مشاعرۀ سنّتی

omid20110

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
درین درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو نومید ز امروزت که از فردا نه ای آگه


فک کنم درستش اینطوریه
درین درگه که ناگه کَه کُه و کُه کَه شود
مشو غِرّه به امروزت نِئی آگه ز فردایت
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی...
خیلی دلنشین بود این تیکه که میخام بذارم...
يا بفرما به سرايم ،يا بفرما به سر آيم
غرضم وصل تو باشد، چه تو آيي چه من آيم
گر بيايي دهمت جان ،ور نيايي كشدم غم
من كه بايست بميرم ،چه بيايي چه نيايي
کشکول طبسی
 

نگار88

کاربر بیش فعال
خیلی دلنشین بود این تیکه که میخام بذارم...
يا بفرما به سرايم ،يا بفرما به سر آيم
غرضم وصل تو باشد، چه تو آيي چه من آيم
گر بيايي دهمت جان ،ور نيايي كشدم غم
من كه بايست بميرم ،چه بيايي چه نيايي
کشکول طبسی

یا رب ای شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست .... جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل یک مار که اطراف طلا می لغزد
تو در آغوش من اینگونه خزیدن، ممنوع!

مرغ عشق منی! آواز بخوان، ولوله کن
پر پرواز من! از لانه پریدن ممنوع!



 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل یک مار که اطراف طلا می لغزد
تو در آغوش من اینگونه خزیدن، ممنوع!

مرغ عشق منی! آواز بخوان، ولوله کن
پر پرواز من! از لانه پریدن ممنوع!






عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

تن و جان من پیش رای تو باد / همیشه خرد رهنمای تو باد
من او را بر اندیشه دارم به جنگ / بگردش بگردم بسان پلنگ
تو لشکر برآغال بر لشکرش / بانبوه تا خیره گردد سرش
مگر چاره سازم وگر نی به دست / بر و یال او را نشاید شکست
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســلام


تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

سلام

یکی مرد بر تیز و برنا و تند / شده با زبان و دلش تیغ کند
چو بنشست بر گاه گفت ای سران / سرافراز گردان و کنداوران
سری را نخواهم که افتد به چاه / نه از چاه خوانم سوی تخت و گاه
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ســلام


تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

سلام

یار با ما بی‌وفایی می‌کند
بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا
جای دیگر روشنایی می‌کند
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

یکی مرد بر تیز و برنا و تند / شده با زبان و دلش تیغ کند
چو بنشست بر گاه گفت ای سران / سرافراز گردان و کنداوران
سری را نخواهم که افتد به چاه / نه از چاه خوانم سوی تخت و گاه

هردم از این باغ بری می رسد
نازه تر از تازه تری می رسد

سلام

یار با ما بی‌وفایی می‌کند
بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا
جای دیگر روشنایی می‌کند

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد
و سالهاست برای خودش غمی دارد

تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد
و سالهاست برای خودش غمی دارد

تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد

در آن نفس که بمیرم در آرزوی توباشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا