معماری با مصالحی از جنس دل

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز صبح وقتي از خواب برخواستم ...

فرشته ي سمت چپـم سرگرم ِ نوشتن بود !

نميـدانم در خوابهــايم چه ميگذرد که فرشته ي سمت ِ راست سال هـاست

که چيزي براي نوشتن ندارد !!!

+ طبيعي ايست اين همه روياي ِ تــو در خواب ... هر شب ... !
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همين که سرت را روي شانه ام مي گذاري

و به خواب مي روي

آرامش آوار مي شود روي دلم يکهو

لحظه هاي روشن با تو بودن

کاش تمام نشود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے
از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط ميکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشينــــے
راستــــے ميدانستــــے
پــــــــــــــرواز را تـــو يـــادم دادے

 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامتــــ را كــــه مي شنومـ

درستــــ مثل آنروزهـــــا

بنــد دلـــمـ

يكجـــا پــــاره ميشود

و شــرمـ استــــ

كـــه مي نشيند

روي گــــونــه هاي

مـن ِ هميشه عــاشق ِ تــ ــو
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اسیر فصل خزان شود..


عمر آنکس که..


دمی اسیر اشک کند.


چشمان مهربان تورا…
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی تو نیستی ،


نگاهم حوصله نمی کند


پایش را از چشمم بیرون بگذارد…
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
: نمی دانم آنکس که می رودمی برد یا

آن کس که می ماند؟

خیالم جمع نمی شود

نمی دانم این منم که می روم و توئی که می مانی

یا این توئی که می روی و منم که می مانم؟

به خدا

این همه سوال بی جواب در این چمدان جا نمی شود

این همه سوال و خیال و خاطره و بود و نبود

که بود؟که نبود؟

که هست؟که نیست؟

شاید اگر اینجا هستم آنجا نیستم و

اگر آنجا ، اینجا

چه دردی دارد بازی کم و زیاد کردن حروف از کلمات

این همه سوال و خیال و خاطره و بود و نبود

این همه من ، تو ، ما

این همه

در چمدانم جا نمی شود

روی امواج زندگی دراز می کشم و

با آسمان نگاه میکنم.

می دانم

هرکجا که بروم

آسمان همینقدر زیباست
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ساعت که آفتاب بتابد…


خاطــره آن همه شبهای بــــارانی از یاد میرود….


این است حکایت آدم هــا….


فراموشـــــی….
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻧﻤﯿﺩﺍﻧم ﭼﺸﻤﺎﻧت ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼه ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭقتی ﮐه ﻧﮕﺎﻫم …


ﻣﯿﮑﻨی ﭼﻨﺎن ﺩﻟم ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨت ﻧﮕﺎﻫت …


ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ ﮐه ﺣس ﻣﯿﮑﻨم ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎست …


ﻓﺪﺍ ﺷﺪن ﺑﺮﺍی ﭼﺸﻤﻬﺎیی که …


تمام دنیاست …
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف های زیادی داری …


سکوت علامت چیست ..


نمی دانم علامت رضایت است ..


یا همان جواب ابلهان خاموشی است …


معنی جدیدی به سکوت داده ای …


سکوتت را می فهمم …


یعنی انتظار …
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــو دور میــشوی …


مــن در همیــن دور می مــانم …


پشیمـــان که شـــدی …


بــرنگــرد !


لاشـــه ی یـک دل که دیــدن نــدارد …
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی سکوتت از رضایت نیست ، لطفا بگو !
حق نداری احساس دیگران رو به بازی بگیری ،
فقط به خاطر این که هنوز تکلیفت با احساس خودت معلوم نیست !
چه در کار ، چه در عشق ، هرگز نگویید ” هنوز وقت است ” یا ” شاید دفعه ی بعد ” !
زیرا مفهومی وجود دارد به نام ” دیر شدن ” !
خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !
تلخ ترین قسمت زندگی اون جاییه آدم به خودش میگه :
چی فکر می کردیم و چی شد !!
 
  • Like
واکنش ها: A.8

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حکایت آدمها

حکایت آدمها

گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند
داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت می زنند…
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این همه درد...
غصه...
نداشتن...
حسرت...
بغض...
سرخوشانه می خندم ، شوخی میکنم و هیچکس نمی داند
چقدر سخت است احساس خفگی کردن پشت این نقاب لعنتی!...
 
  • Like
واکنش ها: A.8

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
از من فاصله بگیر....!
هربار که به من
نزدیک میشوی
باور میکنم
هنوز میشود
زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر...!
خسته ام از این
امیدهای کوتاه و واهی...!
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نقش درخت خشک را بازی میکنم..


نمیدانم چشم انتظار بهار باشم..


یا هیزم شکن..
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانی زبانی است که …

برای
کور دیدنی…

برای
کر شنیدنی …

و برای
لال گفتنی است …
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی دلم شکست..


دیدی که این بلور درخشان عمر من..


بازیچه بود..


دیدی چه بی صدا..


دل پر آرزوی من..


از دست کودکی که ندانست قدر آن..


افتاد زمین…


دیدی دلم شکست….

 
بالا