مشاعرۀ سنّتی

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ای خزان‌زده جنگل، مخوان سرود سرور
صبور باش که فصل درخت‌سوزان است

نبود و نیست مرا همدمی که این جنگل
نه جنگل است، که انبوه تک‌درختان است
تا زبند زلف او قصد رهایی می کنم
می دهد بر زلف مشکین پیچ و تاب دیگری
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا زبند زلف او قصد رهایی می کنم
می دهد بر زلف مشکین پیچ و تاب دیگری

[FONT=&quot]یک دم ز گرد پیکر من بشکاف[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]بشکاف این حجاب سیاهی را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شاید درون سینه ی من بینی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]این مایه ی گناه و تباهی را[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم

خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم
[FONT=&quot]من از تو ميمردم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اما تو زندگانی من بودی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تو با من ميرفتی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تو در من ميخواندی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی که من خيابانها را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]بی هيچ مقصدی ميپيمودم[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یاد خوش دوست به دنیا ندهم
لبخند خوشش به حور رعنا ندهم

[FONT=&quot]من به خود آهسته میگویم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باز هم رویا[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن هم اینسان تیره و درهم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باید از داروی تلخ خواب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]می فشارم پلکهای خسته را بر هم[/FONT]
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به خود آهسته میگویم
باز هم رویا
آن هم اینسان تیره و درهم
باید از داروی تلخ خواب
عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
می فشارم پلکهای خسته را بر هم
من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
[FONT=&quot]موج رنگین افق پایان نداشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آسمان از عطر روز آکنده بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گرد ما گوئی حریر ابرها[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پرده ای نیلوفری افکنده بود[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوســـت دارد یار این آشفتگــــی

کوشـــش بیهوده به از خفتگــــی

[FONT=&quot]يك چند به كودكي به استاد شديم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]يك چند ز استادي خود شاد شديم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چون آب بر آمديم و چون باد شديم[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
يك چند به كودكي به استاد شديم
يك چند ز استادي خود شاد شديم
پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد
چون آب بر آمديم و چون باد شديم


مرا از تو رهایی نیست تا در پرده‌های جان
شباشب با خیالم طرح چشمان تو می‌ریزم

{ حسین منزوی }


 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا از تو رهایی نیست تا در پرده‌های جان
شباشب با خیالم طرح چشمان تو می‌ریزم

{ حسین منزوی }



ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا


ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده

ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا


این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزد

سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا


ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده

ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا


این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزد

سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما
[FONT=&quot]او نیست که در مردمک چشم سیاهم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این گیسوی افشان به چه کار ایدم امشب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشان به چه کار ایدم امشب
کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند


داستانی شدم كه پايانش مثل يك عصر جمعه دلگير است‌
نيستم در حدود حوصله‌ها، پس چه بهتر كه مختصر بشوم‌



مهدی فرجی


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داستانی شدم كه پايانش مثل يك عصر جمعه دلگير است‌
نيستم در حدود حوصله‌ها، پس چه بهتر كه مختصر بشوم‌



مهدی فرجی


[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من خیره به آینه و او گوش به من داشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را[/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]
[/FONT]
[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من خیره به آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

اینجا یکی از حس شب، احساس وحشت می‏کنه
هر روز از فکر سقوط ، با کوه صحبت می‏کنه ...


{ روزبه بمانی}


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا یکی از حس شب، احساس وحشت می‏کنه
هر روز از فکر سقوط ، با کوه صحبت می‏کنه ...


{ روزبه بمانی}



[FONT=&quot]همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست

مولانا



تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

نمیدونم از کیه، از تیتراژ سمت خدا!:smile:
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
اینو خیلی دوس دارم :
من شمع جانگدازم، تو صبح جانفزایی
سوزم گرت نبینم، میرم چو رخ نمایی

با د:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم [/FONT]
[FONT=&quot] این هدیه خوبیست که از آب گرفتم[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
اینو خیلی دوس دارم :
من شمع جانگدازم، تو صبح جانفزایی
سوزم گرت نبینم، میرم چو رخ نمایی

با د:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
لایک
..
.
.

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد​
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم

مولانا
[FONT=&quot]منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را

[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا