درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
ازو هرچه بگفتند از کم و بیـــــشبا درود
ثریا با علو همت تو
به نسبت چون ثری پیش ثر یا
انوری
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویـــــــــشمن را به غیر عشق به نامی صدا نکنغم را دوباره وارد این ماجرا نکنبیهوده پشت پا به غزلهای من نزنبا خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشقما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین وگرنه بدنام شوى
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمردشايد اينم سهم منه از اين زمونه
شايد گريه هاي شبونم جاي شاديمو گرفته
شايد دعا كردن براي تو جاي بقيه ارزوهامو گرفته
شايد اينقدر تو سراب چشماي تو پرسه زدم كه ديگه برام تو سراب زندگي جايي نمونده
در سنبلش آویختم از روى نیازهر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وآنکه جانش ز محبت اثری یافت نمرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |