تو گر دعوی کنی پرهیزگاری
مصدق دارمت والله اعلم
ماهـــم آمد به در خـــانه و در خــــانه نبــــودم
خانه گویی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
دارم اينجا پي يك گمشده اي ميگردم
گر نيابم اثرش را به كجا شكوه برم
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارابس
تنگ چشمان نظر به میوه میدارند
ما تماشا گران بستانیم
ترانه ها را بيشتر از انسانها دوست دارم
بدون انسانها زيستم
بي ترانه هرگز
از گلها به دور افتادم
از ترانه هرگز
به همه زباني فهميدمشان
تا چه دیدست ز من دیده که هردم گوید
کاین همه آب رخ از رهگذر ماست ترا
در مذهب عاشقان قرار دگر است
وین باده ی ناب را خمار دگر است
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کار دگر است و عشق کار دگر است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |