وقتی زغرور و شوق و شادیيادم نکرد و شاد حريفي که ياد از او
يادش بخير گرچه دلم نيست شاد از او
دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که ياد من نکند ياد باد از او
یا رب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
پشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
من که با دریا تلاطم کرده امشرممان باد ز پشمینهی آلودهی خویش
گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
تو ای تیر قضا صیدی زمن بهتر کجا جویی
بکنج این قفس مرغ نچیده دانه ای کمتر
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |