مشاعرۀ سنّتی

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا خنده ای به لب گذرد جان به لب رسید
تاوان آن اگرچه دو چندان گریستم
 

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو چنان خون جاری و جویا به رگ های منی
تو نیازی بر نیایش سوی درگاه خدا
 

مهندس شکوفه

عضو جدید
تیرگی ها را به دنبال چه می کاوم
پس چرا در انتظارش باز بیدارم
در دل مردان کدامین مهر جاوید است
نه دگر هرگز نمی آید به دیدارم
 

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یک روز سیاه است و گناه است دگر روز
یک رنگ ترین عابد محراب نشین است
جامی است که از هستی انگور کشیدند
سرشارترین باده ی مینوی برین است
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت

ناز آفرین من به نگاهم نگاه کن

نبضم نمی زند ، انگار مرده ای !
انگار باز هم در فکر رفتنی
گر چه در اين قمار چيزی نبرده ای !
اينبار ، بی محل عزم سفر مکن
هربار رفته ای برگشت خورده ای ....
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی بر دل نظر وا کن که بینی

یم ایام در یک جام غرق است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت

یک موی ندانست و بسی موی شکافت
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تسلی دل خود میدهم به ملک محبت
گهی به دانه ی اشکی گهی به شعله ی آهی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ياد باد آن كه رخت شمع طرب مى افروخت

وين دل سوخته پروانه نا پروا بود
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل از درد جدایی میکشد آهی و میگوید
که تنهایی عجب دردیست داد از دست تنهایی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یک زمان با ما به خلوت می بخور خرم بزی

یک زمان با ما به کام دل بر آمیز ای پسر
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتی از پیشم که دور از چشم خود تا نیمشب
با نوای لای لای گریه ها خوابم کنی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یا رب تو نگهدار دل خلوتیان را

کان مغبچه مست است و در صومعه باز است
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همره باد میکنی نکهت زلف خویش را
کوچه بکوچه باد را مشک فروش میکنی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا