توهمان به که نیندیشی به من و درد روانسوزم.............که من از درد نیاسایم که من از شعله نیفروزم
ما را به تو سريست كه كس محرم آن نيست
گر سر برود سر تو با كس نگشاييم
توهمان به که نیندیشی به من و درد روانسوزم.............که من از درد نیاسایم که من از شعله نیفروزم
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب***جان و دل و جام و جامه در رهن شراب****فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب***آزاد ز خاک و باد و از آتش و آبما را به تو سريست كه كس محرم آن نيست گر سر برود سر تو با كس نگشاييم
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب***جان و دل و جام و جامه در رهن شراب****فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب***آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی .... یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین// خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی .... یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد..........به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تا توانی دل بدست آور ........ دل شکستن هنر نمیباشد
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ........ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
من همگی توراستم مست می وفاستم
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
[FONT="]دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی[/FONT]نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه پر است........... عشق در هر گذری رنگ دگر میریزد
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
[FONT="]مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم[/FONT]دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه پر است........... عشق در هر گذری رنگ دگر میریزد
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
[FONT="]دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم[/FONT]
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
مرحبت طایر فرخ پی فرخنده پیام........ خیرمقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد .......... احساس تو را شمار نتوانم کرد
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی و شرب مدام ما
آنان که زما دور ولی در دل وجانند .............. بسیار گرامی تر از آنندکه دانند
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
یادایام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد ............. چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
قاصدک هان چه خبر آوردی ....... از کجا وز که خبر آوردی
ممنون از همراهیت
شب خوش![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |