m.asn
عضو جدید
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود
یکی روبهی دید بی دست و پایدل و جان خواه ز عشاق که با ان خط و خال
لایق صد دل و شایسته صد جان شده ای
![]()
یاری که به من نامه نوشتست، هلالییکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن اســـــــــــتیاری که به من نامه نوشتست، هلالی
عیسی*ست، شفانامه به ایوب نوشتست
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن اســـــــــــت
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده امتا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست زدامان بدارمت
تا دل به مهرت داده ام در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام گویی به محراب اندری
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارایافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوهی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرغند و بخارا را
تن ز جان و جان ز تن مستور نیستافسوس که آنچه بردهام باختنیست
بشناخته ها تمام نشناختنیست
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست زدامان بدارمت
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست زدامان بدارمت
تا فصل وصال منتظر خواهم ماندتا ديدن يارمنتظر خواهم مانددر غيبت او اگر مرا دار زنندبر چوبه دار منتظر خواهمماند
ما نمانیم و عکس ما ماند / کار دنیا عجیب بر عکس استدلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
من از سمت سپاه عشق بازان آمدم سویتکه بنویسم خجالت میکشد ماه از گل رویت
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندتا دل خاقانی است از تو همی نگذرد
بو که درآرد به مهر آن دل کین توز را
دل چه شناسد که چیست قیمت سودای توآنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
از هر کرانه تیر دعا کرده ام رواندل چه شناسد که چیست قیمت سودای تو
قدر تو چه داند صدف در شب*افروز را
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
مه ز جور فلک دو تا شده است؟
یا ز مه پاره ای جدا شده است؟
دل ز دستم شد و نیامد باز
تا به دست که مبتلا شده است؟
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست
به گرگمان بده ثابت شود برادری اتتویی که ارث طلب داری از مردم
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگریبه گرگمان بده ثابت شود برادری اتتویی که ارث طلب داری از مردم
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |