[h=2][/h]
مــــن..
خيــلي سـخــت...
دوسـتــش دارم و...
او..
خيــلـي راحــت...
نـمــي فـهــمــد.
خيــلي سـخــت...
دوسـتــش دارم و...
او..
خيــلـي راحــت...
نـمــي فـهــمــد.
معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
قابـــل توجـــه !
بسیـــاری از «من هم دوستتـــ دارم» ها
نتیجـــه رودربایســتی ای هستــند که «دوستتـــ دارم» ها
ایجــاد می کنند ، جدی نگیــــرید !
اینو همینجوری گذاشتم هم فرت فرت نیاین بگین مخاطب خاص داری
آهـــای پســــــــر …!
میدانـــی بـــا مـــــن چـــــه کــــردی …؟!
تــــــــو مــــــــرا کُشتــــی …
بـــــرای خـــــودم ناراحـــــت نیستـــــم …
بـــــرای دختـــــرت نگرانـــــم …!
نکنـــــد " تقـــــاص آه مـــــرا " او پـــــس بدهـــــد …..
مرد بودن به گریه نکردن نیست !حوا که بغض کندحتی خدا هم اگراجازه برداشتن سیب را بدهدچیزی بجز اغوش ادم ارامش نمیکند
به گریه ننداختنه …
گفتم فراموشم کن و این را هم فهمیدم آدم چقدر سختش است بگوید فراموشم کن
صدای قدمهایت را از پشت سر می شنیدم و اعتراف میکنم قلبم جایش را در سینه گم کرده بود
تا فقط یکبار صدایم کنی و من بدون معطلی برگردم
صدايم نکردی، کاری که من همیشه میکردم...
گفتم فراموشم کن و چقدر هم سخت گفتم...
و من هنوز صدای پاهایت را از پشت سر میشنوم و هیچوقت نخواهم فهمید
چرا در اين معادله بي جواب ، تو بي فرمول ترين مجهول دنيا شدي و من سختكوش ترين خنگ دنيا ...
صدای قدمهایت را از پشت سر می شنیدم و اعتراف میکنم قلبم جایش را در سینه گم کرده بود
تا فقط یکبار صدایم کنی و من بدون معطلی برگردم
صدايم نکردی، کاری که من همیشه میکردم...
گفتم فراموشم کن و چقدر هم سخت گفتم...
و من هنوز صدای پاهایت را از پشت سر میشنوم و هیچوقت نخواهم فهمید
چرا در اين معادله بي جواب ، تو بي فرمول ترين مجهول دنيا شدي و من سختكوش ترين خنگ دنيا ...
برای مردن لازم نیست عزرائیل بیاید ؛ همین که تو نیایی کافیست …
پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟
دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟
پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم …
دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟
پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم …
“تــــــــــــــــــــــو” یادگار روز هایی هستی که نه فراموش می شوند و نه تکرار …
بعضی از آدم ها به بعضی چیزها عادت نمی کنند مثل من به نبودن تو !
“با تو بودن” را برای این باور دارم که “بی تو بودن” را نمی توانم باور کنم …
