دور از این بهتر نباشدساقیا عشرت گزین
حال ازین خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه
حال ازین خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنومنی قصهی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
معشوق وفای کس نجوید / هرچند ز دیده خون چکانید
این است رضای او که اکنون / بر روی زمین یکی نمانید
این است نصیحت سنایی / عاشق مشوید اگر توانید
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باشمن ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |