مشاعرۀ سنّتی

[salvador]

یک شربت از آن لعل مفرح بمن آور

کز فرط حرارت دل من در خفقان است

 

[kachal63]

تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت
نازآفرین من به نگاهم نگاه کن

 

[salvador]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[kachal63]

میروی در شب ظلمانی ام اما مشتاب
تا من از اشک، چراغی سر راهت گیرم

 

[saray_m]

می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
تا کجا پایان دهم اغاز کار خویش را

 

[mohamad engineer]

اشنایی نه غریب است که دلسوز من است/چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

 

[semiramis261]

تن برگم و زخم ها دیده ام
در آغوش خاشاک خوابیده ام
من از ترس ویرانی و انزوا
به آلونک خواب کوچیده ام

 

[kachal63]

من تهیدست به بازار محبت نروم
که به دامان، گهر اشک فراوان دارم

 

[salvador]

مرا دل کشت فریاد از که خواهم

اسیر دل شدم داد از که خواهم

 

[...Melody]

مي نوش كه عمر جاوداني اين است
خود حاصلت از دور جواني اين است
هنگام گل و باده و ياران سرمست
خوش باش دمي كه زندگاني اين است

 

[salvador]

تا تو با منی زمانه با من است

بخت و کام جاودانه با من است


تو بهار دلکشی و من چو باغ

شور و شوق صد جوانه با من است

 

[sutern]

ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

 

[kachal63]

یا صید را ز بند رها ساز و شاد کن
یا یکدم از اسیر دل آزرده یاد کن

 

[salvador]

نه دل دامن دلستان می‌کشد

که مهرش گریبان جان می‌کشد

 

[sutern]

دنیا به روی سینه من دست رد گذاشت
بر هر چه ارزو به دلم بود سد گذاشت

 

[kachal63]

دو عالم را جزای قاتل من ده خدای من
که بس باشد همین ذوق شهادت خونبهای من

 

[mohamad engineer]

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود/زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

 

[sara-k]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

سلام

 

[mohamad engineer]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

سلام

سلام دوست عزیز
همچو گرد این تن خاکی نتواند بر خاست/از سر کوی توزان رو که عظیم افتادست

 

[salvador]

تو ای خیال دل خواه زیباتری از آن ماه

کز اشک شوق دادم یک عمر شست و شویت

 

[kachal63]

تو دخت بهاری که بود گل ز طراوت
در دست تو چون غنچه ی از شاخه نچیده

 

[mohamad engineer]

هر گل که نو شد چمن ارای/ز اثر رنگ بوی صحبت اوست

 

[kachal63]

تغافل ها زد اما شد نگاهش عذرخواه من
که صد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من

 

[نیکناز]

تا پیش بخت باز روم تهنیت کنان
کو مژده ای زمقدم عید و وصال تو

 

[mohamad engineer]

وفا نجوی ز دشمن که پر توی ندهد/چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

 

[نیکناز]

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این

 

[mohamad engineer]

نا امیدم مکن از سابقه ی لطف ازل/تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

 

[نیکناز]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

[mohamad engineer]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

دور از رخ تو دم به دم از گوشه ی چشم/سیلاب سرشک امد و طوفان بلا رفت

 

[ALI 7135]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه / اشکم شود از هر مژه گان چو سیل روانه