مشاعرۀ سنّتی

sorena-2500

عضو جدید
نظر در نامه می‌دارد ولی با لب نمی‌خواند

همی‌داند کز این حامل چه صورت زایدش فردا


وگر برگوید از دیده بگوید رمز و پوشیده

اگر درد طلب داری بدانی نکته و ایما

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

با اجازه این بار ترانه می نویسم اما به هرحال شعرش قشنگه!

از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یوقتایی انقدر حالم بده
که می پرسم از هرکسی حالتو
یوقتایی حس می کنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با اجازه این بار ترانه می نویسم اما به هرحال شعرش قشنگه!

از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یوقتایی انقدر حالم بده
که می پرسم از هرکسی حالتو
یوقتایی حس می کنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو

وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را

ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمهٔ آفتاب را

وقت سحر که بلبله قهقهه بر چمن زند
ساغر چشم من بخون رنگ دهد شراب را
 

yasi.6539

عضو جدید
وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار
از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را

ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق
در خوی خجلت افکند چشمهٔ آفتاب را

وقت سحر که بلبله قهقهه بر چمن زند
ساغر چشم من بخون رنگ دهد شراب را

ای عشق!چه دردی تو؟که درمانت نیست
ای جان!به چه زنده ای؟ که جانانت نیست
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای عشق!چه دردی تو؟که درمانت نیست
ای جان!به چه زنده ای؟ که جانانت نیست
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك!

کم نمی گردد ز دریا هر چه بر دارد سحاب

چشم من تا می توانی گریه کن دریاست دل

"
سید مرتضی عاملی"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند

دلم بی وصل ته شادی مبیناد

زدرد و محنت آزادی مبیناد

خراب آباد دل بی مقدم تو

الهی هرگز آبادی مبیناد

"بابا طاهر عریان"
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دلم بی وصل ته شادی مبیناد

زدرد و محنت آزادی مبیناد

خراب آباد دل بی مقدم تو

الهی هرگز آبادی مبیناد

"بابا طاهر عریان"
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بسیار آشنا به نظر جلوه می‌کنی

ای گل مگر ز دیدهٔ من آب خورده‌ای؟


"صائب تبریزی"
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی شکست

غرقه‌ای را دستگیری می‌کند هر پاره‌ای


"صائب تبریزی"
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی شکست

غرقه‌ای را دستگیری می‌کند هر پاره‌ای


"صائب تبریزی"

یک ذره نسیم خاک پایت بوزید
زو گشت درین جهان همه حسن پدید

هر کس که از آن حسن یکی ذره بدید
بفروخت دل و دیده و مهر تو خرید
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یک ذره نسیم خاک پایت بوزید
زو گشت درین جهان همه حسن پدید

هر کس که از آن حسن یکی ذره بدید
بفروخت دل و دیده و مهر تو خرید
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

شیخ بهایی
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

شیخ بهایی

یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی

بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا

اشکم که زمین از نم او آغشتست
دریست غواص فراوان گشتست

پیوسته چنانکه گویی اندر شستست
ریزان گویی ز رشته بیرون گشتست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشکم که زمین از نم او آغشتست
دریست غواص فراوان گشتست

پیوسته چنانکه گویی اندر شستست
ریزان گویی ز رشته بیرون گشتست

[FONT=&quot]توبه ام را بت مستی،به یکی جام شکست[/FONT]
[FONT=&quot]اولین شیشه نبود اینکه در اسلام شکست[/FONT]
[FONT=&quot]م. اخوان[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است ............................. این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
[FONT=&quot]دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو[/FONT]
[FONT=&quot]شمع سحر به خیرگی لاف ز عارض تو زد[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا