شب خوش دوستِ عزیزشب همگی به خیر..
تا خواستهام از تو ترا خواستهام
از عشق تو خوان عشق آراستهام
خوابی دیدم و دوش فراموشم شد
این میدانم که مست برخاستهام
می کند باد خزانی خاموش
شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را
می کند باد خزانی خاموش
شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند
تا به یغما نبرد بستان را
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
در حریمت نای و نی با ذکریا حی در نوا
در سماعت جام می آئینه آیین تو
یک نظر دیدی جهانی دل شدی جان باختی
عشق وبی پروائی و دیوانگی شد دین تو
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون بخلوت می روند آن کار دیگر می کنند
آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت ؟
اخترانی که به شب در نظر ما آیند
پیش خورشید محالست که پیدا آیند
همچنین پیش وجودت همه خوبان عدمند
گر چه در چشم خلایق همه زیبا آیند
شاه ترکان سخن مدعیان می شنودمن اگر تار سر زلف تو گیرم در چنگ
تار در ناله رود چنگ دراید به خروش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |