سلام خانم گلی
نمی دونم چرا دلم برات تنگ می شه ! (حوصله ندارم شکلک بذارم !)
فقط بگم خداروشکر که حداقل عقدت به هم نخورده .
عزیز دلم هیچی واقعا جای پدرو نمی گیره . من اگه یه شب بابام نیان خونه دق می کنم . اینم از محبت زیاده دیگه . اما مسئله ای که هست اینه که تو داری زندگی میکنی . نمی خوای که مردگی کنی؟ می خوای ؟ البته حتما همسرتم درک می کنه طول می کشه که این دل غمگینت سامون بگیره اما نذار غم بیش از این زندگیتو پر کنه . روح باباتم اذیت می شه . مطمئننا اونم راضی نیست . روحشو عذاب نده .
آخه شبا همش بیدار باشی و گریه کنی واسه کدومتون فایده داره ؟ تو یا بابات؟
ببینم عروسی کردی یا عقدی ؟
قول بده زندگیتو به هم نریزی ما همون سارای پر انرژیو شاد قبلو می خوایم . دیر یا زود جایگاه همه ی ما همون طرفه .
بازم می گم پدرت به امورات تو آگاهه کاری نکن عذابش بدی .
امیدوارم خدا کمکت کنه .خدا صبر و تحملشو بهت بده .
دعام کن .