذری میریزم
نذری ام را فقط به قاصدک ها میدهم
شاید قاصدک ها دلتنگی ام را بفهمند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه مترسک شکسته٫عمری لباش و بستهشده همدست کلاغها٫شاهد غارت باغها
می بینه اما نمی خواد٫کلاغها تنهاش بذارنببرن هر چی که می خوان٫هر کی رو می خوان بیارن
اخه تو امید باغی٫نه مترسک شکسته
آخ مگه ندیدی وحشت رو تن گلها نشستهتو یه رخت باغبونی٫تو چرا نامهربونی
واسه دلخوشی گلها تو از انتظار می خونی
انتظار و چشم به راهی عادت چشمای خسته
دلخوشی های خیالی بغض گلهای شکسته
 
بالا