مشاعرۀ سنّتی

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

دوباره من ایندفعه با لباس خدمت این دفعه با لباس غیرت


نشستم تو فکر گذشتمو مگه قسمت ندادم که باهام بمونی


حالا تو نبودنت منو بیچاره اون ریه هام دود میکنم عشقتو کام پشت کام

پیر شدم هیچی نمونده ازم یه روز میبینی که این مرد شده جون ناکام
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
دیگر کبوتر با کبوتر، باز با باز!
شاید به عشق یک کبوتر باز جان داد!

در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟

به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا