تو به کس دل نبندی مگر آن دمجمال دختر رز نور چشم ماست مگر.....كه در نقاب زجاجي وپرده عنبيست
تيمار غريبان اثر ذكر جميل است..........جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيستدر مکتب ما پرستش بت کفر است ولی من در مکتبخانه عشق آموخته ام که زیباییها را باید پرستید عشق زیباست
لکن من ترا ای عشق زیبا تا آخرین لحظه خواهم پرستید
که اینک عشق تنها مکتبی ست که بر این عاشق حکمفرماست
تو به من دل نسپردی که چو آتشتيمار غريبان اثر ذكر جميل است..........جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست
هر کس که بدید چشم او گفتتا کی به تمنای وصال تو یگانه ........ اشکم شود از هر مزه چون سیل روانه
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود *** مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمداستان غم هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد![]()
تير اه ما ز گردو ن بگذرد حافظ خموش....رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير مامشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
اسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است....بادوستان مروت با دشمنان مدارااز سوز محبت چه خبر اهل هوس را
کاین آتش عشق است نسوزد همه کس را
ای آنکه غم عشقت نیستاسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است....بادوستان مروت با دشمنان مدارا
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
ماهم آمد به در خانه و من خانه نبودملب باز مگیر یک زمان از لب جام .................................. تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است................... این از لب یار خواه و آن از لب جام
من از ان حسن روز افزون كه يوسف داشت دانستم....كه عشق از پرده عصمت برون ارد زليخا راماهم آمد به در خانه و من خانه نبودم
خانه گویی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
از صدای سخن عشق ندیدم خوشترمن از ان حسن روز افزون كه يوسف داشت دانستم....كه عشق از پرده عصمت برون ارد زليخا را
در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است....صراحي مي ناب و سفينه غزل استاز صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبد دوار بماند...
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه...........هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانیدر اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است....صراحي مي ناب و سفينه غزل است
یارب آن شمع دل افروز ز کاشانه ی کسیتتشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه...........هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد....وجود نازكت ازرده گزند مبادیارب آن شمع دل افروز ز کاشانه ی کسیت
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |