معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
خدایا
یا از سرم بنداز یا سرم را بنداز
خودت شاهدی
به اسمت قسم
دردی نیست
شکایتی هم نیست
اما دلم آرام نیست
بهانه می گیرد
نپرس!
می دانم چه می خواهد
فقط همین قدر می دانم که چیزی می خواهد
هنوز هم که شب می شود
در دور دست های دلم صدای پای کسی می آید
اما در پس این صدا دیگر کسی نمی آید
من هم دیگر ازین پس آرزویی نمی کنم
مبادا حسرت دوباره ای سبز شود
دل ندارم بی دلم معذور دار!
یا از سرم بنداز یا سرم را بنداز
خودت شاهدی
به اسمت قسم
دردی نیست
شکایتی هم نیست
اما دلم آرام نیست
بهانه می گیرد
نپرس!
می دانم چه می خواهد
فقط همین قدر می دانم که چیزی می خواهد
هنوز هم که شب می شود
در دور دست های دلم صدای پای کسی می آید
اما در پس این صدا دیگر کسی نمی آید
من هم دیگر ازین پس آرزویی نمی کنم
مبادا حسرت دوباره ای سبز شود
دل ندارم بی دلم معذور دار!
سر و پا گوش بودم وقتی تو داشتی حرفی
حالا که بهت نیاز دارم، گذاشتی رفتی؟؟
چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم
کاش لااقل بودی و میدادی یه خط جوابم!
تو که هی میگفتی تا ته خط باهام هستی
چرا رفتی و با درد، دست و پاهامو بستی؟
لااقل یه چیزی بگو! بگو دوستت نداشتم
بگو از خدام بود که تو روز و شبت نباشم...
چی میگم؟ اون که دیگه نیست پیشم...
حالا که بهت نیاز دارم، گذاشتی رفتی؟؟
چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم
کاش لااقل بودی و میدادی یه خط جوابم!
تو که هی میگفتی تا ته خط باهام هستی
چرا رفتی و با درد، دست و پاهامو بستی؟
لااقل یه چیزی بگو! بگو دوستت نداشتم
بگو از خدام بود که تو روز و شبت نباشم...
چی میگم؟ اون که دیگه نیست پیشم...
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﻫﺎ ﻣﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ !!!
......
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ
ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!"
بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه که
به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،
برای بار دوم اعتماد کنی ....![/FONT]
......
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ
ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!"
بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه که
به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،
برای بار دوم اعتماد کنی ....![/FONT]
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تو دریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
و سعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سنگ که به دلم زدن
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم....
وقتی یه سنگو تو دریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
و سعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سنگ که به دلم زدن
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم....
لبخندی که در چهره ام می بینی معنایش
این نیست که زندگی ام بی نقص است،
بلکه قدردان داشته هایم هستم
و از خدا بخاطر نعمتهایش
سپاسگذارم
خیلی دلم گرفته ازخیلیا
می دونی
باید بفهمی وقتی دلت می گیره …
تنهایی !
باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی !
باید عادت کنی که با کسی درددل نکنی !...
باید درک کنی که هر کس مشکلات خودشو داره !
باید بفهمی وقتی
ناراحتی …
دلتنگی …
یا بی حوصله ای …
هیچ کس حوصله ی تو رو نداره !
دیگه باید فهمیده باشی همه رفیقِ وقتای خوشی اند !
قلب من میزان نیست
کوک دل با گذر ثانیه ها همخوان نیست
لحظه های غم من طولانی
گاه عقب میمانم گام شادی را نیز
چه صدای دارد درد جان در شب تنهای بلند
خاک تن میخواند شعر های بی قافیه را بند به بند
قلب من فاتح رسوایی هاست
عشق رسوایی چشمان گریزان تو و حسرت ماست
در دلم وحشت دوری تو میگیرد جان
کاش که میماندی
خواب پرواز تو با من زیباست
کوک دل با گذر ثانیه ها همخوان نیست
لحظه های غم من طولانی
گاه عقب میمانم گام شادی را نیز
چه صدای دارد درد جان در شب تنهای بلند
خاک تن میخواند شعر های بی قافیه را بند به بند
قلب من فاتح رسوایی هاست
عشق رسوایی چشمان گریزان تو و حسرت ماست
در دلم وحشت دوری تو میگیرد جان
کاش که میماندی
خواب پرواز تو با من زیباست
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام