مشاعرۀ سنّتی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم ............. من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

:gol::gol:

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم
تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم
 

Mahdy.T

عضو جدید
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم
 

Mahdy.T

عضو جدید
تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمی سپارم به تو از جشم حسود چمنش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا