مشاعرۀ سنّتی

[magsod]

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست زدامن بدارمت

 

[يامين]

تبسم را بر لبها جراحی می کنند

و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

‌(استاد شاملو)​

 

[essyh2003]

در ان هنگام برخیزم ز بستر
برای یاد تو الله اکبر

 

[يامين]

رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی
شیوه‌ام چشم چرانی و قدح پیمائی

عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوائی


​

 

[Setayesh]

یار مرا،غار مرا،عشق جگرخوار مرا
یار تویی،غار تویی،خواجه نگهدار مرا

 

[essyh2003]

ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا

 

[magsod]

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز

 

[atish_baran]

زندگی در صدف خویش گوهر ساختن است

در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

زندگی خواب پریشانی نیست

از همین خاک جهان دگری ساختن است​

 

[magsod]

تا لشکر غمت نکند دل را خراب
جان عزیزخود را به نوا میفرستمت
شرمنده atishامتیازهام تموم شده ولیtanks

 

[کالیگولا]

تا ز بر خاکی ای درخت برومند/مگسل از این آب و خاک رشته پیوند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم/نار تطاول به خاندان تو افگند

 

[2sadaf2]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد
ياد حريف شهر و رفيق سقر نكرد

 

[نازنین]

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

 

[essyh2003]

مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند

 

[يامين]

در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

شهريار






​

 

[essyh2003]

میان دو کس اتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن

 

[يامين]

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود به سنگ محنت سودن ​

کس غيب چه داند که چه خواهد بودن
می بايد و معشوق و به کام آسودن​

​

​

 

[2sadaf2]

نمي خوريد زماني غم وفاداران
ز بي وفايي دور زمانه ياد آريد

 

[essyh2003]

در خرابات مغان نور خدا میبینم
بین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

 

[2sadaf2]

ما را كه درد عشق و بلاي خمار كشت
ياد وصل دوست يا مي صافي دوا كند

 

[يامين]

مژه سوزن ِ رفو کن، نخ او ز تار مو کن
که هنوز وصله‌ی دل دو سه بخیه کار دارد​

 

[2sadaf2]

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند
نياز نيم شبي دفع صد بلا بكند

 

[يامين]

دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

 

[essyh2003]

دوستان کودک هر لحظه ای اند
تا به ایشان غمی ابراز کنم

 

[2sadaf2]

مي خواهم و مي خواستمت تا نفسم بود
مي سو ختم ازدرد و عشق تو بسم بود

 

[essyh2003]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[2sadaf2]

آنكه رخسار ترا رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسكين داد

 

[essyh2003]

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

 

[ie student]

الا یا ایها الساقی،ادرکاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکلها

 

[solar flare]

اي كاش كه معشوق ز عاشق طلب جان ميكرد تا كه هر بي سرو پايي نشود يار كسي

 

[نازنین]

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی *** پیشتر زا نکه چو گردی زمیان برخیزم