تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
دی دیده به دل گفت که چرا پر خونی؟
ز آن سلسله زلف چرا مجنونی؟
من دیدهام از برای او پر خونم
آخر تو ندیدهای، چرا پر خونی؟
چه زیبا
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند!
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازی افکند
وه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد؟
پ.ن: بقیشم بگم؟
دل دریا همیشه شور می زد
برای ماهیان مانده در تور
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
می روم شاید کمی حال شما بهتر شودتو رفته ای که بی من ، تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو ، شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
می روم شاید کمی حال شما بهتر شود
می گذارم با خیالت روزگارم سر شود
دردی که به دوشم ماند از کوه سبکتر نیست
این پردهی آخر بود اما غمِ آخر نیست
دندان به جگر بگذار،یک گامِ دگر باقیست
این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقیست
تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی
به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی
چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی
یک روزکه تو،من بشوی می فهمی
هرثانیه از درد هوو مردن را
اگر كه گل رود از باغ باغبانان چه كند
چو بی بهار شود با غم خزان چه كند
كسی كه مهر گل از دل نميتواند كند
به باغ خشك در ايام مهرگان چه كند
- مهدی سهیلی
دنیا بدون چشم تو دنیای خوبی نیست
آری حقیقت دارد اینجا جای خوبی نیست
وقتی که آغوش تو مال دیگران باشد
شب های مهتابی من شب های خوبی نیست
to ey tanha tar az tanha be dombale to migardam
to ey peidao napeida be dombale to migardam
(bebakhshid man emshab fonte farsi nadaram)
یار از پرده هویدا شد و یاران غافلمن دلم قرص هنوزم با تو ای ماه هلالی
چشم شب روشن که حتی ابریم باشی زلالی![]()
من دلم قرص هنوزم با تو ای ماه هلالی
چشم شب روشن که حتی ابریم باشی زلالی![]()
یار از پرده هویدا شد و یاران غافل
یوسفی هست دریغا که خریداری نیست
یار از پرده هویدا شد و یاران غافل
یوسفی هست دریغا که خریداری نیست
ta key be tamnnaye vesale to yegane
ashkam shavad az har mozhe chon seil ravane
از دم صبح ازل تا آخر شام ابدهرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار میبینند در من رد پایت را
وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !
هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار میبینند در من رد پایت را
وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
asrare azal ra na to danio na man
vin halle moamma na to khanio na man
dela tama' mabar be lotfe binahayate doost
cho lafe eshq zadi sar bebaz chaboko chost
نه بال و پری با من ازآن روح پرنده
نه جاذبه ای با من از این جسم تکیده
با معجزه ی خواب هم این پیرزمانی ست
از این همه گل رایحه ای نیز نچیده
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |